معنا و مصادیق «حبط» از نظر روایات
فارسی 2955 نمایش |در روایات داریم که «حبط» به طور کلی صحیح نیست؛ «حبط» یعنی چه؟ یعنی هر یک از اعمال نکوهیده اثر نیک اعمال نیکو را از بین نمی برد و ضایع و نابود نمی سازد؛ اگر مثلا ما امروز نمازی خوانده ایم و ثوابی برده ایم، گناهی که به دنبال آن انجام دهیم آن اثر نماز را تباه و خراب نمی کند؛ آن نماز با آن اثر خوب به جای خود هست، و این گناه هم با آن اثر زشت به جای خود. پس اعمال خوب و بد به طور کلی هر یک بر روی یکدیگر اثر احباطی ندارند و در روز قیامت اعمال خوب به جای خود و اعمال بد هم به جای خود؛ طبق اعمال خوب جزای نیک و طبق اعمال بد پاداش و گوشمالی خواهد بود؛ از وارد کردن اهوال و شدائد محشر و وقوف و عرض و بالاخره مکث در دوزخ به مقدار اعمال بدی که انجام داده اند آنها را تطهیر و تزکیه می کنند و بعدا هم طبق اعمال خوبی که انجام داده اند وارد بهشت میکنند؛ پس حق در این نیست که عملی را که انسان انجام می دهد اثر عمل دیگر را تباه و فاسد نماید؛ لذا انسان نباید هیچگاه از رحمت خدا مأیوس باشد و اگر گناهی که کرد به نظر او بزرگ بود، بگوید: تمام کارهای نیکی را که به جا آورده ام ضایع و تباه شد؛ اینچنین نیست. ولی در چند مورد از این قاعده کلیه استثناء شده است و حبط در اعمال واقع است. یعنی اگر انسان آن عمل خاص را به جای آورد تمام کارهایش بدون استثناء ضایع و تباه می گردد.
یکی از آنها شرک است. یعنی به خدا شریک آوردن و غیر را در ذات و یا صفت و یا فعل او مؤثر دانستن. «و لقد أوحی إلیک و إلی الذین من قبلک لئن أشرکت لیحبطن عملک و لتکونن من الخـاسرین؛ (ای پیامبر) و به تحقیق که به سوی تو و به سوی کسانی که قبل از تو بوده اند چنین وحی شده است که اگر شریک بیاوری عمل تو حبط میشود و البته از زیانکاران میباشی!» (زمر/ 65). و علت حبط در این مورد این است که: اعمال حسنه موجودیت حسنش در عالم توحید است؛ وقتی کسی به حق متعال به نظر وحدت نمی نگرد و غیر او را در عمل او انباز و شریک قرار میدهد، و افعال و آثار او را که اصل است و اصیل است به غیر او که سایه است و ظل است و اعتبار است و فقیر و فانی است نسبت می دهد، دیگر عمل او هر چه هم به صورت ظاهر چشمگیر و جالب باشد، در عالم واقع دارای ارزش نیست. مثل چنین کسی مثل غلامی است که بسیار در خدمت آقا و مولای خود میکوشد؛ خانه را جاروب میزند، درختان و گلها را آب میدهد، صحن منزل را آب پاشی می نماید، بر در و دیوار عود روشن میکند و عطر و گلاب میزند؛ تمام این خدمات را برای خانه انجام میدهد، ولی به صاحبخانه و آقای خود کینه ای دارد و در صدد است که در فرصت مناسب که او را بکشد؛ آیا خدمات او در نزد آقای خود قیمتی دارد؟ جاروب کردن فرش ها و عطر آگین نمودن اطاق ها برای این نتیجه است که آقا و مولایش روی آن فرش ها بنشیند و از هوای عطر آلود فضای اطاق ها استشمام کند، اما اگر بنا باشد که روی همین فرش ها و در فضای این اطاق ها صاحبخانه را سر ببرد، آیا این عمل ها در نزد آقا ارزش دارد؟ بنابراین، با وجود شرک که اعلان محاربه با مالک اصلی جهان است هر عمل خیری محکوم است.
دوم: کفر است. یعنی کسی که بر خدا و رسول خدا کافر شود و به حقانیت و رسالت رسول الله انکار ورزد اعمال او حبط میشود؛ چون انکار رسول الله که مرسل و فرستاده شده از طرف خداست، به مثابه انکار مرسل و خود خداست. «و من یکفر بالإیمـان فقد حبط عمله؛ و کسی که به مراتب ایمان کفر ورزد پس به تحقیق که عمل او حبط و نابود میشود» (مائده/ 5) و آیات دیگری نظیر این آیه در موارد کفر، در قرآن کریم داریم.
سوم: ارتداد یعنی از دین اسلام برگشتن و بعد از ایمان به کفر گرویدن. «و من یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافر فأولـئک حبطت أعمـالهم فی الدنیا و الآخرة و أولـئک أصحـاب النار هم فیها خـالدون؛ و کسی که از دین خود مرتد شود و سپس در حال کفر بمیرد، پس اعمال ایشان حبط میشود در دنیا و آخرت و آنها یاران و اصحاب آتش هستند که پیوسته در آن به طور جاوید زیست می نمایند» (بقره/ 217)
چهارم: تکذیب آیات خدا و لقاء الله است؛ اینان افرادی هستند که پیوسته در خدا و لقاء خدا تکذیب می کنند، و دوست دارند به نوامیس دینی اشکال کنند و این طرف و آن طرف می گردند که ایرادی در قرآن کریم و یا اشکالی در کلام رسول الله و یا ائمه طاهرین پیدا کنند اینان به عنوان تکذیب آیات الله و لقاء خدا در واقع می گویند که راه خدا مسدود است؛ و ملاقات خدا و معاد به سوی او چه معنی دارد؟ گرچه ادعای مسلمانی بکنند، ولی میگویند مثلا: این کلام پیغمبر از روی مصلحتی بوده و واقعیتی ندارد؛ ما اسلام را قبول داریم ولیکن دین هزار و چهارصد سال قبل است و به درد امروز نمی خورد و احکام اسلام را باید طبق احکام مغرب زمین امروزه و دنیا پسندانه در آورد؛ پیغمبر اسلام شخص متفکر و نابغه ای بوده است و خواست جامعه را اصلاح کند تکلم از بهشت و حوری کرد، تا مردم به هوای آن نعمت ها و در امید آن لذت ها دست به تعدی و تجاوز نزنند؛ و به عبادت بزنند؛ و سخن از آتش و جهنم به میان آورد تا مردم از آن بترسند و از صراط عدالت در جامعه بیرون نروند و الا خبری نیست. اینها اعمالشان حبط است گر چه کارهای عام المنفعه انجام دهند. «قل هل ننبئکم بالأخسرین أعمـالا * الذین ضل سعیهم فی الحیـوة الدنیا و هم یحسبون أنهم یحسنون صنعا * أولـئک الذین کفروا بایات ربـهم و لقآئه فحبطت أعمـالهم فلا نقیم لهم یوم القیـامة وزنا؛ ای پیامبر! به مردم بگو! آیا من شما را آگاه کنم به آن کسانی که کردارشان از همه افراد زیانبخش تر و تهی تر و وبال آلوده تر باشد؟ آنان کسانی هستند که کوشش و جدیت آنان در حیات پست دنیوی و زندگی حیوانی گم شد و چنین می پنداشتند که کار خوبی انجام میدهند. آنان کسانی هستند که آیات پروردگارشان و لقاء الله را دروغ شمردند پس اعمال آنها حبط میگردد و ما در روز بازپسین برای آنها وزنی و ارزشی اقامه نمی کنیم» (کهف/ 103-105)
پنجم: از چیزهایی که موجب حبط میشود بی ادبی نسبت به پیامبر و نسبت به امام و نسبت به ولایت است. «یـا أیـها الذین آمنوا لا تقدموا بین یدی الله و رسوله واتقوا الله إن الله سمیع علیم * یـا أیـها الذین آمنوا لا ترفعوا أصواتکم فوق صوت النبی و لا تجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض أن تحبط أعمـالکم و أنتم لا تشعرون؛ ای کسانی که ایمان آورده اید در مقابل خدا و رسول خدا پیشی نگیرید! و از آنها مقدم نشوید! و از خدا بپرهیزید که، حقا خداوند شنوا و داناست -ای کسانی که ایمان آورده اید صداهای خود را بلندتر از صدای پیغمبر نکنید! و در بلندی گفتار همچنان که بعض از شما با بعض دیگر سخن میگوید صدا و گفتار را جهرا نیاورید زیرا که در پاداش این عمل، ناخودآگاه بدون اینکه بفهمید اعمال شما حبط می گردد» (حجرات/ 1-2)
مثلا اگر رسول الله فرمود: این کار را بکن و آن کار را نکن! داد نزن و نگو: این درست نیست! چون دو نفر در نزد رسول الله نشسته و رسول الله گوش به سخن آنها میدهد، به عنوان وساطت دخالت مکن، و نگو با لحن بلند و خشن، این درست میگوید، و آن غلط میگوید! نگو در برابر آن حضرت: این کار را میکنیم و آن کار را نمی کنیم! آخر رسول الله نشسته، این پیغمبر خداست؛ تقدم جستن بر رأی و فکر و اراده و گفتار او تقدم جستن بر حق است؛ و آن تقدم عین ضلال و گمراهی است؛ و موجب حبط مثوبات و اعمال شماست گرچه خودتان هم نفهمید! و این داد زدن و صدا بلند کردن و تقدیم رأی خود را نوعی از مقامات و شخصیت خود بدانید.
از شخص موثقی شنیدم که می گفت: روزی یک شخص معمم برای عیادت مرحوم علامه امینی (ره) در منزل موقت ایشان که در طهران پیچ شمیران بود رفته بود، و علامه صاحب الغدیر سخت مریض و به پشت خوابیده بودند، و در ضمن سخنان گفته بود که آقا! مثلا اگر انسان به حضرت عباس علاقه و محبت نداشته باشد به کجای ایمان او صدمه می خورد؟! علامه امینی متغیر شده و با آن نقاهت نشست و گفت: به حضرت ابوالفضل که سهل است، اگر به بند کفش من که نوکری از نوکران حضرت ابوالفضلم علاقه نداشته باشد از این جهت که نوکرم، والله به رو در آتش خواهد افتاد!
منـابـع
سید محمد حسین حسینی تهرانی- معادشناسی جلد 7- صفحه 69-73 و 75-76 و 82-83
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها