نامحسوس بودن برخی اجسام
فارسی 4803 نمایش | فلاسفه قدیم این چنین فکر می کردند که هر چه جسم است، قابل احساس و دیدن است و هر چه قابل دیدن نیست، جسم نیست و به اصطلاح می گفتند مجرد از جسمانیت است. آنگاه مجبور بودند این چنین بگویند که جن به دلیل اینکه دیده نمی شود پس باید بگوییم جسم نیست ولی خودشان به اشکال برخورد می کردند و می گفتند با برداشت های قرآن جور در نمی آید، چون قرآن می گوید که انسان را از گل آفریدیم و جن یا جان را «من نار السموم» (حجر/ 27). بدیهی است که آتش جسم است و از جسم آفریده شده. این بود که این مسئله به صورت یک مشکل باقی ماند. یا خیلی افراد این ها را به صورت یک موجود های سمبلیک می دانستند، یعنی فکر می کردند قرآن با این تعبیرات نخواسته بگوید یک موجود واقعی به نام جن هست، بلکه این ها را سمبل یک امور دیگر قرار داده است.
ولی علم امروز مسائلی طرح کرده است که بعد از طرح این مسائل، برای ما هیچ ضرورتی ندارد که دنبال این تعبیر و توجیه ها بیاییم و بگوییم که جن مجرد و نامحسوس است و اساسا جسم نیست. علمای امروز به این مسئله رسیده اند که ما یک نوع جسم نداریم. علمای قدیم می گفتند یک نوع جسم بیشتر وجود ندارد و آن جسم سه بعدی است، مثل این میز که سه بعد دارد: طول، عرض، عمق. آیا ممکن است یک موجود دو بعدی، جوهر دو بعدی یعنی جسم دو بعدی داشته باشیم؟ فرض نمی کردند. جسم یک بعدی چطور؟ باز هم فرض نمی کردند. جسم چهار بعدی چطور؟ باز هم فرض نمی شد، مگر در بعد زمانی که فقط ملاصدرا فرض کرد. پنج بعدی و شش بعدی چطور؟ اکنون تا چهارده بعد جلو رفته اند، می گویند ممکن است اجسامی وجود داشته باشد که اجسام باشند و سه بعدی نباشند. اگر سه بعدی نباشد، دو بعدی یا چهار بعدی باشد، تمام احکامش فرق می کند.
مثلا الآن این دیوار در اینجا هست، اگر در هم بسته باشد امکان ندارد ما از این دیوار عبور کنیم چون ما یک موجود سه بعدی هستیم، این دیوار هم یک واقعیت سه بعدی است، نمی تواند یک واقعیت سه بعدی از یک واقعیت سه بعدی دیگر عبور کند. اما اینها معتقدند اگر یک جسم دو بعدی باشد از این دیوار عبور می کند بدون اینکه دیوار شکافته شود. ما جسم سه بعدی هستیم و فقط موجود های سه بعدی را می بینیم، یعنی در همین فضایی که الآن هستیم، در همین کوچه و خیابان ممکن است انواع موجودهایی باشند که با ابعاد دیگری غیر از سه بعد موجودند ولی ما چون سه بعدی هستیم و فقط سه بعدی ها را می توانیم ببینیم آنها را نمی توانیم ببینیم، اما آنها واقعیت دارند.حتی می بینید کم کم این مسائل مطرح شده است که بعضی آثار در روی زمین وجود دارد که هنوز نتوانسته اند توجیه کنند که این آثار کی و چگونه به وجود آمده است، مثل اهرام مصر –که من متأسفانه ندیده ام و فقط شنیده ام– و مثل بعلبک و خیلی جاهای دیگر از عجایب عالم در دنیا و بالخصوص اهرام مصر یک صنعتی است آنقدر عجیب و خارق العاده که شاید تنها بشر امروز با تکنیک امروز بتواند چنین صنعتی را به وجود بیاورد. مثل اینکه یک ارتفاعی بسازند پنجاه متر، بعد جسمی به وزن پنجاه تن یا بیشتر را روی آن قرار دهند. فقط تکنیک امروز قادر است چنین کاری را بکند. در چندین هزار سال پیش که بشر دوره توحش را طی می کرد این قضایا چگونه رخ داده؟ این یک معماست.
عده ای و از جمله محسن هشترودی –که چند وقت پیش مرد و یک آدمی بود که خیلی باهوش بود و آدم درس خوانده و باسوادی بود ولی متأسفانه اعتیاد به تریاک و هروئین و قمار و غیره چنان او را خراب کرده بود و تعادلش را از دست داده بود که هر روز حرفی می زد و چرندی می گفت– نظریه ای دارند. از جمله حرف هایی که او تا آخر عمرش روی آن پا فشاری داشت –قبل از مردنش هم چند بار درباره آن سخن گفت و در روزنامه ها نوشتند- این بود که معتقد بود اهرام مصر را موجودات نامرئی از کرات دیگر آمده اند ساخته اند، ساخته بشر نیست، ساخته موجودات دیگر است که از جای دیگر آمده اند. اینکه در کرات دیگر موجودات دیگر هستند یا نیستند مسئله ای است که الآن مطرح است. هر روز در روزنامه ها می بینید که قضیه را به صورت یک امر احتمالی طرح می کنند. حال اگر باشد، جو کرات دیگر با جو زمین متفاوت است، درجه حرارت آنجا با درجه حرارت اینجا یکی نیست، عناصری که در آنجا وجود دارند با عناصری که در اینجا وجود دارند صد در صد مشابه نیست و اگر موجود های زنده دیگر در کرات دیگر وجود داشته باشد معلوم نیست که در آنجا امکان زیست برای بشر وجود داشته باشد، چون ما برای این محیط و جو و متناسب با این شرایط محیطی ساخته شده ایم.
مثلا بدن ما ساخته شده است که همیشه در حدود 37 درجه حرارت را داشته باشد. سه درجه که بالا می رود، می گوییم در تب چهل درجه داریم می سوزیم و اگر درجه حرارت بدن از یک حد معینی پایین تر بیاید حیات ما به خطر می افتد. ما یک چنین موجود محدودی هستیم. بسا هست کراتی که آتشین است و ممکن است موجودات دیگری که ماده اصلی حیاتشان با ماده اصلی حیات ما فرق دارد و نوع حیاتشان با حیات ما فرق دارد و نوع حرکتشان با نوع حرکت ما فرق دارد در آن کرات باشند که آنها در "آن" بتوانند در همه کرات دیگر گردش کنند، اینجا هم بیایند جای دیگر هم بروند، همه جا بروند و کسی آنها را نبیند.
بنابراین جسم نامحسوس داریم. از نظر علم امروز یک امر مسلمی است که جسم نامحسوس هم می تواند وجود داشته باشد، چیزی جسم باشد و نامحسوس باشد.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 9- صفحه 187-190
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها