تضاد دنیا و آخرت از نظر اسلام
فارسی 4199 نمایش | از بعضی از آثار دینی چنین استشمام می شود که میان دنیا و آخرت تضاد است، مثل آنکه گفته می شود دنیا و آخرت به منزله دو هوو هستند که هرگز سازگار نخواهند شد و یا گفته می شود که این دو به منزله مشرق و مغربند که نزدیکی به هر کدام عین دوری از دیگری است. چگونه می توان این تعبیرات را توجیه کرد و با آنچه قبلا گفته شد سازگار ساخت؟ در پاسخ این سوال می گوئیم که:
اولا در بسیاری از آثار اسلامی تصریح شده و بلکه از مسلمات و ضروریات اسلام است که جمع میان دنیا و آخرت از نظر برخوردار شدن ممکن است، آنچه ناممکن است، جمع میان آندو از نظر ایده آل بودن و هدف اعلی قرار گرفتن است. برخورداری از دنیا مستلزم محرومیت از آخرت نیست، آنچه مستلزم محرومیت از آخرت است یک سلسله گناهان زندگی بر بادده است نه برخورداری از یک زندگی سالم مرفه و تنعم به نعمتهای پاکیزه و حلال خدا، همچنانکه چیزهائی که موجب محرومیت از دنیا است تقوا و عمل صالح و ذخیره اخروی داشتن نیست، یک سلسله عوامل دیگر است. بسیاری از پیغمبران، امامان، صالحان از مؤمنین که در خوبی آنها تردیدی نیست، کمال برخورداری را از نعمتهای حلال دنیا داشته اند. علیهذا فرضا از جمله چنین استفاده می شود که میان برخورداری از دنیا و برخورداری از آخرت تضاد است، به حکم ادله قطعی مخالف، قابل قبول نیست.
ثانیا اگر درست دقت شود نکته جالبی از تعبیراتی که در این زمینه آمده استفاده می شود و هیچگونه منافاتی میان این تعبیرات و آن اصول قطعی مشاهده نمی شود، برای اینکه آن نکته روشن شود، مقدمه کوتاهی باید ذکر شود و آن اینکه در اینجا سه نوع رابطه وجود دارد که باید مورد بررسی قرار گیرد:
1 - رابطه میان برخورداری از دنیا و برخورداری از آخرت.
2 - رابطه میان هدف قرار گرفتن دنیا و هدف قرار گرفتن آخرت.
3 - رابطه میان هدف قرار گرفتن یکی از این دو، با برخورداری از دیگری.
رابطه اول به هیچوجه از نوع تضاد نیست و لهذا جمع میان آن دو ممکن است. رابطه دوم از نوع تضاد است و امکان جمع میان آندو وجود ندارد. اما رابطه سوم تضاد یکطرفه است یعنی میان هدف قرار گرفتن دنیا و برخورداری از آخرت تضاد است ولی میان هدف قرار گرفتن آخرت و برخورداری از دنیا تضاد نیست.
تضاد میان دنیا و آخرت از نظر هدف قرار گرفتن یکی و برخورداری از دیگری، از نوع تضاد میان ناقص و کامل است که هدف قرار گرفتن ناقص مستلزم محرومیت از کامل است، اما هدف قرار گرفتن کامل مستلزم محرومیت از ناقص نیست بلکه مستلزم بهره مندی از آن به نحو شایسته و در سطح عالی و انسانی است، همچنانکه در مطلق تابع و متبوعها وضع چنین است. اگر انسان هدفش استفاده از تابع باشد از متبوع محروم می ماند ولی اگر متبوع را هدف قرار دهد تابع خود به خود خواهد آمد.
در نهج البلاغه حکمت 269 این مطلب به نیکوترین شکلی بیان شده است «الناس فی الدنیا عاملان: عامل فی الدنیا قد شغلته دنیاه عن آخرته، یخشی علی من یخلفه و یامنه علی نفسه فیفنی عمره فی منفعه غیره و عامل عمل فی الدنیا لما بعدها فجائه الذی له من الدنیا بغیر عمل، فاحرز الحظین معا و ملک الدارین جمیعا فاصبح وجیها عندالله لایسئل الله حاجه فیمنعه؛ مردم در دنیا دو گونه کار کننده اند: یکی کار کننده ای که در دنیا برای دنیا کار می کند و دنیا چنان او را به خود سرگرم ساخته که از آخرت باز ماند، می ترسد که بازماندگانش دچار فقر شوند، اما خود را از فقر در امان می داند، پس عمر خود را در راه سود دیگران به پایان می برد. و دیگر کار کننده ای که در دنیا برای جهان بعد از آن کار می کند، پس بهره او از دنیا بی آنکه کاری کند به دستش می آید، بنابراین بهره دنیا و آخرت را با هم به دست آورد و مالک هر دو سرای شود، و در نزد خداوند آبرومند گردد به گونه ای که حاجتی از خدا نخواهد که خداوند محرومش سازد».
مردم در دنیا از نظر عمل و هدف دو گونه اند: یکی تنها برای دنیا کار می کند و هدفی ماوراء امور مادی ندارد. سرگرمی به امور مادی و دنیوی او را از توجه به آخرت بازداشته است، چون غیر از دنیا چیزی نمی فهمد و نمی شناسد، همواره نگران آینده بازماندگان است که چگونه وضع آنان را برای بعد از خودش تامین کند، اما هرگز نگران روزهای سختی که خود در پیش دارد نیست، لهذا عمرش در منفعت بازماندگانش فانی می گردد. یک نفر دیگر، آخرت را هدف قرار می دهد و تمام کارهایش برای آن هدف است اما دنیا خود به خود و بدون آنکه کاری برای آن و به خاطر آن صورت گرفته باشد به او رو می آورد، نتیجه اینست که بهره دنیا و آخرت را تواما احراز می کند و مالک هر دو خانه می گردد، چنین کسی صبح می کند در حالی که آبرومند نزد پروردگار است و هر چه از خدا بخواهد به او اعطا می کند.
مولوی تشبیه خوبی دارد، آخرت و دنیا را به قطار شتر و پشکل شتر تشبیه می کند. می گوید اگر کسی هدفش داشتن قطار شتر باشد خواه ناخواه و بالتبع پشم و پشکل هم خواهد داشت، اما اگر کسی هدفش فقط پشم و پشکل باشد هرگز صاحب قطار شتر نخواهد شد، دیگران صاحب قطار شتر خواهند بود و او باید از پشم و پشکل شتر دیگران استفاده کند، می گوید:
صید دین کن تا رسد اندر تبع *** حسن و مال و جاه و بخت منتفع
آخرت قطار اشتر دان عمو *** در تبع دنیاش همچون پشک و مو
پشم بگزینی شتر نبود تو را *** ور بود اشتر چه قسمت پشم را
اینکه دنیا و آخرت تابع و متبوعند و دنیاگرائی تابع گرائی است و مستلزم محرومیت از آخرت است و اما آخرت گرائی متبوع گرائی است و خود به خود دنیا را به دنبال خود می کشد، تعلیمی است که از قرآن کریم آغاز شده است. از آیات 148-145 آل عمران به طور صریح و از آیات 18-19 سوره اسراء و آیه 20 سوره شوری بطور اشاره نزدیک به صریح این مطلب کاملا استفاده می شود: چنان باش که همیشه زنده ای و چنان باش که فردا می میری.
منـابـع
مرتضی مطهری- سیری در نهج البلاغه- صفحه 309-306
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها