شکست ایرانیان از مسلمانان از نظر اندیشمندان غربی و ایرانی
فارسی 6897 نمایش | 1- ادوارد براون در جلد اول تاریخ ادبیات ایران می گوید: این مسئله (که آیا اسلام به زور به ایران تحمیل شده است یا ایرانیان به رغبت اسلام را پذیرفته اند) را پروفسور آرنولد استاد دارالفنون علیگر در کتاب نفیس خود درباره تعلیمات اسلام به وجه بسیار خوبی ثابت نموده است، او می گوید: موبدان بی گذشت زرتشتی نه تنها نسبت به علمای سایر ادیان بلکه در برابر کلیه فرق مخالف ایران یعنی مانویان، مزدکیان و عرفای مسیحی و امثال آن تعصب نشان می دادند و به همین دلیل به شدت مورد بی مهری و نفرت جماعات زیادی قرار گرفته بودند و رفتار ستمگرانه ایشان مورد حمایت پادشاهان نیز قرار می گرفت و همین دلیل سبب شد حس بغض و کینه شدید در دل بسیاری از اتباع ایران برانگیخته شود و استیلای عرب به منزله نجات و رهایی ایران از چنگال ظلم تلقی گردد، مسلم است که قسمت اعظم کسانیکه تغییر مذهب دادند به طیب خاطر و به اختیار و اراده خودشان بود.
2- دکتر صاحب الزمانی در کتاب دیباچه ای بر رهبری می گوید: توده های مردم نه تنها در خود در برابر جاذبه جهان بینی و ایدئولوژی ضد تبعیض طبقاتی اسلام مقاومتی احساس نمی کردند، بلکه درست در آلمان همان چیزی را می یافتند، که قرن ها به بهای آه و اشک و خون خریدار و جان نثار و مشتاق آن بودند، توده های نسل اول ایران در صدر اسلام، در برابر آرمان رهایی بخش آئین نو نه تنها با شعارهای تبلیغاتی مردم فریب و خوش ظاهر و بی باطن او برون گشتند و نه تنها فقط پیامبر اسلام بارها تصریح کرده بود که: «من انسانی همانند شما هستم» و یا «بین سیاه حبشی و سید قرشی جز به پرهیزگاری و تقوا تفاوتی وجود ندارد» بلکه عملا نیز روش حکومت خلفای راشدین به ویژه علی را در خواب و خیال افسانه آمیزی، بی پیرایه تر از آنچه خود می خواستند و آرزویش را در دل داشتند، ساده یافتند،
اسلام نقطه عطفی را در فلسفه رهبری توده ها به میان کشیده بود و «شبان» را برای حراست «گله» می دانست نه گله را برای اطفاء خون آشامی شبان گرگ سیرت. اسلام حماسه آزادی توده ها به شمار می رفت. رهبر برای مردم یا مردم برای رهبر؟
این بود پرسش تازه ای که اسلام در برابر فلسفه سیاسی دنیای قدیم و ایران ساسانی به وجود آورده بود. در جنگ های هفتصد ساله ایران و روم هیچگاه چنین مسئله ای در برابر توده ها مطرح نگشته بود. سیاست خودکامه هر دو امپراطوری یکی بود: مردم برای رهبر، توده ها فدای طبقات ممتاز، بارگاه بی پیرایه علی در کوفه قرار داشت و موالی و ایرانیان با آن تماس نزدیک داشتند و سادگی آن را تنها به وصف نمی شنیدند، بلکه به رأی العین با دیدگان خویش به خوبی می دیدند. از این رو اگر توده های ستمدیده ایرانی بدین دعوت لبیک اجابت گفتند، شگفتی ندارد.
3- مرحوم قزوینی در بیست مقاله آورده است که: ایرانیان خائن و عرب تاب آن وقت از اولیاء امور و حکام ولایات و مرزبانان اطراف به محض اینکه حس کردند که در ارکان دولت ساسانی تزلزل روی داده و قشون ایران در دو سه دفعه از قشون عرب شکست خورده اند، خود را به دامان عرب ها انداختند و نه تنها آنان را در فتوحاتشان کمک کردند و راه و چاره را به آنان نمودند، بلکه سرداران عرب را به تسخیر سایر اراضی که در قلمرو آنان بود و هنوز قشون عرب به آنها حمله نکرده بودند، دعوت کردند و کلید قلاع و خزائن را دو دستی به آنان تسلیم کردند به شرط اینکه عرب ها آنان را به حکومت نواحی باقی بگذارند. با توجه به سخنان مرحوم قزوینی روشن می گردد که ناراضی بودن مردم از دولت ساسانی و آئین طبقاتی زرتشتی باعث شد که مردم و حتی سربازان و سپاهیان از پشتیبانی آنان دست کشیده و آسایش خود را در پیروی از مسلمانان بدانند.
منـابـع
مرتضی مطهری- متقابل ایران و اسلام- صفحه 99-96
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها