امام جانشین پیغمبر در بیان دین
فارسی 4284 نمایش | در مورد مسئله امامت، آنچه که در درجه اول اهمیت است، مسئله جانشینی پیغمبر است در توضیح و تبیین و بیان دین منهای وحی. البته بدون شک کسی که به او وحی می شد، پیغمبر اکرم (ص) بود و بس و با رفتن ایشان مسئله وحی و رسالت به کلی قطع شد.
مسئله امامت اینست که آیا با رفتن پیغمبر، بیان آن تعلیمات آسمانی که دیگر در آنها اجتهاد و رأی شخصی وجود ندارد، در یک فرد متمرکز بود به طوری که مانند پیغمبر (ص) مردم هر چه از او در مسائل دینی سؤال می کردند، می دانستند که پاسخ وی مر حق و حقیقت است و رأی و فکر شخصی نیست که ممکن است اشتباه کرده باشد و روز بعد آن را تصحیح کند؟
ما درباره پیغمبر این سخن را نمی گوییم و نمی توانیم بگوییم که به نظر ما فلان پاسخ پیغمبر اشتباه است یا او در اینجا عمدا تحت تأثیر هواهای نفسانی خود قرار گرفته است، زیرا این حرف مخالف با قبول نبوت است. اگر جمله ای را قطعا پیغمبر گفته باشد، ما بودیم و خودمان می شنیدیم یا نبودیم ولی به دلایل قطعی ثابت شده که پیغمبر اکرم گفته است، هرگز نمی گوییم که پیغمبر فرمود اما اشتباه کرد، غفلت کرد.
در مورد یک مرجع تقلید ممکن است بگوییم در پاسخ فلان سؤال اشتباه کرده، غفلت کرده و یا –همان طور که درباره همه احتمال می دهیم– تحت تأثیر یک جریانی قرار گرفته است، اما در مورد پیغمبر چنین سخنانی نمی گوییم، همان گونه که درباره آیه قرآن نمی گوییم که متأسفانه در اینجا وحی اشتباه کرده یا یک هوای نفسانی و ظلمی دخالت کرده است. «وحی اشتباه کرده» یعنی این آیه وحی نیست.
آیا بعد از پیغمبر، انسانی وجود داشت که واقعا مرجع احکام دین باشد آن طوری که ایشان مرجع و مبین و مفسر بودند؟ آیا یک انسان کامل این چنینی وجود داشت یا نه؟ گفتیم وجود داشت با این تفاوت که آنچه پیغمبر در این گونه مسائل می گوید مستند به وحی مستقیم است و آنچه ائمه (ع) می گویند مستند به پیغمبر است، نه به این شکل که پیغمبر به آنها تعلیم کرد بلکه به آن شکلی که می گوییم امام علی (ع) فرمود: «پیغمبر (ص) بابی از علم به روی من باز کرد که از آن باب هزار باب دیگر باز شد.» ما نمی توانیم تفسیر کنیم که این، چگونه بوده است، همان طور که وحی را نمی توانیم تفسیر کنیم که پیغمبر چگونه علم را از ناحیه خدا می گیرد.
نمی توانیم تفسیر کنیم که چه نوع ارتباط معنوی میان پیغمبر (ص) و علی (ع) بود که پیغمبر حقایق را کما هو حقه و بتمامه به علی آموخت و به غیر او نیاموخت. علی (ع) در نهج البلاغه (در جاهای دیگر هم نظیر این عبارت زیاد است) می فرماید: «من با پیغمبر در حرا بودم (بچه بوده اند) صدای ناله دردناکی را شنیدم. گفتم یا رسول الله! من صدای ناله شیطان را در وقتی که وحی بر تو نازل شد شنیدم. به من فرمود: یا علی! انک تسمع ما اسمع و تری ما اری ولکنک لست بنبی» (نهج البلاغه، خطبه 192). اگر در همانجا کنار علی (ع) فرد دیگری هم بود، آن صدا را نمی شنید چون آن شنیدن، شنیدن صدایی نبوده که در فضا پخش شود که بگوئیم هر کس گوش می داشت می شنید. آن، سمع و حس و بینش دیگری است.
منـابـع
مرتضی مطهری- امامت و رهبری- صفحه 71-73
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها