نقش ایمان در قبولی اعمال خوب انسان ها
فارسی 4136 نمایش | جوان های امروز این سؤال را زیاد مطرح می کنند، به این صورت که می گویند چه دلیلی هست و چه لزومی دارد که برای اینکه عمل انسان مقبول درگاه خدا واقع بشود انسان حتما به خدا اعتقاد داشته باشد، مسلمان باشد، ایمان داشته باشد، یا به تعبیری که در این آیات هست به نور الهی روشن شده باشد، کار خوب به هر حال خوب است، خدا هم که غنی است، پس برای خدا چه فرق می کند که بنده ای که کار خوب و یا کار بد می کند او را بشناسد یا نشناسد، خدا چون خداست و بزرگ و عظیم و غنی و بی اعتناست، نباید بین بندگان چه آن بنده ای که او را می شناسد و در درگاه او سر تعظیم فرود می آورد، نماز می خواند و روزه می گیرد، و چه آن بنده ای که اساسا او را نمی شناسد و بلکه نسبت به او مخالف و یاغی است ولی در عین حال اینها هر دو کار خوب می کنند، فرق بگذارد. پس روز قیامت نباید مسئله ایمان، حسابی داشته باشد، فقط باید عمل حساب داشته باشد، بنابراین اگر یک آدم مادی مسلک منکر خدا و منکر همه پیغمبران خدا کار خیری کرده، مثلا خدمتی به بشریت کرده است، خدا باید او را به بهشت ببرد، همانطور که اگر یک بنده ای که او را می شناسد کار خوب بکند، باید او را به بهشت ببرد، و غیر از این هم نمی تواند باشد. اگر غیر از این باشد باید بگوییم خدا العیاذ بالله مثل آن رؤسایی است که میان افرادی که می آیند تعظیم می کنند و تملقش را می گویند و آن افرادی که پیش او نمی آیند تعظیم کنند و تملق بگویند فرق می گذارد، در صورتی که ما می گوییم رئیس خوب آن رئیسی است که هیچ فرقی میان افراد از این نظر نگذارد، فقط به کار افراد توجه کند، اگر دید کار فرد خوب است به او پاداش بدهد. این موضوع را خیلی از افراد به صورت اشکال و ایراد سؤال می کنند و من خودم در آخرین بخش کتاب عدل الهی درباره این موضوع بحث کرده ام.
این سؤال هم بیشتر از اینجا مطرح می شود که می گویند ما افرادی را سراغ داریم که اینها خدمات بزرگی به بشریت کرده و می کنند و حال آنکه مسلمان نیستند و بعضی از آنها نه تنها مسلمان نیستند و ایمان به اسلام و پیغمبر اسلام ندارند، بلکه اساسا به خدا ایمان ندارند و خدا را نمی شناسند. مثلا آن کسی که پنی سیلین را کشف کرد چه خدمت بزرگی به بشریت کرده، چقدر بیماری ها بود که قبل از کشف پنی سیلین غیر قابل علاج بود و چقدر کودکان مثلا به همین بیماری دیفتری می مردند و معالجه نمی شدند، اما بعد از کشف پنی سیلین معالجه می شوند. همین طور آن کسی که واکسن ضد کزاز را کشف کرد، و دیگران. آیا می شود گفت خدا عمل این اشخاص را به جرم اینکه ایمان نداشته اند نادیده می گیرد؟
حال ببینیم قضیه از چه قرار است و مطلب چگونه است. خدا یک اصلی را در قرآن کریم بیان کرده است که این اصل ما را کاملا روشن می کند و آن اصل این است: در سوره بنی اسرائیل می فرماید: «من کان یرید العاجله عجلنا له فیها ما نشاء لمن نرید ثم جعلنا له جهنم یصلیها مذموما مدحورا* و من اراد الاخرة و سعی لها سعیها و هو مؤمن فاولئک کان سعیهم مشکورا* کلا نمد هؤلاء و هؤلاء من عطاء ربک و ما کان عطاء ربک محظورا؛ هر کس خواهان دنیای زودگذر است، به زودی هر که را خواهیم نصیبی از آن می دهیم سپس جهنم را برایش مقرر می کنیم تا نکوهیده و مطرود در آن وارد شود. و هر کس آخرت خواهد و با سعی لازم برای آن بکوشد -در حالی که مؤمن باشد- آنانند که از سعیشان قدردانی خواهد شد. همه را، این گروه و آن گروه را از عطای پروردگارت مدد می بخشیم و عطای پروردگار تو از کسی منع نشده است.» (اسراء/18-20)
خلاصه این آیه ها این است که هر کسی در هر راهی که تلاش کند و به سوی هر مقصدی که برود و فعالیت کند، خدا اجرش را در همان مقصد ضایع نمی کند. خدا این عالم و این دستگاه هستی را به صورت یک دستگاه آماده برای کشت کردن و محصول برداشتن ساخته است. شما از یک مزرعه چه انتظاری دارید؟ انتظار دارید که آنچه را کشت می کنید بردارید، اما از مزرعه هر اندازه مزرعه خوب و عالی باشد این انتظار غلط است که انسان یک چیزی را کشت کند و چیز دیگری بردارد و این اساسا معنی هم ندارد. شما اگر در یک مزرعه مساعد و آماده، مثلا گندم بکارید گندم برمی دارید، جو بکارید جو برمی دارید، درخت میوه بکارید میوه برداشت می کنید، اگر گلابی غرس کنید گلابی برمی دارید و اگر حنظل بکارید حنظل، اگر خار بکارید خار برداشت می کنید و اگر گل بکارید گل. معنی یک مزرعه عالی و نمونه این نیست که به هر حال گل بدهد اعم از اینکه من خار بکارم یا چیز دیگر، یا برنج و یا گندم محصول بدهد، من ارزن بکارم یا جو. این غلط است. انسان ها در تلاش هایشان مقصدی دارند. درست است که همه طالب سعادت هستند ولی سعادتشان را در چه چیزی جستجو می کنند؟ یک وقت هست انسان در این دنیا تلاش می کند، عمل می کند، زحمت می کشد برای محصولی و نتیجه ای که می خواهد در همین دنیا بگیرد و اصلا به خدا و آخرت هم کاری ندارد، یعنی بذری که می پاشد فقط بذر دنیایی است، کاری می کند نه برای نتیجه ای در همین دنیا. اما یک وقت هست انسان کاری می کند نه برای نتیجه مادی در این دنیا، بلکه برای اینکه قرب به حق پیدا کند، به خدا نزدیک شود و در جهان دیگر محصولی بردارد. قاعده این است که اگر کسی بذری برای آن جهان کاشته است در آن جهان به او بدهند و اگر بذری برای این جهان کاشته است در این جهان به او بدهند.
قرآن می گوید «کلا نمد» ما مدد خودمان را، هم به آنان که خدا خواه و آخرت خواه هستند و مقصدشان بالاتر از مادیت است می رسانیم و هم به آنها که نمی خواهند تا آنجا بروند و می خواهند محصول و نتیجه را در همین جا بگیرند، با یک تفاوت و آن اینکه چون دنیا دار تزاحم علل و اسباب است خدا تضمین نمی کند که هر کسی برای دنیا و مقصد دنیا تلاش کند صد در صد به آن می رسد، چون ممکن است به موانعی بر بخورد، بذری را بپاشد برای اینکه در دنیا نتیجه بگیرد ولی بذرش در همین جا فاسد و خراب بشود و آفتی به آن برسد، نه افرادش را تضمین می کنیم که به همه صد در صد بدهیم و نه در همه اعمال تضمین می کنیم که در همه اعمال صد در صد بدهیم. بذری که به مقصد دنیاست خیلی از اوقات به آفت بر می خورد، ولی بذری که برای خدا و برای تقرب به حق و برای آخرت پاشیده شود، دیگر تخلف پذیر نیست. آن (بذر) مطابق با مزاج هستی است و تخلف نمی پذیرد و بلکه بیش از مقداری که شخص کاشته است محصول می دهد. حال من از شما می پرسم این اصل کلی چطور است؟ آیا این اصل کلی یک اصل منطقی است یا منطقی نیست؟ در آیات دیگری هم این مطلب به صورت دیگری آمده است. در سوره شوری می فرماید: «من کان یرید حرث الاخرة نزد له فی حرثه و من کان یرید حرث الدنیا نؤته منها و ما له فی الاخرة من نصیب؛ هر کس کشت آخرت را بخواهد، به کشت او می افزاییم و کسی که تنها کشت این دنیا را طلب کند به او از آن می دهیم ولی در آخرت هیچ نصیبی نیست.» (شوری/20) (اصلا این تعبیر کشت و زراعت کردن از خود قرآن است) هر کسی که بخواهد بذر را به قصد آخرت بپاشد یک بذر به قصد آخرت، نه اینکه دو جور بذر داریم: بذر دنیا و بذر آخرت، یک بذر با نیت انسان فرق می کند که آن را به نیت آخرت بکارد یا به نیت دنیا هر کسی که قصدش کشت آخرت باشد به او می دهیم، زیادترش را هم می دهیم و هر کسی هم که قصدش دنیا باشد (نمی گوید که می دهیم و بیشتر از آن چیزی به او می دهیم) او را هم محروم نمی کنیم «نؤته منها».
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 4- صفحه 126-132
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها