علل متهم شدن اسلام به خشونت
فارسی 5801 نمایش | فاصله گیرى مسلمانان از سیاست هاى صلح جویانه پیامبر اکرم (ص) و حب ریاست سبب شد که جامعه اسلامى و اسلام خشونت گرا معرفى شود. بر همین اساس بود که امام علی (ع) در مذهب بنى امیه، یکى از ویژگیهاى آنان را خشونت گرایى بیان نمود. یکى از علل عمده معرفى شدن اسلام به عنوان دین خشونت و مسلمانان به عنوان خشونت گرا، اتهام و تبلیغات گسترده استکبار علیه اسلام و مسلمانان است که شدیدا فضاى جامعه را آلوده کرده و اسم اسلام و مسلمانان توأم باخشونت یاد مى شود. استعمار ستیزى دین و روحیه استقلال گرایى مسلمانان شدیدا منافع استعمار را به خطر انداخت، و همین عامل سبب شد که دین ستیزان، اسلام و مسلمانان را خشونت گرا معرفى کنند. متأسفانه دشمن در تبلیغات خود که با بهره گیرى از ابزار و ساز و برگ هاى مدرن صورت گرفت موفق بود. زیرا امروزه جهان اسلام خشونت گرا معرفى شده و جنگ افروزان غرب صلح گرا؛ مردم فلسطین که به دفاع از خود مى پردازند، خشونت طلب و تروریسم معرفى شده، ولى صهیونیست ها که دستشان به خون هزاران کودک، پیرمرد و ... آغشته است، صلح طلب معرفی می شوند.
یکى از نویسندگان مى گوید:
چرا ناگهان اسلام متهم به دین خشونت شد؟ آن هم از طرف بلوکى که خودش رکورد دار خشونت در دنیا است. یعنى نظام لیبرال سرمایه دارى که رکورد دار خشونت در کل تاریخ بشر تا امروز است و عظیم ترین جنگ هاى بین المللى و سلاح هاى میکروبى و کشتار جمعى را در جهان دارد که در جهان سابقه نداشته است. کسانى که در ویتنام، سر یک بچه را مى گرفتند و جمجمه او را به درخت می کوبیدند و وقتى متلاشى مى شد، قاه قاه مى خندیدند، آن وقت آنها در دنیا علیه خشونت صحبت مى کنند. در جنگ جهانى اول و دوم حدود 63 میلیون انسان کشته شدند، آیا این کشتار از سوى مسلمانان به وجود آمد، یا از سوى مدعیان تساهل غرب؟
آیا قتل عام صدها هزار انسان که در کوبا، ویتنام، ژاپن و افغانستان و … صورت گرفت، از سوى همان هایی به وجود نیامد که ناقوس صلح جویى و تساهل را به صدا در آورده اند؟! آیا در اروپا و غرب حدود 5 میلیون نفر به جرم فکر کردن و تخطى از فرمان پاپ به دار آویخته نشدند؟ متأسفانه امروزه کسانى اسلام را دین خشونت و مسلمانان را خشونت گرا معرفى مى کنند که خود پرچمدار خشونت و وحشى گرى در جهان هستند.
گوستاولوبون مى نویسد:
به گفته دختر امپراطور قسطنطنیه، یکی از تفریحات آنها (صلیبى ها) این بود که هر طفلى که از جلوشان مى گذشت او را به حربه دو نیم کرده و در آتش مى سوزانیدند. همو از قول روبرت راهب که خود در جنگ حضور داشت نقل مى کند:
لشکر ما، یعنى مجاهدین صلیب، در گذرها و میدان ها و پشت بام ها در حرکت بودند و مثل شیر ماده اى که بچه اش را ربوده باشد، از قتل عام ها لذت مى بردند، اطفال را پاره پاره مى کرده و جوان و پیر را در یک ردیف از دم شمشیر مى گذارانیدند و چندین نفر را به یک رسیمان به دار مى آو یختند.
گوستاولوبون در خصوص رفتار مسلمان با مسیحیان نیز مى نویسد:
صلاح الدین ایوبی سردار فاتح مسلمانان به عیسویان بیت المقدس عفو عمومى داد و براى فیلیب اگوست و ریشارد در ایام بیمارى انواع اغذیه و ادویه مقوى فرستاد. بنابراین خشونت گرایى برخى از مسلمانان مبتنى بر خودخواهى و دنیاگرایى این بوده است که خودخواهى اختصاص به مسلمانان ندارد. امروزه در جهان نیز خودخواهى حاکمان ستمگر سبب شده است که خشونت گرایى به اوج خود رسیده است. آن عده از حاکمانى که با اراده مردم و بر اساس جمع نمى توانستند به حکومت برسند، متوسل به قهر مى شدند. از سوى دیگر براى توجیه سیاست هاى خشونت آمیز به تحریف معارف دینى مى پرداختند و از احکام اسلامى مانند حدود و قصاص استفاده ابزارى مى کردند، رهبران ظالم که قدرت سیاسى آنان مبتنى بر مشروعیت مردمى و الهى نبود، خود را نمایندگان خدا خوانده و مخالفان سیاسى خود را اهل بغى دانسته به کشتار آزادى خواهان مى پرداختند. آیا اکثر حاکمان بنى امیه و بنی عباس با انگیزه ریاست طلبى به قتل عام هزاران انسان، نپرداختند؟! قدرت گرایى این دسته از رهبران نه تنها مبناى اسلامى نداشت که ضد سیاست پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) بود. آیا جنگ افروزى معاویه و یزید را مى توان به حساب دین گذاشت؟ از منظر اسلام هدف وسیله را توجیه نکرده و بهره گیرى از خشونت غیر قانونى جایز نیست. از سوى دیگر اسلام براى تحقق اهداف بلند مدت، راهکارها و راهبردهاى منطقى و شرعى را ارائه نموده است که با بهره گیرى از آن ها نیاز به بهره گیرى از خشونت غیر قانونى نیست. اشخاصی که با منطق اسلام آشنا نیستند و به آن وارد نیستند، غافلند که اسلام منطق محبت را در جای خود در حد اعلی به کار برده است. مسیحیها منتشر کرده و می کنند که دین مسیح، دین محبت است، دین نیکی کردن و گذشت است، چرا؟
می گویند چون حضرت عیسی (ع) گفته است اگر کسی به یک طرف صورتت سیلی زد آن طرف دیگر را جلو بیاور، بگو به این طرف هم بزن، دین محبت است. اما دین اسلام دین خشونت است، دین سختگیری است، دین شمشیر است، دینی است که به هیچ وجه گذشت در آن وجود ندارد، محبت در آن وجود ندارد. این اشتباهی است بسیار بزرگ. اسلام هم دین شمشیر است و هم دین محبت، هم دین خشونت است و هم دین نرمی. خشونت را در جای خود تجویز می کند و نرمی را در جای خود، و عظمت و اهمیت اسلام به همین است.
منـابـع
کتاب نقد- شماره 15/ 14- صفحه 254
ویل دورانت- تاریخ تمدن- ج 4- صفحه 792 و 408 و 415
مجله تحقیقات حقوقى دانشگاه شهید بهشتى، شماره 9، ص 188و 184و 185
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها