نمونه های اختلاف و تناقض ظاهری در روش ائمه (ع)

فارسی 3620 نمایش |

ما از یک طرف وقتی که به سیرت رسول اکرم (ص) مراجعه می کنیم می بینیم که فقیرانه زندگی می کرده است، نان جو می خورده است، لباس وصله دار می پوشیده است، امیرالمؤمنین همینطور، و قرآن کریم هم می فرماید: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر»؛ قطعا برای شما در (رفتار) رسول خدا سرمشقی نیکوست. (احزاب/ 21)، پس همه مردم موظفند از روش و سیره رسول اکرم پیروی کنند، همه فقیرانه زندگانی کنند، همه نان جو بخورند، لباس وصله دار بپوشند. ولی وقتی می رویم زندگانی امام مجتبی (ع) را می بینیم و یا زندگانی امام صادق (ع) و امام رضا (ع) را می بینیم، می بینیم آنها فقیرانه زندگانی نمی کرده اند، غذای خوب می خورده اند و جامه خوب می پوشیده اند و مرکب خوب سوار می شده اند، از طیبات دنیا استفاده می کرده اند. امام صادق (ع) وقتی به خانه شخصی می رود و می بیند آن شخص خانه کوچکی دارد با اینکه متمکن است، می فرماید: چرا خانه وسیع تری برای خود تهیه نمی کنی؟ می گوید: این خانه، خانه پدری من است، پدرم در اینجا زندگانی کرده است. می فرماید: شاید پدرت شعور نداشته، آیا تو هم باید مثل او شعور نداشته باشی؟! تو می خواهی یک عمر جرم بی شعوری پدرت را بدهی؟!
در حدیث معروفی که هم در "کافی" و هم در "تحف العقول" است آمده که سفیان ثوری آمد به حضور امام صادق و نسبت به اینکه امام لباس لطیفی پوشیده بود اعتراض کرد که پیغمبر چنین لباسی نمی پوشید. حضرت فرمود: تو خیال می کنی چون پیغمبر چنان بود مردم تا ابد باید آنطور باشند؟! تو نمی دانی این جزء دستور اسلام نیست؟! تو باید عقل داشته باشی، اینقدر عقل و قوه حساب داشته باشی، آن عصر و زمان و آن منطقه را در نظر بگیری. در آن زمان زندگانی متوسط همان بود که پیغمبر داشت. دستور اسلام مواسات و مساوات است. باید دید اکثریت مردم در آن زمان چگونه زندگی داشته اند. البته برای پیغمبر که پیشوا و مقتدا بود و مردم جان و مال خود را در اختیار او می گذاشتند همه جور زندگی فراهم بود، ولی هرگز رسول اکرم (ص) با وجود چنان زندگی عمومی، برای شخص خودش امتیازی قائل نمی شد. آنچه دستور اسلام است همدردی است، مواسات و مساوات است، عدل و انصاف است، روش نرم و ملایم است که در روح فقرا تولید عقده ننماید، آن کسی که رفیق یا همسایه یا ناظر اعمال اوست ناراحت نشود. اگر در زمان پیغمبر این وسعت عیش و این رخصت می بود پیغمبر آنطور رفتار نمی کرد. مردم از این جهت آزادند که اینطور لباس بپوشند یا آنطور، کهنه بپوشند یا نو، این پارچه را انتخاب کنند یا آن پارچه را، این طرز را یا آن طرز را. دین به این چیزها اهمیت نمی دهد، آنچه که اهمیت می دهد آن چیزهاست (یعنی اصولی مانند همدردی، مساوات، و عدل و انصاف). بعد فرمود: ولکن من را که این طور می بینی همیشه متوجه حقوقی که به مال من تعلق می گیرد هستم. پس بین روشن من و روش پیغمبر اختلاف اصولی و معنوی نیست. و لهذا در حدیث است که در زمان امام صادق (ع) خشکسالی پیدا شد، امام صادق به ناظر خرج خود فرمود: (برو گندمهای ذخیره ما را در بازار بفروش، از این پس نان خود را به طور روزانه از بازار تهیه می کنیم (و نان بازار از گندم و جو با هم تهیه می شد). اسلام نمی گوید نان گندم بخور یا نان جو و یا گندم و جو را با هم مخلوط کن، می گوید روش تو باید در میان مردم مقرون به انصاف و عدالت و احسان باشد. حال ما از این اختلاف روش رسول اکرم (ص) و امام صادق (ع) بهتر به روح اسلام پی می بریم. اگر امام صادق این بیان را نمی کرد و توضیح نمی داد، ما آن جنبه از عمل رسول خدا را که مربوط به مقتضیات عصر آن حضرت است جزء دستور اسلام می شمردیم و بعد به ضمیمه آیه 21 از سوره احزاب که می فرماید به پیغمبر تأسی کنید صغری و کبری تشکیل می دادیم و تا قیامت مردم را در زیر زنجیر می کشیدیم، ولی بیان امام صادق (ع) و توضیح آن حضرت و اختلاف روش آن حضرت با روش پیغمبر درس آموزنده ای است برای ما، و ما را از جمود و خشکی خارج می کند، به روح و معنا آشنا می سازد. البته در اینجا امام صادق شخصا بیان دارد، اگر هم بیانی نمی داشت باز خود ما باید اینقدرها تعقل و قوه اجتهاد داشته باشیم، اینها را متناقض و متضاد و متعارض ندانیم.
این جمود مخصوصا در اخباریین زیاد است که حتی شرب دخان را منع می کنند. علیهذا یکی از طرق حل تعارضاتی که در سیرت های مختلف است، به اصطلاح حل عرفی و جمع عرفی است که از راه اختلاف مقتضیات زمان است. حتی در حل تعارضات قولی نیز این طریق را می توان به کار برد گو اینکه فقهاء ما توجه نکرده اند. یک مثال دیگر: به علی (ع) عرض کردند درباره این حدیث: «غیروا الشیب و لا تشبهوا بالیهود؛ نشانه های پیری را در سیمایتان تغییر بدهید و خودتان را شبیه یهودی ها نکنید». علی (ع) خودش این حدیث را روایت می کرد ولی عمل نمی کرد، یعنی خودش رنگ نمی بست و خضاب نمی کرد. علی (ع) فرمود: این دستور، مخصوص زمان پیغمبر است، این تاکتیک جنگی بود که دشمن نگوید اینها یک عده پیر و پاتال هستند، یک حیله جنگی بود که رسول اکرم به کار می برد ولی امروز «فامرء و ما اختار؛ انسان است و حق انتخابی که دارد». حال اگر سیرت علی نبود و توضیح علی نبود ما می گفتیم پیغمبر (ص) فرمود ریشها را خضاب کنید، تا قیامت به ریش مردم چسبیده بودیم که حتما باید ریش ها را رنگ ببندید. پس این خود یک طریق حل تناقض است. البته این کار مطالعه کامل لازم دارد.
این نکته را باید بدانیم که یک عده مسائل داریم که این مسائل روح تعلیمات دین است، دستور های کلی الهی است. اینها به هیچ نحو قابل تغییر و تبدیل نیست، ناشی از مصالح کلی و عالی بشریت است، تا بشریت هست این دستورها هم هست، بشر از آن جهت که بشر است باید این دستورها را به کار بندد.

منـابـع

مرتضی مطهری- سیری در سیره ائمه اطهار- صفحه 15-14 و 9-16

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها