تسلیم حق بودن معیار پیروان مکتب اسلام
فارسی 3529 نمایش | هر مکتب پیروان خود را با یک عنوان خاص مشخص می کند. آن تئوری که فی المثل تئوری نژادی است عنوانی که پیروان آن مکتب را مشخص می کند و به اعتبار آن عنوان آنها "ما" ی خاص می گردند، فی المثل "سفید پوستی" است، هنگامی که پیروان آن مکتب می گویند "ما" یعنی گروه سفید پوستان. یا تئوری مارکسیستی که تئوری کارگری است پیروان خویش را با عنوان "کارگری" مشخص می کند و هویت آنها و مشخص آنها "کارگری" است، "ما" ی آنها "ما" ی "کارگری" است: ما کارگران و زحمتکشان.
مذهب مسیح هویت پیروان خود را در پیروی از یک فرد مشخص می کند، گویی پیروان کاری به راه و یا به مقصد ندارند، تمام هویت جمعی آنها این است که مسیح کجاست که آنجا باشند. از جمله خصوصیات اسلام این است که هیچ عنوانی از قبیل عناوین نژادی، طبقاتی، شغلی، محلی، منطقه ای و فردی برای معرفی مکتب خود و پیروان این مکتب نپذیرفته است. پیروان این مکتب با عناوین اعراب، سامی ها، فقرا، اغنیا، مستضعفان، سفید پوستان، سیاه پوستان، آسیایی ها، شرقی ها، غربی ها، محمدی ها، قرآنی ها، اهل قبله و غیره مشخص نمی شوند.
هیچ کدام از عناوین مزبور ملاک "ما" و ملاک وحدت و هویت واقعی پیروان این مکتب به شمار نمی رود. آنجا که پای هویت مکتب و هویت پیروان او به میان می آید همه آن عناوین محو و نابود می شود فقط یک چیز باقی می ماند. چه چیزی؟ یک "رابطه"، رابطه میان انسان و خدا، یعنی اسلام، تسلیم خدا بودن. امت مسلمان چه امتی است؟ امتی است که تسلیم خداست، تسلیم حقیقت است، تسلیم وحی و الهامی است که از افق حقیقت برای راهنمایی بشر در قلب شایسته ترین افراد طلوع کرده است.
پس "ما" ی مسلمانان و هویت واقعی آنها چیست؟ این دین می خواهد چه وحدتی به آنها ببخشد و چه مارکی روی آنها بزند و زیر چه پرچمی آنها را گرد آورد؟ پاسخ این است: اسلام، تسلیم حقیقت بودن. ملاک وحدتی که هر مکتب برای پیروان خود قائل است راه بسیار خوبی است هم برای شناخت هدف های آن مکتب و هم برای به دست آوردن دیدگاه آن مکتب درباره انسان و جامعه و تاریخ.
منـابـع
مرتضی مطهری- جامعه و تاریخ- صفحه 229-231
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها