ارزش نظری و عملی نظریات
فارسی 3372 نمایش |ارزش هر عقیده ای دو گونه است: یکی ارزش نظری و دیگر ارزش عملی.
ارزش نظری یک عقیده یعنی میزان انطباق آن عقیده با حقیقت و واقعیت. ارزش نظری یک نظریه فلسفی یا نظریه اجتماعی یا جهانی و یا غیره، یعنی آیا این نظریه با واقعیت انطباق دارد یا نه؟ راه اینکه یک نظریه با واقعیت انطباق دارد یا ندارد، در مواردی تجربه و آزمایش و مشاهده است و در مواردی استدلال.
مثلا بطلمیوس گفته بود که زمین مرکز عالم است و افلاک بر یکدیگر محیط اند و گرد زمین می چرخند. بعد دانشمندان آمدند این نظریه را عوض کردند. ارزش نظری فکر بطلمیوس یعنی آیا واقعا زمین مرکز است و همه افلاک و ستارگان به دور آن می چرخند یا نه؟ آیا ارزش نظری از آن فکر بطلمیوس است یا خیر؟ ارزش نظری مال فکر کپرنیک است که زمین مرکز عالم نیست، خورشید مرکز است، آن هم نه مرکز عالم، مرکز منظومه شمسی ما.
ارزش عملی معنایش این است که حالا کار نداریم کدام یک از اینها مطابق با حقیقت و واقعیت است، در عمل کدام یک از این ها برای بشر مفیدتر است؟ آیا آن عقیده برای بشر نافع تر و مفیدتر است یا این عقیده؟ و یا از این جهت فرقی ندارد؟
از آن جمله اعتقادات دین است. اولین اصل دینی وجود خداوند و یکتایی اوست. این، دو ارزش دارد: یکی ارزش نظری یعنی اینکه واقعا و حقیقتا هم مطلب از همین قرار است، یعنی دلیل برهان و استدلال هم همین مطلب را تأیید می کند و حقیقت همین است. و دیگر در ارزش عملی، یعنی این عقیده چه آثاری در زندگی بشر می گذارد؟ آیا چنین عقیده ای به سود بشر است یا خیر؟
به طور کلی درباره دین از دو نظر باید بحث شود و بحث می شود، از دو راه سخن هست. یکی ارزش نظری دین یعنی همان حقیقت بودن و واقعی بودن آن. علم کلام عهده دار این مطلب است. علم کلام -خصوصا کلام قدیم- به ارزش عملی کاری ندارد، فقط دنبال ارزش نظری است، دنبال راه ها و استدلال هایی است مثلا بر یگانگی خدا، نبوت، عدل، امامت و معاد. ادله ای ذکر می کند بر اینکه اینها حقیقت است.
ولی ارزش عملی این است که حالا اعم از اینکه ما حقیقت بودن را به دست آورده ایم یا به دست نیاورده ایم، برویم دنبال این جهت که این فکر و عقیده، این ایمان به انسان چه می دهد، یعنی در زندگی انسان چه اثری می گذارد؟
حال مطلب دیگر این است که آیا باقی ماندن یک فکر و عقیده تابع ارزش نظری آن است یا ارزش عملی و یا هر دو؟
اگر یک عقیده بخواهد در میان بشر باقی بماند، آیا تابع این است که هر دو ارزش را داشته باشد یا یکی از این دو ارزش را هم داشته باشد کافی است برای باقی ماندن و یا هیچ کدام را هم نداشته باشد می تواند باقی بماند و باقی ماندن دایر مدار هیچ کدام از ارزش نظری و ارزش عملی نیست؛ یعنی ممکن است یک فکری، یک عقیده ای حقیقت نباشد، به سود بشر نباشد، مع ذلک برای همیشه هم باقی بماند؟
منـابـع
مرتضی مطهری- فلسفه اخلاق- صفحه 173-174
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها