زندگی آگاهانه مؤمنان در پرتو نور ایمان
فارسی 3947 نمایش | نور هم مانند آب، نهر و رودخانه و دریاچه و دریا و اقیانوس دارد؛ مؤمنان صاحب یقین در دریاها و اقیانوس های نور غوطه ورند؛ «نور علی ' نور» (نور/35) تمام نورهای متراکم و شفاف؛ نوری به روی نوری، مؤمنین را فرا می گیرد.
حقیقت ایمان؛ نور و حیات
«أو من کان میتا فأحیینـ'ه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمـ'ت لیس بخارج منها کذ'لک زین للکـ'فرین ما کانوا یعملون؛ آیا آن کسی که مرده بود پس ما او را زنده کردیم و برای او نوری قرار دادیم که با آن در میان مردم راه می رود، مثل کسی است که در ظلمات است و از آن خارج نگردیده است؟ این طور اعمال کافران برای آنها زینت داده شده است.» (انعام/122) یعنی کافران دلخوشند که دارای نور هستند ولیکن چنین نیست آنان در ظلمتند و برای آنان اعمال آنها زینت داده شده و تخیل فهم و بصیرت می کنند. این آیه می رساند که ایمان نور است و حیات است و کسی که ایمان به خداوند آورده باشد و عمل صالح انجام دهد زنده است و بقیه مردم مرده اند. زندگی عبارت است از حیات علم، حیات وجدان، حیات ارتباط با پروردگار و قیوم عالم. این چنین افراد که ایمان آورده اند و با نور خدا در میان مردم مشی می کنند، در اجتماعات شرکت می نمایند، معاشرت می کنند، نکاح می کنند، تجارت و زراعت و صناعت می نمایند، سفر می کنند، می خوابند و بیدار می گردند؛ همه این اعمال با نور خداست؛ با دل آگاه و چشم بیناست؛ از روی بصیرت و آگاهی دل و وجدان این کارها را می کنند. به خلاف اعمالی که سایر مردم انجام می دهند آنها همین کارها را می کنند: سفر می نمایند، بیل دست می گیرند، زراعت می کنند، تجارت دارند، به امور صنایع اشتغال می ورزند، نکاح می کنند، بچه می آورند، به مدرسه می فرستند؛ ولیکن همه در ظلمت است، پرده ای از جهل و عدم بصیرت و فقدان یقین، پوششی بر دل و ضمیر آنها شده است. این کارها را می کنند بدون هدف و مقصود، از روی شک و ریب فهم فی ریبهم یترددون؛ و در شک خود سرگردانند» (توبه/45) پیوسته در جهان شک و احتمال و گمان رفت و آمد دارند و پا به جهان علم و یقین نگذارده اند ولی مؤمنان با قلب روشن و سینه گشاده و فکر باز مانند شخص بینا و بصیری که از روی تروی و تأمل دست به کار میزند و با فکری متین و اراده ای استوار اقدام بر مهام امور می کند دست به این کارها می زنند.
جدایی کافر از همه چیز به دلیل عدم ارتباط با خداوند
آیا کسی که دارای چنین نوری است مانند کسی است که در ظلمات است و از آن بیرون نیست؟ آیا کسی که با خدای خودش ربط دارد مانند کسی است که در زندان تخیل و توهم خزیده و عالم به این زیبایی و گستردگی را جدا و متفرق و بی ارتباط با خدا می بیند؟ مرد خدا نشناس با عالم دشمن است، از عالم جداست، با پدر و مادر، و زن و فرزند، با راننده ماشین، با قاصد پست، با رفیق و شریک، و عالم و جاهل و پیر و جوان دشمن است، موجودات را به نظر جدایی و تفرقه می نگرد و به عوض آنکه به تمام موجودات به نظر انس و ایتلاف از جهت همبستگی در اصل آفرینش بنگرد، با نظر دوئیت و جدایی و دشمنی نظر می اندازد و در زندانی تاریک، مشحون از جهل و نادانی بسر می برد، هر چه بخواهد از این زندان خود را برون افکند نمی تواند، چشم ندارد، محل خروج را نمی داند، مانند افرادی که در دریا غرق می شوند و در زیر لجه های شگرف آن فرو می روند و از هر طرف دست و پا می زنند قدری پائین تر می روند تا اینکه به هلاکت صرف می رسند. اینست نتیجه و عکس العمل نادانی و غفلت و خیانت و جنایت در دنیا.
اعمال مؤمن و کافر باعث ورود آنها به نور و ظلمت
خداوند هر عملی که انسان انجام دهد، نمو می دهد و رشد می دهد. اگر انسان در راه خیر و در مسیر نور مشی کرد، آن را تقویت می کند و اگر در راه ظلمت و شر حرکت کرد، آن را نمو می دهد. اگر انسان تخم هندوانه شیرین کاشت، محصول، هندوانه شیرین است و اگر تخم حنظل و هندوانه ابوجهل کاشت، محصول نیز همان است. «کلا نمد هؤلاء و هؤلاء من عطآء ربک و ما کان عطآء ربک محظورا؛ همه را، این گروه و آن گروه را از عطای پروردگارت مدد می بخشیم و عطای پروردگار تو از کسی منع نشده است.» (اسراء/20) هر کس هر چه بخواهد به او می دهیم اگر کسی دنیا بخواهد، به افرادی از آنان که بخواهیم می دهیم و اگر کسی آخرت بخواهد و درباره آن سعی و کوشش کند و با ایمان باشد ما به او می دهیم و همه را مدد و کمک می نماییم، چه این دسته را و چه آن دسته را و عطای پروردگار تو ای رسول ما ممنوع و مقید نیست. «إنا هدینـ'ه السبیل إما شاکرا و إما کفورا؛ ما راه را به انسان نشان می دهیم و او را بدان راه رهبری می کنیم، انسان یا می پذیرد و شاکر می گردد و یا نمی پذیرد و کافر می شود» (انسان/3) به اختیار یا راه بهشت و سعادت و یا راه جهنم و شقاوت را می پیماید.
کفار در دنیا و آخرت در تاریکی اند
از آیه 122 سوره انعام «کمن مثله فی الظلمـ'ت لیس بخارج منها؛ مانند کسی است که گویا در تاریکی هاست و از آن بیرون آمدنی نیست؟ استفاده می شود که عده افرادی هستند که در ظلمتند و نمی توانند خارج شوند. ظلمت در دل آنها فرو رفته و در قلب آنها رخنه کرده است، اعضاء و جوارحشان تاریک است، هر جا بروند ظلمت است، در قبر ظلمت است، سر از قبر برون آورند ظلمت است، در حشر و در صراط و در میزان و سایر مواقف ظلمت است و در تمام مواطن با ظلمت مواجهند. «و الذین کفرو´ا أولیآؤهم الطـ'غوت یخرجونهم من النور إلی الظلمـ'ت أولـ'ئک أصحـ'ب النار هم فیها خـ'لدون» (بقره/257) پس از آنکه می فرماید: خداوند ولی کسانی است که ایمان آوردند و آنها را از ظلمت داخل در نور می کند، می فرماید: «اولیا کسانی که کافر شدند طاغوت است که آن اولیا طاغوتی آنان را از نور داخل در ظلمت می کنند و ایشانند اصحاب آتش که در آن جاودانند.» معلوم است که مراد از نور و ظلمت، این نور و ظلمت طبیعی و خارجی نیست بلکه مراد نور و ظلمت معنوی و روحانی و انوار نفسانیه و ظلمات نفسانیه است که پیوسته با ایشان قرین و ملازم است. هر عمل مؤمن ورود به نور، و هر عمل کافر ورود به ظلمات است، هر عملی که مؤمن انجام دهد او را به عالم نور رهبری می کند و موجب ازدیاد نورش می گردد و خداوند هم مربی و مدبر اوست تا اینکه او را در حریم امن و امان خود داخل کند و هر فعلی که کافر و معرض از خدا انجام دهد گامی به ظلمت برداشته است. افرادی که به خود و به علوم تجربی خود متکی بوده و چون خدا را با چشم بصر ندیده اند و با علوم تجربی مشاهده نکرده اند و زیر چاقوی جراحی لمس نکرده اند، انکار نموده و یکسره در وادی انکار وارد شده اند، پیشوایان و مدبران امور ایشان «طاغوت » است یعنی ذو الطغیان: طغیان قدرت، طغیان دانش، طغیان مال و هوی و هوس.
کفار دائما در حال فریب خویش اند
این ها می خواهند بدین وسیله از زیر بار مسئولیت و تعهد خارج شوند ولی نمی دانند که از خدا به خدا فرار می کنند مانند کبکی که برای فرار از دست صیاد سر خود را در برف می برد، نه تنها فرار نکرده بلکه خود را بدین وسیله به دست صیاد سپرده است، فقط روی چشم خود پرده غفلت و جهالت افکنده است. چشمان خود را به هم گذارده و در برف فرو کرده است که صیاد او را نبیند، با این عمل، خودش صیاد را نمی بیند نه صیاد او را. کبک در عالم واقع و در متن خارج، خودش را از حکومت صیاد خارج نکرده است بلکه بر اساس جهالت و پرده اندازی بر روی فهم و بینایی خود، خود را به دست خود طعمه صیاد ساخته است. افرادی که از دست خدا فرار می کنند تصور می کنند که در یک عالمی از بهجت و لذت و مسرت داخل می شوند؛ نمی دانند که از رحمت داخل در نکبت می گردند و طاغوت یعنی امرا و حکام جور و مستکبران از خدا بی خبر آنها را داخل در ظلمت می کنند و آن مقدار نوری را هم که خود آنها دارند از آنها می گیرند. کم کم در اثر متابعت طاغوت، در ظلمت فرو می روند تا به محض ظلمت به تاریکی محض می رسند و در اینجاست که دیگر در ظلمت مهر می شوند و مخلد می گردند. «أولئک أصحـ'ب النار هم فیها خـ'لدون؛ آنان یاران جهنمند و در جهنم جاودانه زیست می کنند» چون جهنم از مظاهر بعد از رحمت و قرب خداست پس کسی که در جهنم مخلد است در ظلمت مخلد است بنابراین، از این آیه نیز استفاده می شود که در قیامت با آنکه عالم، عالم نور است یک عده در ظلمت و تاریکی جاودانه زیست می کنند.
منـابـع
سید محمد حسینی تهرانی- معاد شناسی جلد 5- صفحه 230-237
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها