آیا مسئله روح یک فکر یونانی است؟
فارسی 4235 نمایش | برخی از اندیشمندان از جمله مهندس بازرگان بر این عقیده اند که مسئله روح، یک مسئله یونانی است نه اسلامی. من (شهید مطهری) نمی دانم تصور ایشان درباره روح چگونه تصوری بوده است که آن را نفی می کنند؟ چون ایشان تکیه می کنند که مسئله روح، یک فکر یونانی است.
این را عرض کنم که اولا بسیاری از حرف های یونانی ها ریشه اش از مشرق زمین است نه از خودشان، مخصوصا افکار فیثاغورس و افلاطون بسیار ریشه مشرق زمینی دارد و روح یک فکر افلاطونی است نه یک فکر ارسطویی، چون ارسطو منکر بقا است و افکاری که در مشرق زمین که مهد پیغمبران بوده است، بسیاری از آن ها از مبدأ نبوت است، یعنی پیغمبران این فکرها را پخش کرده اند.
بنابراین ما اگر فرض هم بکنیم که یونانی ها چنین فکری داشته اند، نمی توانیم آن ها را صد در صد به تخیلات فردی و شخصی شان پایبند (فرض) کنیم. سقراط که فکر روحی داشته، روشش هم روش پیغمبری بوده، این طور که مورخین فلسفه ذکر می کنند، روشش هم به روش فلاسفه هیچ شباهتی نداشته است. آن فکر یونانی که در باب روح در میان مسلمین آمد، نه فکر افلاطونی اش پذیرفته شد، نه فکر ارسطویی اش. یعنی تماما نه آن پذیرفته شده نه این.
افلاطون معتقد بود که روح یک جوهر جاویدان است که از ازل وجود داشته و بعد که جنین آماده می شود، مثل مرغی که بیاید در آشیانه جا بگیرد، می آید در این آشیانه جا می گیرد، بعد از مردن هم دو مرتبه بر می گردد سر جای اول خودش. ارسطو اصلا خیلی روحی نبود.
او معتقد بود: نفس انسان با همه تفاوتی که با سایر قوا و نیروهای عالم دارد، در همین دنیا و با بدن پیدا می شود، وقتی که بدن پیدا و کامل می شود، روح هم همین جا حادث می شود، هیچ سابقه دنیای قبلی ندارد و بعد هم معتقد شد که روح با مردن بدن فانی می شود (اگر چه این را نمی شود صد در صد به گردن ارسطو گذاشت).
شاید بسیاری از حکمای اسلامی بخواهند هر طور که هست تحلیل کنند که ارسطو قایل به بقای روح است ولی امروز معتقدند که ارسطو قایل به بقای روح نبوده و در رساله نفس او هم که الآن موجود است، سخنی از بقای روح وجود ندارد.
منـابـع
مرتضی مطهری- معاد- صفحه 122
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها