وجود حیات، علم و قدرت در عالم هستی از منظر حکمت متعالیه و مولانا

فارسی 4480 نمایش |

در حکمت متعالیه به برهان رسیده است که هر موجودی از موجودات گر چه یک ذرۀ نامرئی باشد، بقدر خود دارای حیات و قدرت و علم هستند. و بنابراین تمام عالم وجود دارای این سه خاصیت است، و ما در هر چیزی که بتوان نام وجود و موجود بر آن نهاد، چیزی را نمی توانیم بیابیم که از این مزایا عاری باشد.
این حرکاتی که در بدن انسان هست، فعل و انفعالاتی که در بدن هست، در ابدان حیوانات هست، در درختان هست، در نباتات و جمادات هست، در کرات هست؛ حرکت جوهریه باشد و یا حرکت أتمی و یا سائر حرکات، تمام بر اساس قدرت و حیات و ادراک آن موجود بر حسب ظرفیت و سعه ماهیت اوست. و در این فلسفه کلیه، أبدا در عالم وجود مورد استثنائی را نمی توان یافت. و از طرف دیگر می دانیم آنچه از اشیائی که در خارج موجود شوند، بعد از وجود دیگر طریان عدم بر آنها محال است؛ چیزی که موجود شد در عین موجودیت محال است معدوم باشد؛ وجود و عدم متناقضند. این درخت الآن موجود است، در ساعت بعد آنرا می برند و چوب است، و بعدا آنرا می سوزانند و ذغال است، و سپس خاکستر میشود. این حالات مختلف دلالت بر عدم نمی کند؛ درخت در آن زمانی که درخت بوده، در ظرف کون و دهر إلی الابد درخت است، در ظرف دیگر چوب و ذغال و خاکستر میشود.
بنابراین أفعالی که انسان انجام میدهد، ربط و نسبتی با موجودات خارجی دارد، چون معدوم نمی شود؛ و آن موجودات خارجیه مرتبط با آن، از آن فعل باخبرند، ادراک و شعور دارند. بنده که در اینجا نشسته ام و تکلم میکنم، این کلام یک فعل است و نسبتی دارد: أولا در این زمان واقعست، ثانیا در این مکان واقعست، و از نقطه نظر وضع و محاذات مواجه با آقایان هستیم، وضع آقایان رو به قبله است، دیوارهای اطراف و سقف و زمین در شرائط خاصی جلو و پشت ما را احاطه کرده است؛ و خلاصه تمام اینها روابطی است که بین ما و سخن ما و این موجودات خارجی ربط میدهد. چون فعل ما صادر از ذات ماست، پس همین نسبتی را که فعل ما با این موجودات خارجی دارد، ذات ما هم باید این نسبت را داشته باشد. پس ذات ما که وجود پیدا کرد و این فعل از آن صادر شد، ذات ما آن نسبت را با موجودات خارجی پیدا میکند، و به تبع آن، افعالی که از این ذات سر میزند، با موجودات خارجی ربط پیدا می کنند؛ و لازمه ربط با موجودات خارجی نسبت است که بین این فعل و ذات و بین آن موجودات خارجی پیدا میشود. و نسبت دو طرف میخواهد، یکی این طرف و یکی آن طرف وگرنه تحقق نسبت محال است؛ پس به مجرد تحقق ذات تمام ربط و نسبت و طرفین نسبت متحققند.
و بعد از این که ثابت کردیم که آنچه در عالم وجود موجود گردد و لباس هستی در بر کند، پیوسته باقی است و دارای حیات و علم و قدرت است، پس تمام موجودات و افعال آنها باقی هستند با تمام خصوصیات، با شعور و ادراک و نتیجه اینکه ما که فعلا در اینجا نشسته ایم و ما زنده هستیم، تمام نسب و ارتباطاتی که داریم آنها هم زنده هستند.
زمانی که در آن قرار داریم زنده است و شعور دارد، مکانی که در آن قرار داریم زنده است و شعور دارد. این مسجد، دیوارهای مسجد، سقف و فرش مسجد، ستون های مسجد، منبر و آجرها، و ملاتهای درز آجرها، گچ ها، آهن ها، درها همه زنده و با شعورند، گر چه ما همه را ساکت و صامت می بینیم؛ چون راه فهم و ادراک ما محدود است و بیش از حیطه و حد اعطاء شدۀ به ما حق ورود به موجودات خارجیه را نداریم، ولیکن در عالم وجود غوغائی است از سمع و بصر و فهم و شعور که این موجودات حائز هستند.
اما در حشر همه زنده و سمیع و بصیر در نزد انسان جلوه دارند.
حضرت مولانا جلال الدین بلخی شعور و علم عالم هستی را اینچنین توصیف می نماید:
عالم افسرده است و نام او جماد *** جامد افسرده بود ای اوستاد
باش تا خورشید حشر آید عیان *** تا ببینی جنبش جسم جهان
چون عصای موسی اینجا مار شد *** عقل را از ساکنان إخبار شد
پارۀ خاک تو را چون زنده ساخت *** خاک ها را جملگی باید شناخت
مرده زین سویند وزآن سو زنده اند *** خامش اینجا وآن طرف گوینده اند
چون از آن سوشان فرستد سوی ما *** آن عصا گردد سوی ما اژدها
کوه ها هم لحن داودی شود *** جوهر آهن به کف مومی بود
باد حمال سلیمانی شود *** بحر با موسی سخندانی شود
ماه با أحمد اشارت بین شود *** نار إبراهیم را نسرین شود
خاک قارون را چو ماری در کشد *** استن حنانه آید در رشد
سنگ أحمد را سلامی میکند *** کوه یحیی را پیامی میکند
جمله ذرات عالم در نهان *** با تو میگویند روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم *** با شما نامحرمان ما خامشیم
چون شما سوی جمادی می روید *** محرم جان جمادان کی شوید؟
از جمادی در جهان جان روید *** غلغل اجزای عالم بشنوید
فاش تسبیح جمادات آیدت *** وسوسه تأویل ها بر بایدت
چون ندارد جان تو قندیل ها *** بهر بینش کرده ای تأویل ها
(مثنوی ملای رومی ج3 طبع میرخانی ص227)

منـابـع

سید محمدحسین حسینی طهرانی- معادشناسی 7- صفحه 230-226

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد