شیوه های درست تبلیغ
فارسی 3019 نمایش |تبلیغ، مرحله شناساندن و خوب رساندن است، پس مرحله شناخت است. وظیفه ای که هر مسلمان از نظر تبلیغ دارد، این است که باید این احساس در او پیدا بشود که به نوبه خودش حامل پیام اسلام است. و اولین شرط رساندن یک پیام الهی این است که از هر گونه وسیله ای نمی توان استفاده کرد. یعنی برای اینکه پیام الهی رسانده بشود و برای اینکه هدف مقدس است، نباید انسان این جور خیال بکند که از هر وسیله که شد برای رسیدن به این هدف باید استفاده بکنیم، می خواهد این وسیله مشروع باشد و یا نا مشروع.
می گویند الغایات، تبرر المبادی، یعنی نتیجه ها مقدمات را تجویز می کنند. همین قدر که هدف، هدف درستی بود، دیگر به مقدمه نگاه نکن. چنین اصلی، مطرود است. ما اگر بخواهیم برای یک هدف مقدس قدم برداریم، از یک وسیله مقدس و حداقل از یک وسیله مشروع می توانیم استفاده بکنیم. اگر وسیله نامشروع بود، نباید به طرف آن برویم.
در قرآن راجع به تبلیغ به موارد زیر اشاره شده است:
یکی از چیزهایی که قرآن مجید راجع به سبک و روش تبلیغ روی آن تکیه کرده است، کلمه "البلاغ المبین" است، یعنی ابلاغ و تبلیغ واضح، روشن، آشکارا. مقصود از این واژه روشن و آشکارا چیست؟ مقصود مطلوب بودن، سادگی، بی پیرایگی پیام است به طوری که طرف در کمال سهولت و سادگی، آن را فهم و درک نماید.
پیامبران آنچنان ساده و واضح بیان می کردند که همان طوری که بزرگترین علما می فهمیدند و استفاده می کردند، آن بی سوادترین افراد هم لااقل در حد خودش و به اندازه ظرفیت خودش استفاده می کرد.
مسئله دوم که قرآن مجید در مسئله تبلیغ روی آن تکیه می کند، چیزی است که از آن به "نصح" تعبیر می نماید. ما معمولا نصح را به خیرخواهی ترجمه می کنیم. البته این معنا درست است ولی ظاهرا خیرخواهی عین معنی نصح نیست، لازمه معنی نصح است. "نصح" ظاهرا در مقابل "غش" است. شما اگر بخواهید به کسی شیر بفروشید، ممکن است شیر خالص به او بدهید و ممکن است خدای ناخواسته شیری که داخلش آب کرده اید بدهید، نصح در مقابل غش است.
ناصح واقعی آن کسی است که خلوص کامل داشته باشد. توبه نصوح یعنی توبه خالص. مبلغ باید ناصح و خالص و مخلص باشد، یعنی در گفتن خودش هیچ هدف و غرضی جز رساندن پیام که خیر آن طرف است، نداشته باشد.
مسئله دیگر، مسئله اخلاق و خلوص است. «الناس کلهم هالکون الا العالمون و العالمون هالکون الا العاملون و العاملون هالکون الا المخلصون و المخلصون علی خطر عظیم؛ مردم در هلاکند مگر اینکه آگاه و عالم باشند (جاهل، نمی تواند راهی را پیدا بکند) و علما نیز در هلاکند مگر آنها که عاملند و عاملان نیز در هلاکند مگر آنها که مخلصند و مخلصان تازه در خطرند.»
در حدیث است که: «خلص العمل فان الناقد بصیر بصیر؛ عمل را پاک تحویل بده که آنکه نقاد است، نقد می کند، آن صرافی که به این سکه رسیدگی می کند خیلی آگاه است.»
مسئله دیگر، مسئله متکلف نبودن است. تکلف، در موارد مختلفی بکار می رود و در واقع به معنی به خود بستن است که انسان چیزی را به زور به خود ببندد. این، در مورد سخن هم به کار میرود. به افرادی که در سخن خودشان به جای اینکه فصیح و بلیغ باشند، الفاظ قلمبه و سلمبه بکار می برند، می گویند متکلف.
در حدیث است که کسی در حضور پیامبر اکرم (ص) در صحبت های خود کلمه پردازی های قلمبه و سلمبه می کرد، پیغمبر اکرم (ص) فرمود: «انا و اتقیاء امتی برآء من التکلف؛ من و پرهیزکاران امتم از اینگونه حرف زدن و به خود بندی در سخن، بری و منزه هستیم، پرهیز می کنیم.»
مسئله دیگر که قرآن مجید در سبک و روش تبلیغی پیغمبران نقل میکند، تواضع و فروتنی است (نقطه مقابل استکبار). کسی که میخواهد پیامی را، آن هم پیام خدا را به مردم برساند، باید در مقابل مردم، در نهایت درجه فروتن باشد، یعنی پر مدعایی نکند، اظهار انانیت و منیت نکند، مردم را تحقیر نکند. باید در نهایت خضوع و فروتنی باشد.
قرآن کریم از زبان نوح (ع) خطاب به گروهی از قومش می فرماید: «او عجبتم ان جاءکم ذکر من ربکم علی رجل منکم؛ آیا تعجب می کنید که پیام پروردگار شما، ذکر پروردگار شما، مایه تنبیهی که از طرف پروردگار شما است، بر مردی از خود شما بر شما آمده است؟» عبارت: «من ربکم» نشان دهنده این است که نمی خواهد خدا را به خودش اختصاص بدهد و در چنان مقامی، بگوید خدای من، شما که قابل نیستید تا بگوید خدای شما. بعد می گوید: «علی رجل منکم؛ بر مردی از خود شما»، من هم یکی از شما هستم. شما ببینید چقدر تواضع در این آیه کریمه افتاده است که خطاب به پیغمبر اکرم (ص) می فرماید: «قل انما انا بشر مثلکم؛ بگو به مردم من هم بشری مثل شما هستم» «یوحی الی؛ بر یکی از امثال خود شما وحی نازل میشود.»
یکی دیگر از خصوصیات بسیار بارز سبک تبلیغی پیغمبران که شاید در مورد رسول اکرم (ص) بیشتر آمده است، مسئله تفاوت نگذاشتن میان مردم در تبلیغ اسلام است. پیامبر اکرم (ص) در تبلیغ اسلام سهل گیر بود نه سخت گیر، بیشتر بر بشارت و امید تکیه می کرد تا بر ترس و تهدید به یکی از اصحابش که برای تبلیغ اسلام به یمن فرستاد دستور داد که: «یسر و لاتعسر و بشر و لاتنفر؛ آسان بگیر و سخت نگیر، نوید بده (میل ها را تحریک کن) و مردم را متنفر نساز»
در کار تبلیغ اسلام تحرک داشت به طائف سفر کرد، در ایام حج در میان قبایل می گشت و تبلیغ می کرد، یک بار علی (ع) و بار دیگر معاذ بن جبل را به یمن برای تبلیغ فرستاد، مصعب بن عمیر را پیش از آمدن خودش برای تبلیغ مردم مدینه به مدینه فرستاد، گروه فراوانی از یارانش را به حبشه فرستاد آنها ضمن نجات از آزار مکیان، اسلام را تبلیغ کردند و زمینه اسلام نجاشی پادشاه حبشه و نیمی از مردم حبشه را فراهم کردند در سال ششم هجری به سران کشورهای جهان نامه نوشت و نبوت و رسالت خویش را به آنها اعلام کرد در حدود صد نامه از او باقی است که به شخصیت های مختلف نوشته است.
منـابـع
مرتضی مطهری- وحی و نبوت- صفحه 141-142
مرتضی مطهری- حماسه حسینی جلد 1- صفحه 242 -252 و صفحه 212 و صفحه 189-191 و صفحه 193
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها