بنیان خانواده بر اساس عواطف
فارسی 2866 نمایش | اکنون درست فکر کنید موجودی که تا این اندازه به عواطف و علایق قلبی و حمایت و مهربانی موجود دیگر نیازمند است، همه چیز را با عواطف و مهربانی او می تواند تحمل کند، بدون عواطف و مهربانی های او حتی فرزند برای او مفهوم درستی ندارد، موجودی که به قلب و احساسات موجود دیگر نیازمند است نه تنها به وجود او، چگونه ممکن است با زور قانون او را به آن موجود دیگر که نامش مرد است چسبانید؟ آیا این اشتباه نیست که ما از طرفی موجبات بولهوسی و بی علاقگی مردان را نسبت به همسرانشان فراهم کنیم و زمینه های هوسرانی را هر روز فراهم تر سازیم و آنگاه بخواهیم با زور قانون آنها را به مردان متصل کنیم و به اصطلاح به ریش مردان بچسبانیم؟ اسلام کاری کرده که مرد عملا زن را بخواهد و دوستدار او باشد، اسلام هرگز نخواسته که به زور، زن را به مرد بچسباند.
به طور کلی هر جا که پای علاقه و ارادت و اخلاص در میان باشد و این امور پایه و رکن کار محسوب شوند جای اجبار قانونی نیست. ممکن است جای تأسف باشد ولی جای اجبار و الزام و اکراه نیست.
مثالی ذکر کنم، می دانم که در نماز جماعت عدالت امام و اعتقاد مأمومین به عدالت او شرط است. ارتباط و اجتماع امام و مأمومین ارتباط و اجتماعی است که بر اساس عدالت امام و ارادت و علاقه و اخلاص مأمومین استوار شده است. قلب و احساسات رکن اساسی این ارتباط و اجتماع است. به همین دلیل این اجتماع و ارتباط اجبار بردار و الزام بردار نیست. قانون نمی تواند ضامن بقاء و ادامه آن باشد. اگر مأمومین نسبت به امام جماعت خود بی علاقه گردند و اراده و اخلاصشان سلب گردد این ارتباط و اجتماع طبعا از هم پاشیده است خواه سلب اراده و علاقه و اخلاص مأمومین از امام به جا باشد یا بی جا. فرضا امام جماعت دارای عالی ترین درجه عدالت و تقوا و صلاحیت باشد نمی توان مأمومین را مجبور به اقتدا کرد. مضحک است اگر امام جماعتی به دادگستری عرض حال بدهد چرا مردم به من ارادت ندارند؟ چرا مردم به من اعتقاد ندارند؟ و بالاخره چرا مردم به من اقتدا نمی کنند؟ بلکه منتهای اهانت به مقام یک امام جماعت این است که مردم را با قوه جبریه به اقتداء به او وادار کنند.
همچنین است رابطه انتخاب کنندگان و نمایندگان. این ارتباط نیز یک ارتباطی است که بر اساس علاقه و عقیده و ایمان باید استوار باشد. قلب و احساسات رکن این ارتباط و اجتماع است. مردم باید معتقد و علاقمند و مؤمن باشند به نماینده ای که انتخاب می کنند. حالا اگر مردمی شخصی را انتخاب نکنند نمی توان و نباید مردم را به انتخاب او مجبور کرد هر چند آن مردم در اشتباه باشند و شخص مورد نظر در منتهای صلاحیت و واجد شرایط باشد. زیرا طبیعت انتخاب کردن و رأی دادن با اجبار ناسازگار است و چنین شخصی نمی تواند به استناد صلاحیت خود به دادگاه شکایت کند که چرا مردم مرا که چنین و چنانم انتخاب نمی کنند.
کاری که در این قبیل موارد باید انجام داد این است که سطح فکر مردم بالا برده شود. تربیت آنها به شکل صحیح در آید تا اینکه در وقتی که می خواهند فریضه دینی خود را ادا کنند، عادل های واقعی را پیدا کنند و به آنها ارادت بورزند و اقتدا کنند و وقتی که می خواهند فریضه اجتماعی خود را ادا کنند، افراد صلاحیت دار را پیدا کنند و از روی میل و علاقه به آنها رأی بدهند و اگر احیانا مردم پس از مدتی ارادت، تغییر عقیده دادند و به سوی کس دیگر رفتند و بی جهت هم اینکار را کردند، جای تأسف و تأثر هست، اما جای اجبار و اکراه و دخالت زور نیست.
فریضه خانوادگی نیز درست مانند همان فریضه دینی و فریضه اجتماعی است. پس عمده این است که بدانیم اسلام زندگی خانوادگی را یک اجتماع طبیعی میداند و برای این اجتماع طبیعی یک مکانیسم مخصوص تشخیص داده است و رعایت آن مکانیسم را لازم و غیر قابل تخلف دانسته است. بزرگترین اعجاز اسلام در تشخیص این مکانیسم است. علت اینکه دنیای غرب نتوانسته است بر مشکلات خانوادگی فائق آید و هر روز مشکلی بر مشکلات آن افزوده است عدم توجه به همین جهت است. اما خوشبختانه تحقیقات علمی تدریجا آن را روشن می کند. من مانند این آفتاب عالمتاب روشن می بینم که دنیای غرب در پرتو علم تدریجا اصول اسلامی را در مقررات خانوادگی خواهد پذیرفت و البته من هرگز تعلیمات متین و نورانی اسلام را با آنچه به این نام در دست مردم است یکی نمی دانم.
منـابـع
مرتضی مطهری- نظام حقوق زن در اسلام- صفحه 251-253
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها