جابجایی اجتماعی در نظام اجتماعی ایران قبل از اسلام
فارسی 5041 نمایش | کریستن سن می گوید: به طور کلی بالا رفتن از طبقه ای به طبقه دیگر مجاز نبود، ولی گاهی استثناء واقع می شد، و آن وقتی بود که یکی از آحاد رعیت، اهلیت و هنر خاصی نشان می داد، در این صورت بنابر نامه "تنسر" آن را باید بر شهنشاه عرضه کنند، بعد تجربت موبدان و هرابذه و طول مشاهدات، تا اگر مستحق بدانند به غیر طائفه الحاق فرمایند. مردمان شهری نسبه وضع خوبی داشتند، آنان هم مانند روستائیان مالیات سرشماری می پرداختند ولی گویا از خدمات نظامی معاف بودند و به وسیله صناعت و تجارت صاحب مال و جاه می شدند.
اما احوال رعایا به مراتب از آنان بدتر بود، مادام العمر مجبور بودند در همان قریه ساکن باشند و بیگاری انجام دهند و در پیاده نظام خدمت کنند به قول آمیانوس مارسلینوس: "گروه گروه" از این روستائیان پیاده از پی سپاه می رفتند گویی ابدالدهر محکوم به عبودیت هستند، به هیچ وجه مزدی و پاداشی به آنان نمی دادند، در باب احوال رعایایی که در زیر اطاعت اشراف و ملاک بوده اند اطلاع بیشتری نداریم. امیانوس گوید: "اشراف مزبور خود را صاحب اختیار جان غلامان و رعایا می دانستند".
وضع رعایا در برابر اشراف و ملاک به هیچ وجه با احوال غلامان تفاوتی نداشت، با وجود این نظر به اهمیت فوق العاده ای که زراعت در دین زردشت داشته، چنانکه کتابهای مقدس در ستایش این کار مبالغه کرده اند، مسلم است که حقوق قانونی زارعین از روی کمال دقت معین بوده است، چند نسک از نسکهای اوستا محتوی قواعد و احکامی در این خصوص بوده اند (ایران در زمان ساسانیان، ص 346-343).
ایضا می گوید: اطلاعاتی که راجع به جامعه ایرانی می توانیم از منابع قدیم استخراج کنیم، هر چند ناقص و پراکنده است ولی ما را با یک جامعه آشنا می کند که نیروی ذاتی و استحکام باطنی آن مبتنی بر علائق عمیق و عتیقی بود که راجع به پیوند خلل ناپذیر دودمانی داشت. قوانین را برای پاسبانی خانواده، خون، نژاد و دارایی (مالکیت)، وضع کرده بودند و به این وسیله می خواستند امتیاز طبقات را با دقت هر چه تمامتر حفظ کنند (همان، ص 359).
منـابـع
مرتضی مطهری- خدمات متقابل ایران و اسلام- ص 255-254
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها