شباهت های دوران های حیات و مرگ انسان به تحولات کرم ابریشم

فارسی 4777 نمایش |

کرم ابریشم و دورانهای مختلفی که بر این حیوان می گذرد بسیار موجب عبرت و شگفت است. افرادی که دورانهای مختلفه آنرا بچشم دیده اند از دوران ابتدائی تا دوران نهائی، می توانند عبرت ها بگیرند و یک دوره درس معاد را در این حیوان مشاهده کنند. تخم این حیوان سفید رنگ و قدری از دانه خشخاش بزرگتر است. در فصل بهار همینکه درخت توت برگهایش جوانه می زند این تخم باز می شود و کرم ریز سیاه رنگی به اندازه ضخامت ته سنجاق و به درازای چند میلیمتر از آن خارج می گردد، و از برگ توت تغذیه می کند و کم کم بزرگ می شود، و بعد در خواب فرو می رود. خوابش تقریبا دو شبانه روز طول می کشد. در حال خواب پاهایش روی زمین و دستها و سرش بلند است، و ابدا راه نمی رود و غذا نمی خورد. اگر دست به او زنیم مختصر حرکتی می کند که فقط معلوم می شود زنده است. بعد از دو شبانه روز بیدار می شود، بدین طریق که پوست عوض می کند؛ پوست سابق خود را می گذارد و از میان آن با پوست تازه و بدنی تازه و نو خارج می شود. در این حال قدری بزرگتر و رنگش سفیدتر است و سپس مشغول خوردن غذای مختص بخود یعنی برگ توت می گردد تا مدت چندین روز، کم کم بزرگ تر می شود و رنگش بازتر می گردد. برای مرتبه دوم به خواب میرود و دو شبانه روز به همان کیفیت اول می خوابد و پس از دو شبانه روز بیدار می شود و باز پوست عوض کرده و با بدن شاداب تر و تازه تر بسراغ برگ توت میرود. چندین روز دیگر تغذیه می کند و باز بخواب می رود و پس از گذشتن دو شبانه روز بیدار می شود و پوست جدیدی عوض می کند. در این حال بسیار شکلش با سابق تفاوت دارد، بندهای بدنش مشخص و سرش مشخص و شکل پاها و دستها معلوم، و حتی در موقع نفس کشیدن، شکل ورود و خروج نفس در ریه او که در ناحیه پشت او ـ و به منزله ستون فقرات انسان است ـ قرار دارد، مشهود و معلوم می گردد و مشغول خوردن غذا می شود، و بطوری برگ توت را می جود که صدای آن مانند برش اره موئی به گوش می خورد. و چندین روز به همین منوال می گذرد.
این حیوان معصوم باز به خواب میرود مانند خوابهای سابق و سپس بیدار می شود و پوست عوض می کند. در اینحال که معلوم است حیوان به مرحله بلوغ خود رسیده است، رنگش کاملا سفید کمی مایل به آبی رنگ، ضخامتش تقریبا به اندازه ضخامت یکدانه نخود و هسته خرما، و طول قامتش تقریبا هفت یا هشت سانتیمتر می باشد. مدتی از غذای خود می خورد تا به مرحله کمالش می رسد. حالا دیگر می خواهد این زندگی و حیات را وداع گوید. این حیوان کم کم برای خود قبری می سازد، و در حال ساختن این قبر کم کم مشغول مردن می شود؛ سکرات موت بر او غلبه می کند و کاملا گیج می شود. قبر او عبارت است از پیله او که با لعاب دهان خود -که مانند نخ نازکی دائما و متصل بهم بیرون می آورد- بنا می کند. این قبر برای او لازم است چون اگر خود را در میان آن مخفی نکند در اول وهله مورچه که بزرگترین دشمن اوست او را پاره پاره نموده و به لانه خود میبرد و گنجشکان نیز یکباره او را بلعیده و فاتحه اش را می خوانند، و یا در زیر دست و پا له می شود.
این پیله یا قبر را در میان شاخه های درخت توت یا در همان صندوق و ظرفی که او را در آن گذارده اند بنا می کند، و به اندازه ای ظریف و لطیف است که آدمی خود را بدان محتاج دیده و بنام ابریشم برای تهیه لباس از آن بهره برداری می نماید. باری! هنگام سکرات موت و رسیدن حال مرگ، شروع به خارج کردن لعاب دهان خود کرده و دائما به دور خود می تند تا در مدت تقریبا یک شبانه روز این پیله دور او را کاملا احاطه کرده و کم کم این کرم بلند قامت کوتاه می شود، و تا هنگامی که پیله تماما تنیده شد تقریبا قامتش به اندازة ثلث قامت اصلی او می شود. در وقتی که پیله کاملا تنیده شد حیوان در داخل آن می خوابد؛ خوابی طولانی که به مدت تقریبا بیست روز طول می کشد. اما در این مدت دیگر این حیوان به شکل کرم نیست، چنان در خودش جمع شده و سر و پاها و دستهایش در بدنش فرو رفته و به اندازه ای کوتاه شده که هیچ شباهت با آن کرم سابق ندارد. درازایش تقریبا یک سانتیمتر، و اگر پیله را بشکافند می بینند این حیوان بصورت یکدانه لوبیای سوخته یا بصورت یک دانه تخم زنبور درآمده و بتمام معنی خشک شده و مرده است. این حیوان به هیچ چیز شبیه نیست جز یک موجود جامد مرده، اما مرده نیست؛ در داخل پیله چه سیرها دارد، چه حرکتهائی در جوهره وجودش موجود است که در هر لحظه او را از مرحله ای به مرحله دیگر کشانده و از حالی به حال دیگر تحویل داده و در مقام سیر تکاملی وجود او پیوسته او را به اعلی مدارج نزدیک می سازد تا اینکه کم کم زنده می شود و سر از این خواب گران بر میدارد، و قبر خود را با لعاب دهان خود می شکافد و از پیله و قبر خارج شده و در صحرای محشر حاضر می شود.
ولی عجیب شکلی پیدا کرده و عجیب سیمائی به هم زده است! آن کرم دراز در این هنگام یک پروانه است. دو بال بزرگ دارد، دو بال کوچکتر روی آن دو بال قرار دارد، دو چشم دارد روشن و درخشان بعین چشم پروانه، دو شاخ دارد مانند دو شاخ پروانه، پاهایش که سابقا عقب بود الان در زیر سرش قرار گرفته، شکمش مانند شکم پروانه قسمت فوقانیش ضخیم و قسمت تحتانیش باریک شده است. به اندازه ای بدن و بالهایش ظریف و لطیف شده اند که اگر کسی با دست خود مختصر اشاره ای کند آثار گرد لطیف آنها بر روی دست او خواهد نشست. سبحان الله چه خبر است؟ این چه موجودی است؟ این چه تطور و چه تکاملی است؟این یک نمونه و مثال از مردن و تطورات آن و زنده شدن است.
گرچه حالاتی که برای این حیوان بیان کردیم مثال از برای مردن نیست بلکه مجرد تشبیه است؛ چون تمام دوران هائی را که این کرم طی کرده است همه آنها متعلق به عالم طبع و ماده بوده و به عالم برزخ و صورت نرفته است؛ ولی این تشبیه برای تطورات انسان و موت و حیات بعدی او بسیار مفید است. این تشبیه برای دوران موت انسان و خفتن او در میان قبر و تمام شکل و اندام اولیه خود را از دست دادن و چشم و گوش و جوارح را بخاک فنا سپردن، و برای نشان دادن آنکه این تغییرات دلالت بر فقدان حیات نمی کند بسیار جالب و قابل توجه و ملاحظه است. همین انسان در قیامت به صورت و شکل دیگری که همان صورت واقعیه نفس ناطقه اوست حضور پیدا می کند، منتهی قیامت این کرم بعد از بیست روز است و قیامت انسان بیشتر. همینطور که این کرم خوابید و بیدار شد، انسان می خوابد و بیدار می شود. همینطور که این کرم مرد و زنده شد، انسان می میرد و زنده می شود.

منـابـع

محمد حسینی تهرانی-معادشناسی 1- صفحه 173-168

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد