مراتب نفس انسان از نگاه قرآن
فارسی 5613 نمایش | نفس انسان در قرآن با سه صفت معرفی شده است که هر یک از این صفات نشان دهنده یک درجه و یک مرتبه از نفس انسان است. یکی نفس اماره که از زبان یوسف (ع) نقل می فرماید: «و ما ابرء نفسی ان النفس لامارة بالسوء»؛ «من خود را تبرئه نمی کنم، چرا که مسلما نفس (آدمی) پیوسته به بدی ها امر می کند.» (یوسف/53) در اینجا نفس اماره –که اماره صیغه مبالغه است– یعنی نفس فرمان دهنده و به شدت فرمان دهنده و در کمال استبداد فرمان دهنده.
مقصود همان حالتی از نفس انسان است که در آن حالت هواها بر انسان حاکم و غالب است و انسان صد در صد محکوم خواهش های نفسانی خودش است. نفس "امارة به سوء" یعنی نفسی که به انسان فرمان به بدی می دهد و انسان هم تابع نفس فرمان دهنده به بدی و شرارت است. اگر همین یک آیه می بود، انسان فکر می کرد که نفس انسان یک خاصیت بیشتر ندارد و آن این است که همیشه فرمان به بدی می دهد.
ولی در جای دیگر که همین آیه باشد شکل دیگری دارد: نفس لوامه، نفس ملامتگر. نفس ملامتگر یعنی قوه ای که در درون انسان است و خود انسان را در کار بد مورد ملامت قرار می دهد، یعنی اگر کار بد بکند ملامت می کند که چرا ما این کار را کردیم؟ و اگر کار خوب را نکرده یا کم کرده است، باز خودش را ملامت می کند: چرا فلان کار خوب را من نکردم یا فلان کار خوب را من کم کردم.
درست نقطه مقابل نفس اماره. او فرمان به بدی می دهد؛ این برعکس، مثل یک قاضی عادل می آید انسان را و در واقع آن نفس اماره را مورد ملامت و سرزنش قرار می دهد، می گوید چرا این کار را کردی، نمی بایست می کردی؛ چرا آن کار خوب را کم کردی.
یکی دیگر صفت مطمئنه است که آن درجه بالاتر است: «یا ایتها النفس المطمئنه* ارجعی الی ربک راضیة مرضیة* فادخلی فی عبادی* وادخلی جنتی»؛ «تو ای جان آرام یافته، به اطمینان رسیده! به سوی پروردگارت بازگرد که تو از او خشنود و او از تو خشنود است. پس به جمع بندگانم درآی و در بهشت من داخل شو.» (فجر/27-30) ای نفس آرامش یافته، ای نفس به حقیقت واصل شده، ای نفس از هرگونه دغدغه و شک و شبهه و دودلی و تردید و ترس و جبن و همه چیز رهایی یافته و به آرامش و طمأنینه کامل رسیده!
حال این چگونه است؟ آیا واقعا در انسان سه نفس، سه جان، سه روح وجود دارد: یک روح فرمان به بدی می دهد، یک روح ملامتگر است، یک روح دیگر مطمئنه است؟ یا نه، انسان دارای یک روح و یک جان بیشتر نیست ولی انسان در مراحل و مراتب خودش مختلف است.
بعضی نفوس در مرحله حیوانیت اند، یک قدم از حیوانیت بالاتر نرفته اند. این گونه نفوس جز وسوسه های شیطانی چیزی در درونشان نیست. تمام القائاتی که (در این نفوس) می شود شرور و بدی هاست.
در واقع این گونه نفوس را باید نفوس ساقط شده و سقوط کرده تلقی کرد. در اینها از انسانیت، دیگر چیزی باقی نمانده و چیزی وجود ندارد. حیوانی هستند به صورت انسان. دائما در فکر شکم، در فکر تن، از هر راهی و هر جور شده است پول دربیاوریم، کجا را بخریم، کجا را ببلعیم، چگونه بخوابیم و ... اصلا غیر از این چیزی سرش نمی شود.
اما انسان در یک درجه بالاتر، روح انسانی و روح ایمانی در او زنده است. او این گونه نیست، بلکه یک آدمی است دو شخصیتی، کأنه دارای دو شخصیت است، هم نفس اماره بر او حاکم است هم نفس انسانی و روح ایمانی. این است که اگر کار بدی به حکم نفس اماره انجام بدهد او می آید در مقابل ایستادگی می کند.
اولا تا آنجا که بتواند نمی گذارد و ثانیا اگر کاری کرد لااقل این قدر هست که به حسابش می رسد، می آید و می گوید: ای دل غافل! این چه کاری بود من کردم؟! همین چیزی که ما به آن "وجدان" می گوییم.
البته هر کسی دارای نفس لوامه است، منتها بعضی افراد حاکم بر آنها نفس اماره است و به نفس لوامه چندان مجالی داده نمی شود، مگر وقتی که کار از کار بگذرد.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 10- صفحه 181-183
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها