بیان سمبلیک پیش از حافظ «بوصیری»
فارسی 5823 نمایش |قصیده برده که از بوصیری هست و از عالی ترین و پرسوزترین و با اخلاص ترین قصایدی است که در اسلام گفته شده، چگونه شروع می شود؟ با غزل شروع می شود. یک مقدماتی دارد، هفت هشت قسمت است و بعد وارد مدح رسول اکرم می شود و خیلی قصیده عالی و عجبیبی هم هست، ولی چگونه شروع می کند:
امن تذکر جیران بذی سلم *** مزجت دمعا جری من مقلة بدم
ام هبت الریح من تلقاء کاظمة *** و اومض البرق فی الظلماء من اظم
مثل کسی که درباره یک معشوق ظاهری دارد حرف می زند. همین شعرای خودمان که بعدها مدح حضرت امیر و حضرت امام حسین و... را گفته اند، اول از زلف و رخ و این حرفها می گویند، بعد وارد مدح علی می شوند. معلوم می شود همان وقت رایج بوده که عرفا غزل می گفته اند و تشبیب می کرده اند ولی مقصودشان چیز دیگر بوده. بعد خودش این شعر را می گوید و می گوید برای اینکه از مقصود ما آگاه بشوند:
کلما اذکره من ظلل *** او ربوع او مقامکلما
یادگارهای محبوب، خرابه هایی که از منزل محبوب باقی مانده. (ربوع و مقام یعنی منازل)
و کذا ان قلت «هی» او قلت «هو» *** او «هم» او «هن» جمعا او «هما»
هو می گویم، هی می گویم، هم می گویم، هن می گویم، هر چه می گویم.
و کذا ان قلت قد انجدنی *** قدر فی شعرنا او اتهما
اگر اسم نجد می برم، اسم تهامه می برم.
و کذا السحب اذا قلت بکت *** و کذا الزهر اذا ما ابتسما
از گریه ابر سخن می گویم، از خنده شکوفه سخن می گویم.
او نساء کاعبات نهدت *** طالعات کشموس او دمی
یا از زنان کاعب -یعنی «پستان برآمده»- و از زنانی که مانند خورشید طلوع می کنند می گویم.
کلما اذکره مما جری *** ذکره او مثله ان تفهما
منه اسرار و انوار جلت *** او علت جاء بها رب السماء
می خواهد بگوید اینها اسرار و الهاماتی است که بر قلب من وارد شده و من به این صورت اینها را تجسم کرده ام.
لفوادی او فواد من له *** مثل مایی من شرود العلما
آن واردات بر قلب من وارد شده یا بر قلب کس دیگر، آنانی که مثل من از علماء بالله اند.
صفة قدسیة علویة *** اعلمت ان لصدقی قدما
فاصرف الخاطر عن ظاهرها *** و اطلب الباطن حتی تعلما
منـابـع
مرتضی مطهری- عرفان حافظ- صفحه 44-45
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها