برخورد علی علیه السلام با بحران معاویه
فارسی 3968 نمایش |در اصل چیزی راجع به چگونگی برخورد علی (ع) با معاویه وجود ندارد، ولی ظاهرا وضع روشن بوده ، اگر در متن تاریخ هم نمانده باشد وضع روشن بوده است .امام علی (ع) خودش تا آخر طرفدار جنگ با معاویه بود و حتی همان اواخر هم که وضع امیرالمؤمنین نا به سامان بود باز چیزی که امیرالمؤمنین را ناراحت می داشت وضع معاویه بود و معتقد بود که باید با معاویه جنگید تا او را از میان برد .
شهادت امیرالمؤمنین مانع جنگ جدید با معاویه شد. آن خطبه معروفی که در نهج البلاغه است که حضرت مردم را دعوت به جهاد کرد و بعد از اصحاب با وفایش که در صفین کشته شدند یاد کرد و فرمود: «این اخوانی الذین رکبوا الطریق و مضوا علی الحق، این عمار؟ و این ابن التیهان؟ و این ذوالشهادتین؟» (نهج البلاغه/ خطبه 182) و بعد گریست، این خطابه را در نماز جمعه خواند، مردم را دعوت کرد که حرکت کنند، و نوشته اند هنوز جمعه دیگر نرسیده بود که ضربت خورد و شهید شد. امیرالمؤمنین گفت من حاضر نیستم یک روز کسی مثل معاویه از طرف من و نایب من در جایی باشد.
امام در آغاز سال 36 هجرى اشخاص برجسته و صالحى را براى حکومت در اقطار بزرگ اسلامى تعیین کرد. عثمان بن حنیف را به بصره عمار بن شهاب را به کوفه عبیدالله بن عباس را به یمن قیس بن سعد را به مصر و سهل بن حنیف را به شام اعزام کرد و همگى جز سهل بن حنیف که از نیمه راه برگشت با موفقیت کامل به حوزه هاى فرماندارى خود وارد شدند و زمام کار را به دست گرفتند .
عزل فرمانداران پیشین خصوصاً معاویه در همان روزها و پس از آن مورد بحث بوده است . گروهى نزدیک بین و غیر آگاه از اوضاع و شرایط آن را دلیل ضعف سیاسى و مملکت دارى و نارسایى تدبیر حکومت على (ع) دانسته اند و مى گویند چون على (ع) اهل خدعه و مکر سیاسى نبود و دروغ و ظاهر سازى را بر خلاف رضاى الهى مى دانست از این جهت معاویه و امثال او را از حکومت عزل کرد و در نتیجه با حوادث جانکاه رو به رو شد.
ولى گر او به ترکیب فرمانداران پیشین دست نمى زد و آنان را تا مدتى که بر اوضاع مسلط گردد بر مسندشان باقى مى گذارد و سپس آنان را عزل مى کرد هرگز با حوادثى مانند جنگ جمل و جنگ صفین و غیره مواجه نمى شد و در حکومت و فرمانروایى خویش موفقتر مى بود. این سخن تازگى ندارد و در همان نخستین روزهاى حکومت امام (ع) نیز برخى این مطلب را به على (ع) پیشنهاد کردند ولى آن حضرت زیر بار آن نرفت.
مغیرة بن شعبه که یکى از سیاستمداران چهارگانه عرب بود وقتى از تصمیم على (ع) آگاه شد به خانه امام رفت و با وى محرمانه به مذاکره پرداخت و گفت مصلحت این است که فرمانداران عثمان را یک سال در مقام خود ابقاء کنى و هنگامى که از مردم براى تو بیعت گرفتند و فرمانروایى تو بر قلمرو امپراتورى اسلامى از خاور تا باختر مسلم گردید و کاملاً بر اوضاع مملکت مسلط شدى آن گاه هر کس را خواستى عزل کن و هر کس را خواستى بر مقام خود باقى بگذار.
امام (ع) در پاسخ او گفت: «الله لا اداهن فى دینى و لا اعطى الدنى فى امرى» مغیره گفت: اکنون که سخن مرا درباره تمام فرمانداران عثمان نمى پذیرى لا اقل با معاویه مدارا کن تا وى از مردم شام براى تو بیعت بگیرد و سپس با فراغ بال و اطمینان خاطر معاویه را از مقامش عزل کن. امام (ع) فرمود: به خدا سوگند دو روز هم اجازه نمى دهم که معاویه بر جان و مال مردم مسلط باشد. یعنى: به خدا سوگند من در دینم مداهنه نمى کنم و امور مملکت را به دست افراد پست نمى سپارم.
منـابـع
مرتضی مطهری- سیری در سیره ائمه اطهار- صفحه 94-92
جعفر سبحانی- فروغ ولایت- صفحه 383 – 373
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها