کمال دین در ارتباط انسان با خدا
فارسی 3626 نمایش | کمال دین عبارت است از پاسخگو بودن دین به همه اموری که در ارتباطات چهارگانه در دو قلمرو چنان که هست و چنان که باید وجود دارد؛ و البته واضح است که این امور، شامل عقاید و احکام و تکالیف و همه انواع حقوق الهی و مردمی و دریافت موقعیت در جهان است. یکی از این ارتباطات چهارگانه، ارتباط انسان با خداست و کمال دین در ارتباط مزبور دو رکن دارد:
رکن اول: اعتقادات در قلمرو ارتباط انسان با خدا
1- خداوند متعال موجودی است یگانه، هیچ مثل و شریکی برای او نیست. دانای مطلق، توانای مطلق، عادل مطلق و حکیم مطلق است.
2- خداوند متعال، خالق همه جهان هستی است و خلقت عالم هستی بر مبنای مشیت مطلقه و حکمت بالغه او است.
3- خداوند متعال، فوق همه چیز و محیط بر همه چیز و بی نیاز از همه چیز است.
4- خداوند متعال دارای تمام صفات کمالیه (جمالیه و جلالیه) است. مفاهیم صفات او اگرچه به طور اجمال برای انسانها قابل فهم است، ولی حقیقت و تمام ماهیت آنها برای بشر قابل درک نیست.
5- خداوند متعال، فوق زمان و دهر و هر گونه امتداد سیال و غیر سیال است. ازلی و ابدی و سرمدی است.
6- در میان موجودات عالم هستی، لطف و فیض خاصی بر انسانها دارد که او را در صورت فراگیری معرفت و تکاپوی خالصانه در عمل، تا ورود به شعاع جاذبیت کمال خود نایل می سازد.
7- خداوند متعال جلوه هایی از انوار خود را در دلهای کسانی که به تأدب به آداب الله و تخلق به اخلاق الله توفیق می یابند، می تاباند.
8- انسان موجودی است که بر مبنای حکمت عالیه و مشیت بالغه خداوندی آفریده شده است.
9- دوام وجود انسانی، مانند همه موجودات دیگر، مربوط به دوام فیض خداوندی است.
10- در تمامی اعمال اختیاری انسان اعم از گفتار و کردار و تفکرات و دیگر فعالیتهای درونی او قدرت، وسیله و قوانین حاکمه بر آنها، از خداست، و عزم و تصمیم و انتخاب از خود انسان است، بدین جهت آدمی مسئول کارهای اختیاری خود است.
11- انسان دارای استعداد تقرب به خداوند است، این استعداد شریفترین نیرویی است که در انسان در ارتباط با خدا، به سبب معرفت و تقوا به فعلیت می رسد.
12- کمیت و کیفیت تقرب انسان به خداوند، قابل توصیف و اندازه گیری نیست، زیرا برای این جریان نهایتی وجود ندارد.
13- محبت و رحمانیت خداوندی برای بندگانش از همه چیز وسیعتر است، و قهر و غضب او مربوط به تبهکاری خود انسان گنهکار است، نه برای انتقام گیری به معنای معمول آن که از احساس نقص و ناگواری عارض شده بر انتقام گیرنده ناشی می شود.
14- خودفراموشی و از خودبیگانگی انسان، معلول فراموش کردن خدا و آن نیز معلول خودمحوری و خودکامگی آدمی است.
رکن دوم: احکام در قلمرو ارتباط انسان با خدا
گرچه این احکام بسیار فراوان است، اما به طور کلی می توان گفت: انسان بدان جهت که می تواند در این زندگی، این حقیقت را احساس کند که همه اعمال (گفتارها و کردارها و اندیشه ها و هدفگیریها و خودداریهای) او، تحت نظاره خداوندی است، بنابراین همان گونه که در این آیه شریفه آمده است: «ان صلوتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین؛ همانا نماز و عبادات و زندگی و مرگ من از آن خدا پرونده عالمیان است.» (انعام/ 162) می تواند همه اعمال خود را به نحوی انتخاب کند که قابل استناد به خدا بوده باشد.
توضیح اینکه: استناد آن اعمال که بایستگی و شایستگی نبایستگی و ناشایستگی (وجوب، استجاب، حرمت و کرامت) آنها از ناحیه شرع و عقل مشخص شده است، کاملا روشن است و نیازی به دلیل خاص ندارد. اما در مورد مباحات، بدان جهت که معمولا هیچ عاقلی حرکتی بدون انگیزه (ترجیح بدون مرجح) انجام نمی دهد، لذا با این نیت که مثلا می خواهم با این عمل مباح، حالت یکنواختی زندگی را از بین ببرم و برای آمادگی به اعمال قابل استناد مستقیم به خدا، طراوتی به دست بیاوریم، عمل مزبور نیز به خدا مستند می شود. خلاصه اینکه با آگاهی به این حقیقت که عالم محضر خداست، و با نیت حضور شایسته در پیشگاه خدا، می توان همه اعمال و خودداریها را به خدا مستند ساخت. کمال یک دین و فقه آن در آن است که حکمت و ماهیت و دلایل این احکام را بطور معقول و قابل قبول بیان نماید.
منـابـع
محمدتقی جعفری- فلسفه دین- صفحه 137- و 146-149
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها