استدلال های قرآنی بر وجود خداوند
فارسی 3139 نمایش |قرآن استدلال بر خدا را که از طریق مخلوقات می کند، از دو راه بلکه از سه راه می کند، یکی اینکه اصلا این موجودات را حادث و مخلوق می داند، می گوید اساسا کی اینها را به وجود آورده؟ به دلیل اینکه نبوده اند و پیدا شده اند، نیستند و تغییر و تبدیل می پذیرند و پیدا می شوند، می گوید خدا خالق است.
دلیل دیگر نظم موجودات است و این هم در قرآن زیاد تکرار شده است، (استدلال) به نظم ماهرانه ای که نشان می دهند ناظم مدبری داشته است که از این نظر عالم حکم یک ساختمانی را دارد که وضع ساختمان و ترتیب اجزائش نشان می دهد که عمدی در کار بوده است که هر چیزی را در جایی برای منظوری قرار بدهد، همین طور که نوشته های یک کتاب، ترتیب کلمات و حروف بر علم نویسنده آن دلالت می کند، و همچنین یک مصنوع مثل ماشین یا ساعت و یا ساختمان (بر صانع آن دلالت می کند).
یک استدلال دیگری در قرآن است و آن غیر از این دوتاست و از راه هدایت و رهبری موجودات است و این از مختصات قرآن است که تفکیک کرده است میان اصل نظم و اصل هدایت، یعنی آن را یک چیز می داند و این را چیز دیگر، و همان جا باز عرض کردم من در میان کسانی که دیده ام متوجه این نکته شده ام اول کس ظاهرا فخرالدین رازی است که در تفسیر خودش می گوید برخلاف آنچه که متکلمین خیال می کنند، قرآن ایندو را از یکدیگر تفکیک کرده است.
چطور می شود هدایت را از نظم تفکیک کرد؟ ممکن است بگویید همان است، چیز دیگری نیست. اگر ساختمان موجود یک شیء برای راهی که می رود کافی باشد، آن دیگر هدایت علی حده ای ندارد، مثل اینکه یک سفینه را طوری می سازند که خود سفینه و آن ساختمان داخلی و ماشینی اش کافی است، یعنی مجموع علل فاعلی که در آن گنجانده اند کافی است که او را پیش ببرد و هدایت کند، همان نظمش هادی او هم هست. ولی گاه یک نوع هدایتهایی در شیء هست که این ساختمان برای آن هدایت کافی نیست، یک چیز دیگری غیر از ساختمان مادی اش باید باشد، مثل یک کششی که از جلو دارد این شیء را می کشد و می برد.
می گویند علل فاعلی کأنه سائق است یعنی از پشت سر شیء را می راند و به جلو می برد، علت غائی مثل قائد است که از جلو می کشد، مثل یک جذبه ای که یک شیء را به سوی خودش می کشد. ما از قرآن چنین استنباط می کنیم که گذشته از این نظم بسیار دقیقی که در اشیاء هست، قوه هدایتی در اشیاء وجود دارد که اینها را می کشاند. در آنجا ما بحث کردیم این هدایتهای عجیبی که در اشیاء مخصوصا در جانداران هست، نظم داخلی و نظم ماشینی شان، برای چنین هدایتی کافی نیست خصوصا آنهایی که از نوع ابتکار است و حتی از نوع تطبیق دادن خود بر احتیاجات جدید و احتیاجات غیر پیش بینی شده است.
اصل هدایت اشیاء در قرآن
یک اصلی که در قرآن کریم خیلی هم روی آن تکیه شده است، اصل هدایت اشیاء است، و قرآن می فرماید که ما هیچ چیزی را عاری از هدایت خلق نکردیم: «ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی؛ پروردگار ما كسى است كه هر چيزى را خلقتى كه درخور اوست داده سپس آن را هدايت فرموده است
بنابراین ما باید ببینیم که انسان در چه مرتبه ای و در چه مرحله ای از تکامل است و در آن مرحله به چه هدایتهایی نیازمند است. اگر ما نیازمندی را ثابت کردیم -ممکن است شما آن را قبول نکنید، آن یک حرفی است، ولی اگر نیازمندی بشر را به هدایت وحی قبول کردیم- به حکم قرآن که هیچ موجودی در مرتبه ای که به یک هدایت احتیاج دارد، مهمل گذاشته نمی شود، باید قبول کنیم چنین وجود دارد.
دوباره در تایید این اصل میفرمایند: «الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى* وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى؛ همان كه آفريد و هماهنگى بخشيد* و آنكه اندازه گيرى كرد و راه نمود» (اعلی/ 2-3). آنجا هم باز خلقت و تسویه و تعدیل و تکمیل (ساختمان شیء) علی حده ذکر شده، و هدایت به عنوان یک امر علی حده ذکر شده است: «و لکل وجهة هو مولیها؛ و براى هر كسى قبله اى است كه وى روى خود را به آن (سوى) میگرداند» (بقره/ 148) (این همان اصل غائیت است) هر چیزی در جهان یک وجهه ای، یک طرفی دارد، یک غایتی دارد که آن غایت را پیش می گیرد یعنی اشیاء تنها از پشت سر رانده نمی شود که همین علل مادی باشد، به سوی جلو هم کشیده می شوند، یک جاذبه ای هم در جلو دارند که راه خودشان را به واسطه آن جاذبه ای که از جلو آنها را می کشد به سوی کمال آینده خودشان می پیمایند.
تکامل هدایت شده که علمای امروز هم رسیده اند به اینجا که برخلاف آنچه که داروین و بسیاری اشخاص دیگر می پنداشتند که تکامل یعنی جمع شدن شرایط (مادی)، این امر کافی نیست برای اینکه جاندارها به این تکاملی که پیدا کرده اند برسند، در عین حال یک هدایتی هم هست، یک کشیدنی هم هست که اینها را از این مسیرها دارد عبور می دهد، یعنی مجموع آن شرایط مادی کافی نیست که (جاندار) به آنجا برسد، باز در میان این مجموع علل و شرایط، رهبری و هدایت می شود.
بنابراین وقتی که قرآن مسأله هدایت را به صورت یک اصل کلی به ما تلقین و القاء می کند و می گوید هیچ چیزی خالی از هدایت نیست، پس اگر نیاز به یک هدایتی و نیز امکانش -به قول بوعلی- ثابت شد (بوعلی می گوید صرف اینکه بگویید ما به چنین چیزی نیاز داریم پس باید باشد، کافی نیست، باید ببینیم امکانش هم در کار هست یا نه. وقتی امر محال شد که دیگر پیدا نمی شود)، اگر ما نیاز بشر به هدایت نبوت و امکان وجود چنین هدایتی را -یعنی امکان اینکه بشر بتواند وحی را از خدا تلقی بکند- ثابت کردیم، از ناحیه خداوند قصور و نقص و منع و بخلی در کار نیست، قطعا چنین چیزی وجود دارد.
منـابـع
مرتضی مطهری- نبوت- صفحه 68-66
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها