آئین زرتشتی در ایران در دوره اسلامی
فارسی 7031 نمایش | در توحیدی بودن آیین زردشت تنها از جنبه تاریخی است. یعنی اگر تاریخ و مدارک تاریخی را ملاک قرار دهیم و محتویات اسناد و مدارک تاریخی موجود را با موازین علم توحید بسنجیم نمی توانیم آیین زردشتی را آیین توحیدی بدانیم، تئوری زردشت درباره نظام خلقت طبق این مدارک و اسناد به نحوی است که فرضا "انگرامئنیو" را آفریده اهورامزدا تلقی کنیم با توحید سازگار نیست. ولی ما مسلمانان می توانیم از زاویه دیگر به آیین زردشت نظر افکنیم و با ملاک دیگری درباره این آیین قضاوت کنیم، آن از زاویه فقه و حدیث و با ملاکات خاص اسلامی است که جنبه تعبدی دارد و برای یک مسلمان با ایمان حجت و معتبر است.
از این زاویه و از این نظر هیچ مانعی نیست که آیین زردشتی را یک آیین توحیدی بدانیم، یعنی آیینی بدانیم که در اصل و ریشه توحیدی بوده و همه شرک ها چه از ناحیه ثنویت و چه از ناحیه آتش پرستی و چه از ناحیه های دیگر بدعت هایی که بعدها الحاق شده اند تلقی شود. اعتبار اسناد تاریخی اگر به مرحله قطع و یقین برسد کافی است که از نظر فقهی نیز ملاک قرار گیرد، ولی چون غیر توحیدی بودن آیین زردشتی به حسب اصل و ریشه مسلم نیست، اگر موازین فقهی ایجاب کند هیچ مانعی نیست که این آیین، توحیدی تلقی شود و به اصطلاح، زردشتیان از اهل کتاب تلقی شوند. در گذشته که مسلمین آنها را در ردیف "اهل کتاب" آورده اند به استناد همین مدارک بوده است، اگر چه از نظر فقها همواره مورد اختلاف بوده است و فقهای اسلامی ایرانی الاصل کمتر از دیگران نظر مخالف نداشته اند.
اگر تردیدی باشد تنها درباره خود زرتشت و آیین اصلی مزدایی زرتشتی است که آیا توحیدی است یا ثنوی، اما در اینکه دوره های بعد بالاخص دوره ساسانیان که منتهی به ورود اسلام به ایران گشت "ثنوی" بوده است جای کوچکترین تردیدی نیست. همه آنهایی که زرتشت را موحد می دانند با اظهار تأسف اظهار می دارند که توحید زرتشتی بعدها آلوده به ثنویت شد. جان ناس که کم و بیش زرتشت را موحد می داند می گوید: اعتقاد به مبدأ شر و عامل تبهکاری و خطا در طول زمان تحولی حاصل کرده و رفته رفته دین زرتشت را به صورت یک آیین دوگانه پرستی (دو آلیزم) اخلاقی در آورد.... در طی زمان "انگرامئنیو" ابلیسی نیرومند گردیده است که در برابر اهورامزدا مقاومت کرده و آن هر دو به صورت دو عامل متساوی با یکدیگر به ستیز و نبرد پرداختند. در قطعات و اجزای اوستا که از آثار قرون اخیر است "انگرامئنیو" را هم شأن و هم طراز خدای اهورامزدا می شناسد (تاریخ جامع ادیان، ص 315) و کسانی که زردشت را ثنوی می دانند می گویند ثنویت بعد از زردشت استوارتر گشت. پ. ژ. دومناشه می گوید: «دو گانه پرستی گات های زردشت به دو گانه پرستی استوارتری مبدل شد که تمام موجودات عالم را میان خیر و شر تقسیم می کرد.» (تمدن ایران، ترجمه دکتر بهنام، ص188)... کتاب وندیداد که جزئی از اوستای فعلی است و چاپ شده است صریحا "انگرامئینو" را آفریننده نواحی بد زمین، سرمای یخبندان زمستان، حرارت سوزان تابستان، مارها و افعی ها... معرفی می کند.
در دوره اسلامی زردشتیان عقاید ثنوی خویش را آزادانه اظهار می کرده و از آن دفاع می کرده اند و با ائمه اطهار علیهم السلام و همچنین با علما و متکلمین اسلامی صریحا در این باره بحث و جدال می کرده اند. در کتب حدیثی شیعه از قبیل توحید صدوق، احتجاج طبرسی، عیون اخبار الرضا و بحارالانوار این بحث و جدال ها نقل شده است و این خود می رساند که زردشتیان در دوره ساسانی ثنوی بوده اند و همان عقیده را در دوره اسلامی حفظ کرده و از آن دفاع می کرده اند. یکی از کتب معروف زردشتیان که در دوره اسلامی (قرن سوم هجری) تألیف یافته کتاب "دینکرد" است، می گویند بیش از نیمی از این کتاب در دفاع از ثنویت در مقابل ادیان کلیمی و مسیحیت است (تاریخ تمدن ایرانی، به قلم جمعی از خاورشناسان، ترجمه جواد محیی، صفحه 269-270 ایضا همان کتاب، ترجمه دکتر عیسی بهنام، صفحه 249).
کریستن سن معتقد است که در دوره ساسانی معتقدات "زروانی" در میان زردشتیان رسوخ یافته بود (ایران در زمان ساسانیان، فصل سوم). عقاید زروانی مجموعا بسیار پیچیده و مبهم و درهم و خرافی است. به عقیده کریستن سن، زردشتیان پس از ظهور اسلام عناصر زروانی را به دور افکندند و از یک ثنویت فلسفی قابل دفاع، دفاع کردند، وی می گوید: «شریعت زردشتی که در زمان ساسانیان دین رسمی کشور محسوب می شد، مبتنی بر اصولی بود که در پایان این عهد به کلی تهی و بی مغز شده بود، انحطاط قطعی و ناگزیر بود، هنگامی که غلبه اسلام دولت ساسانی را که پشتیبان روحانیون بود واژگون کرد، روحانیون دریافتند که باید کوشش فوق العاده برای حفظ شریعت خود از انحلال تام بنمایند، این کوشش صورت گرفت و عقیده به زروان و اساطیر کودکانه را که به آن تعلق داشت دور انداختند، و آیین مزدیسنی را بدون شائبه زروان پرستی مجددا سنت قرار دادند. در نتیجه قصصی که راجع به تکوین جهان در میان بود تبدیل یافت، پرستش خورشید را ملغی کردند تا توحید شریعت اوهرمزدی بهتر نمایان باشد و مقام میترا (مهر) را طوری قرار دادند که موافق با مهریشت عقیق باشد. بسی از روایات دینی را یا به کلی حذف کردند یا تغییر دادند و بخش هایی از اوستای ساسانی و تفاسیر آن را که آلوده به افکار زروانیه شده بود در طاق نیسان نهادند یا از میان بردند. این نکته قابل توجه است که یشت های مربوط به تکوین که خلاصه آنها در دینکرد باقی مانده، به قدری تحلیل رفته که چند سطری بیش نیست و از آن هم چیزی مفهوم نمی شود. همه این تغییرات در قرون تاریک بعد از انقراض ساسانیان واقع شده است. در هیچ یک از کتب پارسی اشاره بدین اصلاحات نرفته است، این شریعت اصلاح شده زردشتی را چنین وانمود کرده اند که همان شریعتی است که در همه ازمنه سابق برقرار بوده است (ایران در زمان ساسانیان، صفحه 458 - 459). خدمت اسلام به کیش زردشتی و مردم زردشتی کمتر از خدمت های دیگر این آئین نبوده است. اصلاحات اسلام در آیین زردشتی هر چند غیر مستقیم صورت گرفت از اصلاحات زردشت در آیین های باستانی مؤثرتر افتاد.
منـابـع
مرتضی مطهری- خدمات متقابل ایران و اسلام- صفحه 211-214
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها