امراض باطنی، مانع تجلی جمال الهی در قلب انسان
فارسی 6360 نمایش | از «اسرار الصلوة» شهید ثانی روایت است که پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
«قلب المؤمن أجرد، فیه سراج یزهر؛ و قلب الکافر أسود منکوس» (بحارالانوار- ج15- ص39)
«دل مؤمن پاک و خالی است و در آن چراغی می درخشد و دل کافر سیاه و واژگون است.»
و نیز فرمودند:
«لولا أن الشیاطین یحومون علی قلوب بنی ءادم لنظروا إلی الملکوت» (بحارالانوار- ج15- ص39)
«اگر شیاطین در اطراف دل بنی آدم دور نمی زدند هر آینه آنان به ملکوت نظر می کردند.»
و چه خوب حکیم سنایی سروده است:
دل آن کس که گشت بر تن شاه *** بود آسوده ملک از او و سپاه
بد بود تن چو دل تباه بود *** ظلم لشگر ز ضعف شاه بود
اینچنین پر خلل دلی که تو راست *** دد و دیوند با تو زین دل راست
پاره گوشت نام دل کردی *** دل تحقیق را بهل کردی
اینکه دل نام کرده ای به مجاز *** رو به پیش سگان کوی انداز
از تن و نفس و عقل و جان بگذر *** در ره او دلی بدست آور
آنچنان دل که وقت پیچاپیچ *** اندر او جز خدا نیابی هیچ
دل یکی منظری است ربانی *** خانه دیو را چه دل خوانی
از در نفس تا به کعبه دل *** عاشقان را هزار و یک منزل
(سفینة البحار- ج2- ص441)
آن کسی که از دنیا می رود و دلش سلیم و سالم نیست، مریض است به انواع مرض های باطنی، چون شک و شرک و حسد و بخل و ریا و خدعه و حب جاه و حب مال؛ این امراض مانع از تجلی جمال الهی در دل او می گردد.
این امراض را باید از دل بیرون کنند؛ خیلی مشکل است.
در حال احتضار، سؤال منکر و نکیر، عذاب قبر، عالم برزخ و عالم حشر و سؤال و حساب و کتاب مگر این امراض را می توان معالجه نمود؟
آن که در مدت یک عمر همه اش با اباطیل سر و کار داشت و از عالم تجرد و مقام حقیقت نفس دور بود و در عالم ظلمات زندگی می کرد و با ریشه دنیا عشقبازی می کرد و قلب خود و روح خود و خاطرات خود را در این امر تمرین داده و با آمال نفسانی و ظلم و جنایت و إعراض از خدا ورزش نموده و خلاصه ملکات او ملکات حیوان و سبع درنده گردیده است و کجا می توانند این ملکات را از دست او بیرون آرند؟
به کسی که در دنیا رباخوار بوده اگر بگویید: توبه کن و از این گناه دست بردار! و منافع حاصله برای تو سود حلال نیست؛ اگر صاحبانش معلوم باشد، باید بین آن ها تقسیم کنی! و اگر معلوم نباشد مجهول المالک است و باید به فقرا بدهی! او کجا این سخن را می پذیرد؟ و کدام وقت حاضر برای توبه و رد اموال ربوی می گردد؟
یک عمر در لحظات و ساعات، روی عشق به مال کثیف و جمع آوری درهم و دینار و ظلم به مردم ستمدیده و بیرون کشیدن لقمه از حلقوم صغیر و یتیم و بینوا تمرین کرده و در حراج مال مستمند و مسکین و به خاک کشاندن آن ها دریغ نکرده است و چنان این اعمال شیطانی و بهیمه ای در روح او منعکس شده و اثر گذارده است که گویی مانند سنگ در صحنه خاطرات او متحجر شده است، مگر آب است که انسان پاکش کند؟
تحجر صفات زشت، نفس او را چون سنگ صماء سخت کرده است. این تحجر که به مثابه کنده کاری و قلم زنی بر روی سنگ است، مگر با شستن آب از بین می رود؛ او را باید قلب ماهیت کنند.
لذا دیده می شود که چنین افرادی جان خود را بر سر درهم و دینار می دهند و چنان حریص و بخیل و بی رحم می شوند که با وجود اندوختن ثروت هنگفت، اگر فرزند آنان در مقابل چشمشان جان دهد، حاضر برای بذل مال در راه حیات او نیستند و بلکه خودشان در بستر مرگ می میرند و از مصرف مال برای بهبودی خویشتن مضایقه می کنند.
حال چه قسم این امراض را بیرون می کشند؟ و این قلب تا بخواهد به مرحله سلامت برسد باید چه عقباتی را طی کند؟ خدا می داند چه خبر است.
ولی بالاخره چاره ای از پیمودن راه نیست. و در طی این عقبات هیچ مفری نیست.
مگر نور خدا در دل تجلی کند و با فرقان الهی، مؤمن حرکت کند وگرنه راه رهایی نیست .
منـابـع
سید محمد حسینی طهرانی- معادشناسی جلد5- صفحه 127-130
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها