معنی مکر خدا
فارسی 3570 نمایش | «و مکروا و مکرالله و الله خیر الماکرین؛ و (دشمنان) مکر می کنند و خدا هم (در پاسخ آنها) مکر در میان آورد و خدا ماهرترین مکرکنندگان است.» (آل عمران/54) خداوند در آیه 54 سوره آل عمران می فرماید: مکر در مورد خداوند چه معنی دارد؟ مکر خدا آن وقتی است که کار خدا، یعنی سنت الهی، آن شکل پوشیده خود را پیدا می کند. اینکه "مکر" گفته می شود به اعتبار این است که وقتی ما این افعال را به خدا نسبت می دهیم، از نظر شکل کار است نه از نظر روح کار. یک انسان که با انسان دیگر مکر می کند، معنایش این است که طوری با او رفتار می کند که او راز و رمز کار این را نمی فهمد و نمی داند. البته همه مکرها در مورد انسان ها بد نیست، مکر یک انسان نسبت به انسان دیگر ممکن است بر اساس سوء نیت باشد و ممکن است بر اساس حسن نیت باشد در جایی که انسان با یک مکار مکر می کند. لازمه ایمان این نیست که انسان سیاست و روشی را که در مقابل دیگران پیش می گیرد صد در صد آشکار کند و به اصطلاح امروز دست خودش را رو کند تا طرف بخواند و بعد بر ضدش رفتار کند. این که حماقت است. منتها فرق میان مکر خوب و مکر بد که مکر خوب را "تدبیر" می گوییم. در نیت نهایی است که آدمی که مکرش بد است، بر اساس یک سوء نیت یک کار پوشیده را انجام می دهد، ولی آن کسی که نیت خیر دارد، بر اساس یک حسن نیت کار پوشیده ای را انجام می دهد. مقصود از کار پوشیده این است که کاری که انجام می دهد راز و سر این کار بر طرف روشن نیست، طرف نمی تواند دست او را بخواند که کار او برای چیست و بسا هست در مورد او اشتباه می کند.
حال، رفتار خداوند با بندگان دو جور است: گاهی راز مطلب خیلی آشکار است، یعنی یک رابطه علت و معلولی واضح و آشکاری هست که انسان زود می تواند راز مطلب را بفهمد. گاهی قضیه بر عکس می شود، یعنی جریان کار عالم با انسان طوری رفتار و عمل می کند که راز مطلب بر انسان پوشیده است و انسان ضد آنچه که هست خیال می کند. مثلا، اگر فرض کنیم که انسان معصیتی را انجام بدهد و بلافاصله یا با فاصله کم نتیجه بد آن معصیت را ببیند، این یک کار آشکار است، یعنی عکس العمل دارد ولی عکس العمل آشکار. یا کار خیری انجام بدهد و اثر کار خیر خودش را خیلی واضح در عمل مشاهده کند، این یک کار آشکار است. اینکه انسان کار بد بکند و خود اثر کار بد خود را احساس کند، خودش یک نعمتی است برای انسان. ولی یک وقت انسان می رسد به آنجا که استحقاق این مقدار لطف را هم ندارد که خداوند با چشاندن اثر گناه او، او را بیدار کند و به او بفهماند. این «چشاندن» خودش یک نعمت و لطفی است از پروردگار. گاهی این لطف از او گرفته می شود، کار بد می کند، می بیند بر عکس به جای اینکه یک اثر بد ببیند اثرهای خوب می بیند، یعنی نعمت ها بیشتر بر او می بارد، باب نعمت بیشتر به روی او باز می شود، هیچ اثر ظاهری نمی بیند. آیا این از باب این است که کار بد اثر بد ندارد؟ نه، اثر بد دارد، ولی به دلیل اینکه او چنین شایستگی نداشته است، کار بد می کند، باب نعمت بیشتر به روی او باز می شود، بدتر می کند و باز باب نعمت بیشتر به رویش باز می شود. می رسد به آنجا که دیگر پیمانه اش پر می شود، یک وقتی به سراغ او می آیند که دیگر هیچ فایده ای ندارد. این است که در یک تعبیر به آن گفته می شود "استدراج"، یعنی درجه به درجه گرفتن، کم کم گرفتن و در یک تعبیر دیگر به آن گفته می شود "مکر"، مکر الهی، یعنی خدا با انسان طوری رفتار می کند که راز کار بر انسان مخفی است و انسان ضد آنچه که هست خیال می کند.
شخصی به حضرت شعیب (ع) گفت: «ای شعیب! اینکه شما می گویید کار بد این همه اثر دارد، من تجربه کردم خلافش را دیدم. گناهی نیست که من در دنیا نکرده باشم و هیچ اثر بدی هم از آن ندیده ام. شعیب به خدای خودش عرض کرد: خدایا این بنده چنین می گوید. فرمود: به او بگو ما تو را گرفته ایم و خودت نمی دانی، بدترین نوع گرفتن تو همین است.» «و املی لهم ان کیدی متین؛ مهلتشان می دهیم، مکر ما خیلی با متانت است.» (قلم/45) «و لایحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیر لانفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین؛ و کافران هرگز مپندارند این مهلتی که به ایشان می دهیم به نفع آنهاست فقط مهلتشان می دهیم تا بار گناه خود را افزون کنند و برای ایشان عذاب خفت باری است.» (آل عمران/178) این است که قضیه زمان می خواهد. در مفهوم "استدارج" زمان خوابیده است.
حال، به پیامبر اکرم (ص) خطاب می رسد: "فاصبر" چون مسئله، مسئله استدراج است، تو هم نباید عجله داشته باشی، عجله نکن، مبادا در عذاب اینها استعجال کنی که فورا و بلافاصله نازل شود. «فاصبر لحکم ربک و لا تکن کصاحب الحوت اذ نادی و هو مکظوم؛ پس بر حکم پروردگارن شکیبایی کن و مانند همراه ماهی (یونس) مباش آنگاه که (خدایش را) ندا داد و سخت غمگین بود.» (قلم/48) اشتباهی که حضرت یونس (ع) مرتکب شد، که باید در مقابل گناهان قوم خودش صبر می کرد تا مهلت و مدت استدراج الهی پایان بیابد، این صبر را به خرج نداد آنگاه خودش گرفتار شد. «فاصبر لحکم ربک» صبر داشته باش، صبر کن برای رسیدن حکم پروردگارت، یعنی زمان می خواهد چون مسئله، مسئله استدراج است ولی قطعا رسیدنی است (خواندیم که «سنسمه علی الخرطوم»)، احتیاجی ندارد که تو نفرین کنی تا عذاب الهی بیاید، همین الان عذاب الهی آمده است ولی اثرش کم کم ظهور و بروز می کند و اینها بدتر از آنها عذاب شده اند. «فاصبر لحکم ربک» برای رسیدن حکم پروردگارت صابر باش، خویشتن دار باش، انتظار داشته باش، عجله نداشته باش.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 8- صفحه 322-325
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها