علل رمزگویی عرفا

فارسی 3198 نمایش |

این چه داعی ای بوده است که این آقایان عرفا بیابند حرفهای خودشان را این جور در پرده بگویند آن هم با یک پرده دری اینجوری، پرده ای که باز پرده دری هم در آن هست، چرا با رمز حرف می زنند، چرا سمبولیک حرف می زنند؟ چرا حرف خودشان را صریح نمی گویند؟ «چون صفیری بشنوی از مرغ حق» یعنی چه؟! «اصطلاحاتی است مر ابدال را» یعنی چه؟! چه بیماری ای دارند که حرف خودشان را واضح و صریح نمی گویند؟!
اینجا هم باز تفسیرهایی شده، بعضی اینجور تفسیر کرده اند که علت قضیه این بوده که در ابتدا عرفا حرفهای خودشان را صریح می گفتند، بعدها چون دیدند این حرفهای صریح و بی پرده و رک برای اینها دردسر درست می کند، مجبور شدند که حرفهایشان را در پرده بگویند برای اینکه اهل ظاهر، فقها و پیروان فقها مزاحمشان نشوند، این بود که حرفشان را در پرده گفتند.
مرحوم دکتر قاسم غنی دو کتاب دارد، یکی به نام «تاریخ تصوف در اسلام»، و دیگری که می گویند چکیده افکار دکتر قاسم غنی است به نام «بحثی در تصوف» که وقتی انسان از اول تا آخرش را مطالعه می کند می بیند این مرد چیزی از عرفان و تصوف درک نمی کرده، مطالعه زیاد کرده ولی چیزی نمی دانسته. ایشان اصرار دارد که مطلب را همین طور توجیه کند. اولا ایشان مدعی است، خیال کرده یک حرفی که آقای دکتر بدوی هم طرح کرد و رد کرد که اصلا این عرفان اسلامی همه اش حرفهای نو افلاطونیان است. (یک حرفی از فرنگی ها شنیده بوده، دنبال همان را گرفته)، بعد می گوید بعد از اینکه این فلسفه نو افلاطونیان در میان مسلمین آمد به شکل عرفان:
«تصوف به شکلی درآمد که مورد تکفیر واقع شد و جماعتی از بزرگان صوفیه به زحمت افتادند و بعضی به قتل رسیدند و این پیشامدها سبب شد که صوفیان اسرار خود را از نامحرمان مکتوم بدارند و کلمات خود را مرموز و ذو وجوه ادا کنند، ظواهر شرع را رعایت نمایند و مخصوصا درصدد برآمدند که عرفان و تصوف را به وسیله تفسیر و تأویل با قرآن کریم و حدیث تطبیق کنند و انصاف این است که از عهده این مهم به خوبی برآمدند و پایه تأویل را به جایی گذاشتند که دست فیلسوفان تأویل کننده تورات هم به آن نخواهد رسید.» (بحثی در تصوف، ص 10).
در جای دیگر هم باز همین حرف را به گونه دیگری می گوید. این حرف یک حرف نامربوطی است. اتفاقا همین که اینها در پرده گفته اند، در عین اینکه مدعای خودشان را در پرده گفته اند، از نظر ظواهر از قدمای صوفیه یعنی صوفیه قرن دوم، سوم، چهارم بیشتر پرده دری کرده اند. اگر مساله اینها مساله تقیه می بود، اینها نباید حرف خودشان را در زیر پرده همان چیزهایی بگویند که به حسب ظواهر شرع مکروه و مذموم است. خیلی حرف عجیبی است! عذر بدتر از گناه که می گویند همین است. اینها در پرده حرف زدند، چگونه در پرده حرف زدند؟ همه مدعای خودشان را به صورت چیزهایی گفتند که یا کفر است یا فسق! این چه جور در پرده گفتن به آن منظور است «که اهل ظاهر آنها را متهم به بی دینی نکنند»؟ اگر به یک زبان دیگر می گفتند که مردم اشتباه می کردند، مثلا به جای این حرفها کلماتی مانند وضو، غسل، تیمم، رکوع و سجود می آوردند و بعد می گفتند مقصود ما از سجود فلان معناست، از رکوع فلان معنا، از وضو، از تیمم... «این نظریه قابل توجیه بود»، اینها که از این الفاظ شرعی «یا» از الفاظ مقدس عرفی استفاده نکرده اند، از الفاظی استفاده کرده اند که مفهوم ظاهری اش یا فسق بوده یا کفر. «دین و دل به یک دیدن باختیم و خرسندیم» می گوید دینم را باختم و خرسندم. آیا این خواسته در پرده حرف بزند که مردم عوام نفهمند؟ خیلی حرف عجیبی است! تعجب می کنم از این آدم که چطور چنین حرفی زده!

منـابـع

مرتضی مطهری- عرفان حافظ- صفحه 54-53

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد