راه وصول به معرفت توحیدی از نظر امام علی و امام صادق علیهماالسلام
فارسی 5545 نمایش | از کلام امام صادق (ع) قطعه ای است از حدیث سدیر: «هر کس گمان برد که خدا را با توهم قلوب (تصور ذهنی و فکر) می شناسد، مشرک است و هر کس گمان برد که خدا را با اسم می شناسد، نه با مسمی، به طعن خود اقرار نموده است؛ زیرا اسم امری است حادث (پس او خدا را حادث فرض کرده)، و هر کس گمان برد که اسم و مسمی را با هم می پرستد، برای خدا شریک قرار داده و هر کس گمان برد که خدا را از راه توصیف، فهمیده و می پرستد، بی این که خود مسمی را یافته و درک کند، کار را به غایب (محدود) برگردانیده (و خدا غایب نیست) و هر کس گمان برد که صفت و موصوف را با هم می پرستد، توحید را ابطال کرده؛ زیرا صفت غیر از موصوف است و هر کس گمان برد که موصوف را به صفت نسبت داده و از این راه پرستش می کند، بزرگ را کوچک شمرده و خدا را در جایی که باید و شاید قرار نداده است.»
به آن حضرت عرض شد: «پس راه توحید چگونه است؟» فرمود: «این نوع بحث ممکن است، و خواست رهایی از این بن بست، موجود است (یعنی مانعی از معرفت حقیقی نیست) چون عین و ذات آن که شاهد و حاضر است، پیش از صفتش شناخته می شود، و صفت غایب پیش از عینش شناخته می شود.»
گفته شد: «چگونه عین شاهد، پیش از صفتش شناخته می شود؟» فرمود: «به این نحو که او را بشناسی و علم او را بیابی و خودت را با او بشناسی، نه این که خود را با خویش و از پیش خویش شناخته باشی؛ و بدانی که هرچه در اوست، از آن خدا و به واسطه خدا است، چنان که برادران یوسف وقتی که یوسف را شناختند، به وی گفتند: تو همان یوسفی؟ گفت: من یوسفم و این برادر من است. آنان یوسف را با عین و ذاتش شناختند، نه با غیرش و نه از پیش خود با فکر و توصیف ذهنی.»
حدیث شریف، صریح است در این که معرفت حق سبحانه، از غیر راه حس و فکر که همانا معرفت حقیقی است، برای غیر، میسور می باشد و در این صورت، حق سبحانه با خودش شناخته شده و همه چیز حتی خود شناسنده و همچنین با ضم این حدیث به کلام امام هفتم: «لیس بینه و بین خلقه حجاب غیرخلقه، فقد احتجب بغیر حجاب محجوب، واستتر بغیر ستر مستور» بود، روشن می شود که مانع این نوع معرفت حقیقی، همانا توجه انسان به جهان و جهانیان است، چنانچه اگر همه چیز و حتی خود را فراموش نموده و روی به درگاه خدا آورد، به معرفت حقیقی نایل خواهد شد.
همچنین است معنی حدیث معروف که شیعه و سنی از رسول اکرم نقل کرده اند: «من عرف نفسه عرف ربه؛ هر کس خود را بشناسد، خدای خود را شناخته است.» که نفس را با نیستی و نیازمندی ذاتی وی، باید شناخت، نه با دارایی و خصوصیات کمالی، وگرنه انسان از معرفت حقیقی محروم، و با معرفت غایبانه فکری که از دلایل و آثار به دست می آید، سرگرم خواهد بود.
در غرر و درر آمدی، همین حدیث را از امام اول نیز نقل نموده و غیر از آن، در همین مضمون، نزدیک به سی حدیث وارد ساخته که احادیث ذیل از آنهاست:
«معرفة النفس انفع المعارف؛ معرفت و شناسایی نفس، سودمندترین معرفت هاست.»
«من عرف نفسه تجرد؛ هر که نفس خود را بشناسد، تجرد پیدا کند.»
«من عرف نفسه فقد انتهی الی غایة کل معرفة و علم؛ هر که نفس خود را بشناسد، به اخرین درجه یا به هدف آخرین هر علم و معرفت رسیده است.»
و نیز از کلام امام اول است که در یکی از خطب می فرماید: «سبحانک أی عین تقوم نصب بهاء نورک و ترقی الی نور ضیاء قدرتک و أی فهم یفهم مادون ذلک، الا ابصار کشفت عنها الاغطیة، و هتکت عنها الحجب العمیة، فرقت ارواحها الی اطراف أجنحة الارواح، فتناجوک فی ارکانک و ولجوا بین انوار بهائک، و نظروا من مرتقی التربة الی مستوی کبریائک، فسماهم اهل الملکوت زوارا، و دعاهم اهل الجبروت عمارا ...؛ خدایا تو پاک و منزهی! کدام چشم است که بتواند در برابر نازکی و زیبایی نور تو بایستد، و به سوی روشنایی تند قدرت و نیروی تو بالا رود، و کدام فهم می تواند ماورای آن را بفهمد، مگر چشم هایی که پرده را از پیش آنها برداشته ای و حجاب های کورکننده را از آنها پاره کرده ای و در نتیجه ارواح آنها به اطراف بال های ارواح بالا رفته و با تو در ارکان خودت سخن گفته اند، و در میان انوار بهاء و زیبایی تو فرو رفته اند، و از این خاکدان که جای ترقی است، به قرارگاه کبریای تو نگاه کرده اند، پس اهل ملکوت آنها را زوار و اهل دیدار نامیده اند و اهل جبروت آبادکنندگان خوانده اند.» (اثبات الوصیة مسعودی)
منـابـع
سید محمدحسین طباطبایی- شیعه- صفحه 163-161 و 168
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها