رابطه تقوا و هدایت در قرآن

فارسی 3580 نمایش |

تقوا از ماده وقی به معنی خودنگهداری است، اینکه انسان در یک حالی باشد که بتواند خود را نگهداری کند. تقوای الهی نگهداری خود است از آنچه که بد است، برای خدا. قرآن می گوید اگر متقی واقعی باشید دو اثر دارد. یکی اینکه گشایش در کار به وجود می آید در اثر تأثیر معنوی آن. خاصیت دوم تقوا این است که بر روشن بینی می افزاید. ابتدا به نظر مشکل می آید، روشن بینی چه ارتباطی دارد به تقوا؟! بستگی دارد به مغز و کار آن. تقوا چه تأثیری دارد در بینش؟ ولی این اشتباه است. اگر انسان متقی باشد، روشن بین تر است. زیرا تقوا صفای روح می آورد؛ تقوا آن تیرگیهایی را که باعث می شود انسان از روشن بینی هایی که مخصوص خود اوست استفاده نکند، از بین می برد. رعایت تقوا باعث می شود که انسان در دنیا روشن بینی پیدا کند، چون تقوا انسان را روشن می کند. باید بدانیم همانطور که در بیرون خود روشنایی و تاریکی می بینیم و بیرون وجودمان تاریک یا روشن است، در درون و ضمیر خود نیز روشنایی و تاریکی احساس می کنیم. ضمیر بعضی روشن است و گویی در آن چراغی نصب شده است و بر عکس، ضمیر بعضی تاریک است در اثر خاموشی چراغ باطن؛ و این قطعا حقیقتی است.
افراد روشن ضمیر اولین چیزی که دارند این است که بهتر از دیگران خوبیها و بدیها را احساس می کنند، عیبها و نقصها را می بینند و اعتراف می نمایند. ولی افرادی که درونی تاریک دارند، واضح ترین و بزرگترین عیب خود را نمی بینند. قرآن می گوید: تقوا داشته باشید تا عینک درونیتان سفید باشد و جهان را همچنانکه هست ببینید. «ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا؛ اگر از خداوند پروا کنید برای شما نیروی تشخیص حق از باطل قرار می دهد.» (انفال/ 29) اگر تقوای الهی داشته باشید، اگر درونتان پاک باشد، اگر تیرگیها را از درون خود زایل کنید خداوند در دل شما مایه تمیز قرار می دهد؛ یعنی خدا در دل شما چیزی قرار می دهد که با آن حقایق را خوب تمیز می دهید یعنی به شما روشنی می بخشد. پس انسان در اثر تقوا درونش روشن می شود و به همین جهت روشن بین می شود. وقتی که روشن بین شد، اولا خودش را خوب می بیند، خوب اندازه گیری می کند، زیادتر از آنچه هست نمی بیند، کمتر از آنچه هست نیز نمی بیند، تیرگیها و عیبهای خودش را خوب می بیند و ثانیا در اثر این روشن بینی، به حکم اینکه انسان طوری ساخته شده که جهان را با عینک وجود خودش می بیند، وقتی تقوا داشته باشد و عینک وجودش پاک باشد، جهان را بهتر می بیند، بهتر تشخیص می دهد. واقعا اشخاصی که باتقوا هستند، اگر آنها را با یک فرد دیگری نظیر خودشان که از هر جهت مثل خودشان باشند منهای تقوا در نظر بگیریم، می بینیم قضاوتهای او خیلی بهتر از این دیگری است. این است که می گوییم به اینگونه اشخاص الهام می شود، آدم پاکی است، به او الهام می شود. این اثر تقواست در دنیا.
قرآن مجید راجع به روشن بینی و بصیرت در آیه 29 از سوره انفال می فرماید: «ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا؛ اگر تقوای الهی داشته باشید خداوند برای شما مایه تمیز و تشخیص می دهد.» عارف مسلکان به جمله ای که در ذیل آیه کریمه «یاایها الذین آمنوا اذا تداینتم بدین الی اجل مسمی؛ ای مؤمنان هنگامی که خواستید به قرض و نسیه معامله کنید، آن را تا سررسیدی معین بنویسید.» (بقره/ 282) الی آخره آمده که طویل ترین آیه قرآن است نیز تمسک جسته اند. آن جمله این است: «و اتقوا الله و یعلمکم الله؛ تقوای الهی داشته باشید و خداوند به شما می آموزد و تعلیم می کند.» می گویند ذکر این دو جمله پشت سر یکدیگر اشعاری دارد که تقوا تأثیر دارد در اینکه انسان مورد موهبت افاضه تعلیم الهی قرار گیرد.
در کلام رسول اکرم است: «جاهدوا انفسکم علی اهوائکم تحل قلوبکم الحکمة؛ با هوا و هوسهای نفسانی مبارزه کنید تا حکمت در دل شما وارد شود.» حدیث دیگری است که: «من اخلص لله اربعین صباحا جرت ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه؛ هر کس چهل روز خود را خالص برای خدا قرار دهد چشمه های حکمت از زمین دلش به مجرای زبانش جاری می شود.» ولی عینا همین مضمون، هر چند با عین این الفاظ نیست در اصول کافی، باب اخلاص، از امام باقر (ع) نقل شده: «ما اخلص العبد الایمان بالله عزو جل اربعین یوما او قال ما اجمل عبد ذکر الله عز و جل اربعین یوما الا زهده الله عز و جل فی الدنیا، و بصره داءها و دواءها، فاثبت الحکمة فی قلبه، و انطق بها لسانه؛ بنده ای چهل روز ایمان خودش را خالص نکرده است، یا گفت بنده ای چهل روز خدا را خوب یاد نکرده است (این تردید از راوی حدیث است) مگر آنکه خداوند به او زهد عنایت کرده و او را نسبت به دردها و دواهای این دنیا بصیرت داده و حکمت را در دل او قرار داده و به زبان او جاری ساخته است. تقوا و مجاهده اخلاقی در تحصیل معارف الهی مؤثر است.»
از قدیم بسیاری از دانایان به این نکته رسیده اند که در انسان علاوه بر همه قوای عقلانی و ادراکی یک حس مرموز دیگر نیز وجود دارد که می توان نام آن را حس الهام گیری گذاشت. علم امروز هم تدریجا این نظر را تأیید می کند، می گوید یک حس اصیلی در انسان وجود دارد که از هر قوه و حس دیگر مستقل است. این حس نیز به نوبه خود کم و بیش در همه افراد با اختلاف و شدت و ضعف موجود است و مانند سایر احساسهای آدمی قابل رشد و نمو و تربیت است. حالا باید دید چه چیز این حس را در انسان رشد و نمو و پرورش می دهد؟ چیزی که این حس را رشد می دهد تقوا و طهارت و مجاهدت اخلاقی و مبارزه با هواهای نفسانی است.
از نظر منطق دین این خود امری غیرقابل انکار است. در نهج البلاغه آمده: «قد احیی عقله، و امات نفسه حتی دق جلیله، و لطف غلیظه، و برق له لامع کثیر البرق، فابان له الطریق، و سلک به السبیل، فتدافعته الابواب الی باب السلامه؛ عقل خویش را زنده کرده و نفس اماره را میرانده است تا آنجا که اثر این مجاهدت در بدن وی ظاهر شده و استخوان وی را نازک و غلظت وجود وی را تبدیل به لطافت کرده، در این موقع برقی شدید برای وی می جهد و راه را به او نشان می دهد و او را در راه می اندازد و پیوسته از این در به آن در و از این مرحله به آن مرحله او را حرکت می دهد تا می رسد به آنجا که باب سلامت مطلق است.» (نهج البلاغه/ خطبه 220) «یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الی النور باذنه و یهدیهم الی صراط مستقیم؛ خداوند به سبب آن، کسانی را که خشنودی او را می جویند به راههای سلامتی هدایت می کند، و به اذن خویش ایشان را از تاریکیها به سوی نور بیرون می برد، و به راه راست هدایت می نماید.» (مائده/ 16) یکی از آثار تقوا این است که قرآن کریم می فرماید: «و من یتق الله یجعل له مخرجا؛ هر کس که تقوای خدا داشته باشد خداوند برای او راه بیرون شدن از سختیها و شدائد را قرار می دهد.» (طلاق/ 2) هم چنین می فرماید: «و من یتق الله یجعل له من امره یسرا؛ هرکس که تقوای الهی داشته باشد خداوند یک نوع سهولت و آسانی در کار او قرار می دهد.» (طلاق/ 4) امیرالمؤمنین (ع) می فرماید: «فمن اخذ بالتقوی عزبت عنه الشدائد بعد دنوها، و احلولت له الامور بعد مرارتها، و انفرجت عنه الامواج بعد تراکمها، و أسهلت له الصعاب بعد انصابها؛ هر کس که چنگ به دامن تقوا بزند سختیها و شدائد بعد از آنکه به او نزدیک شده اند از او دور می شوند و کارها که بر ذائقه او تلخ آمده اند برایش شیرین می شوند، موجها که روی هم جمع شده اند و می خواهند او را به کام بکشند از او کنار می روند، امور پر مشقت بر او آسان می گردد.»
تقوا و طهارت در ناحیه عواطف و احساسات هم تأثیر دارد احساسات را رقیق تر و لطیف تر می کند. اینطور نیست که آدم با تقوا که خود را از پلیدیها و کارهای زشت و کثیف، از ریا و تملق، از بندگی و کاسه لیسی دور نگه داشته, ساحت ضمیر خود را پاک نگه داشته، عزت و مناعت و آزادمنشی خود را حفظ کرده، توجهش به معنا بوده، نه به ماده، یک همچو شخصی نوع احساساتش با احساسات یک آدم غرق در فحشاء و پلیدی و غرق در مادیات یکی باشد.
مسلما احساسات او عالی تر و رقیق تر و لطیف تر است، تأثرات او در مقابل زیبائیهای معنوی بیشتر است، دنیا را طور دیگری و با زیبائی دیگری می بیند، آن جمال عقلی که در عالم وجود است بهتر حس می کند. در خطبه 183 نهج البلاغه آمده: «و اعلموا انه من یتق الله یجعل له مخرجا من الفتن، و نورا من الظلم؛ بدانید که هر که تقوای الهی داشته باشد خداوند برای او راه بیرون شدن از فتنه ها، و نوری به جای تاریکی قرار می دهد.» فتنه ها همان ابتلائات سوء و گرفتاریهای اخلاقی و اجتماعی است. تقوا هم برای روح مانند خانه است برای زندگی، و مانند جامه است برای تن. اتفاقا در قرآن مجید از تقوا به جامه تعبیر شده. در سوره مبارکه اعراف آیه 26 بعد از آنکه نامی از جامه های تن می برد می فرماید: «و لباس التقوی ذلک خیر؛ تقوا که جامه روح است بهتر و لازمتر است.» تقوا در درجه اول و به طور مستقیم از ناحیه اخلاقی و معنوی به انسان آزادی می دهد و او را از قید رقیت و بندگی هوا و هوس آزاد می کند، رشته حرص و طمع و حسد و شهوت و خشم را از گردنش بر می دارد، ولی به طور غیر مستقیم در زندگی اجتماعی هم آزادی بخش انسان است. رقیتها و بندگیهای اجتماعی نتیجه رقیت معنوی است. آنکس که بنده و مطیع پول و یا مقام است نمی تواند از جنبه اجتماعی، آزاد زندگی کند. به همین جهت درست است که بگوئیم: «عتق من کل ملکة؛ تقوا همه گونه آزادی به انسان می دهد.» پس تقوا تنها نه این است که قید و محدودیت نیست بلکه عین حریت و آزادی است.

منـابـع

مرتضی مطهری- ده گفتار صفحه 33-27 و 42-40 و 56-54 و 57-56 و 61-59

مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن- جلد 3 صفحه 5- 24

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد