اشعار میرزا حبیب الله مجتهد خراسانی درباره ولایت امام علی علیه السلام
فارسی 20070 نمایش |چقدر لطیف و عالی علو و رتبه والای امیرالمؤمنین (ع) را مرحوم آیت الله حاج میرزا حبیب الله خراسانی در چند بیتی بیان کرده است:
مرا پیر طریقت جز علی نیست *** که هستی را حقیقت جز علی نیست
مبین غیر از علی پیدا و پنهان *** که در غیب و شهادت جز علی نیست
مجو غیر از علی در کعبه و دیر *** که هفتاد و دو ملت جز علی نیست
چه باک از آتش دوزخ که در حشر *** قسیم نار و جنت جز علی نیست
اگر کفر است اگر ایمان بگو فاش *** که در روز قیامت جز علی نیست
اساس هر دو عالم بر محبت *** بود قائم محبت جز علی نیست
در آن حضرت که دم از «لی مع الله» *** زند احمد معیت جز علی نیست
شنیدم عاشقی مستانه میگفت *** خدا را حول و قوت جز علی نیست
وجود جمله اشیاء از مشیت *** پدید آمد مشیت جز علی نیست
شهنشاهی که بر درگه ملائک *** زنندش پنج نوبت جز علی نیست
علی آدم علی شیث و علی نوح *** که در دور نبوت جز علی نیست
علی احمد علی موسی و عیسی *** که در اطوار خلقت جز علی نیست
تو را پیر طریقت گو عمر باش *** مرا پیر طریقت جز علی نیست
اگر گویی علی عین خدا نیست *** بگو نیز از خدا هرگز جدا نیست
(دیوان حبیب مدائح، ص 200 و 201)
ولایت سر عالم است:
و چقدر عالی حقیقت ظهور و بطون عوالم را و حقیقت ولایت را که سر عالم است در ابیات قبل از این بیان فرموده است:
ز جم بر جام می خطی عیان است *** جهان مردم بود مردم جهان است
بجوی این راز جانی از دساتیر *** که این قول از حدیث باستان است
بگیر از باستان این راست گفتار *** که گفت نغز گفت راستان است
سخن های بزرگان از پی و پیش *** چو نیکو بنگری از یک زبان است
در این ره از روان ها کاروان هاست *** که از دنبال یکدیگر روان است
سخن ها نیز کز دل بر زبان هاست *** به معنی چون درای کاروان است
دو گیتی در تن و جان تو مضمر *** یکی پیدا و آن دیگر نهان است
اگر پای تو در هفتم زمین است *** سرت بیرون ز هفتم آسمان است
تنت را دیبه ای از چرخ اطلس *** که بر دوشش حمایل کهکشان است
فروزان این گهرها از برو دوش *** ز سرتیپی و سرهنگی نشان است
نژادت از کیان آمد ولیکن *** دلت را رخ ندانم زی کیان است
عیان گردد چو در آب افتد این مرغ *** که مرغابی بود یا ماکیان است
نهان از چشم نادان راز گیتی *** ولیکن بر دل دانا عیان است
جهان انسان، پیمبر عین انسان *** علی انسان عین این جهان است
پیمبر شهر علم است و علی در *** خوش آن سر کو بدین در آستان است
دری بگشوده بر دل های روشن *** ولی جبریل بر در پاسبان است
پیمبر سنگ حکمت را ترازوست *** علی نیز این ترازو را زبان است
علی دان آن لسان الله ناطق *** کزو شد کشف اسرار و حقایق
(دیوان حبیب مدائح، ص 199-200)
منـابـع
سید محمدحسین حسیسنی طهرانی- معادشناسی جلد 7- صفحه 307-310
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها