عبادت و پرستش نیاز ثابت انسان
فارسی 3849 نمایش |عبادت و پرستش یکی از خلقهای ثابت همگانی تغییر ناپذیر و نسخ ناپذیر که زمان هیچوقت نمی تواند در آن تأثیر داشته باشد. یکی از حاجتهای بشر پرستش است. پرستش آن حالتی را می گویند که در آن انسان یک توجهی می کند از ناحیه باطنی خودش به آن حقیقتی که او را آفریده است و خودش را در قبضه قدرت او می بیند، خودش را به او نیازمند و محتاج می بیند، در واقع سیری است که انسان از خلق به سوی خالق می کند. این امر اساسا قطع نظر از هر فایده و اثری که داشته باشد خودش یکی از نیازهای روحی بشر است. انجام ندادن آن، در روح بشر ایجاد عدم تعادل می کند. مثلا اگر ما کجاوه ای داشته باشیم و حیوانهائی، خورجینهائی که روی این حیوانها می گذارند باید تعادلشان برقرار باشد، نمی شود یک طرف پر باشد و طرف دیگر خالی. انسان در وجود خودش خانه خالی زیاد دارد. در دل انسان جای خیلی از چیزها هست. هر احتیاجی که برآورده نشود، روح انسان را مضطرب و نامتعادل می کند. اگر انسان بخواهد در تمام عمر به عبادت بپردازد و حاجتهای دیگر خود را برنیاورد، همان حاجتها او را ناراحت می کند. عکس مطلب هم این است که اگر انسان همیشه دنبال مادیات برود و وقتی برای معنویات نگذارد، باز همیشه روح و روان او ناراحت است.
نهرو مردی است که از سنین جوانی لامذهب شده است. در اواخر عمر یک تغییر حالی در او پیدا شده بود. خودش می گوید من، هم در روح خودم و هم در جهان یک خلای را، یک جای خالی را احساس می کنم که هیچ چیز نمی تواند آن را پر بکند مگر یک معنویتی، و این اضطرابی که در جهان پیدا شده است، علتش این است که نیروهای معنوی جهان تضعیف شده است. این بی تعادلی در جهان از همین است. می گوید الان در کشور اتحاد جماهیر شوروی این ناراحتی به سختی وجود دارد. تا وقتی که این مردم گرسنه بودند و گرسنگی به ایشان اجازه نمی داد که درباره چیز دیگری فکر بکنند، یکسره در فکر تحصیل معاش و در فکر مبارزه بودند. بعد که یک زندگی عادی پیدا کردند (الان)، یک ناراحتی روحی در میان آنان پیدا شده است. در موقعی که از کار بیکار می شوند تازه اول مصیبت آنها است که این ساعت فراغت و بیکاری را با چه چیز پر بکنند؟ بعد می گوید من گمان نمی کنم اینها بتوانند آن ساعات را جز با یک امور معنوی با چیز دیگری پر بکنند و این همان خلای است که من دارم. پس معلوم می شود که واقعا انسان یک احتیاجی به عبادت و پرستش دارد. امروز که در دنیا بیماریهای روانی زیاد شده است، در اثر این است که مردم از عبادت و پرستش رو برگردانده اند. ما این را حساب نکرده بودیم ولی بدانید هست، حقیقتا هست، نماز قطع نظر از هر چیزی طبیب سر خانه است یعنی اگر ورزش برای سلامتی مفید است، اگر آب تصفیه شده برای هر خانه ای لازم است، اگر هوای پاک برای هر کس لازم است، اگر غذای سالم برای انسان لازم است، نماز هم برای سلامتی انسان لازم است. شما نمی دانید اگر انسان در شبانه روز ساعتی از وقت خودش را اختصاص به راز و نیاز با پروردگار بدهد، چقدر روحش را پاک می کند، عنصرهای روحی موذی به وسیله یک نماز از روح انسان بیرون می رود. اسلام دین اخلاق است. اسلام بالاترین حرف را درباره تعلیمات اجتماعی گفته است. می فرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط » (حدید/آیه 25)؛ «تمام پیغمبران را فرستادیم برای اینکه در میان مردم عدالت اجتماعی پیدا بشود». اسلام برای اخلاق خوب بالاترین حرفها را زده است. می فرماید: «هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه» (جمعه/آیه 2)؛ «اوست خدایی که به میان مردمی بی کتاب پیامبری از خودشان مبعوث داشت تا، آیاتش را بر آنها بخواند و کتاب و حکمتشان بیاموزد اگر چه پیش از آن در گمراهی آشکار بودند». ولی آیا اسلام که ارزش تعلیمات اجتماعی را این قدر بالا برده، از ارزش عبادت چیزی کاسته است؟ ابدا، ارزش عبادت را هم یک ذره نکاسته است بلکه مقام عبادت را در مافوق همه اینها حفظ کرده است.
از نظر اسلام سرلوحه تعلیمات، عبادت است. اگر عبادت درست باشد آن دو تای دیگر درست می شود و اگر عبادت نباشد آن دو تا واقعیت پیدا نمی کند. باور نکنید که یک کسی در دنیا پیدا بشود که در مسائل اخلاقی و اجتماعی مسلمان خوبی باشد ولی در مسائل عبادی مسلمان خوبی نباشد. ما برای آدم نماز نخوان چیزی از مسلمانی قائل نیستیم. امیرالمؤمنین (ع) فرمود بعد از ایمان به خدا چیزی در حد نماز نیست. پیغمبر اکرم (ص) فرمود نماز مثل چشمه آب گرمی است که در خانه انسان باشد و انسان روزی 5 بار در آن آب گرم شستشو بکند. «تعاهدوا امر الصلواه و حافظوا علیها» (نهج البلاغه، خطبه 199)، (کلام امر است)، یعنی رسیدگی به کار نماز بکنید، محافظت برنماز بکنید. خداوند به پیغمبر می فرماید: «وأمر اهلک بالصلواه و اصطبر علیها» (طه/آیه 132) «به خاندانت دستور بده که نماز بخوانند، خودت هم بر نماز صبر کن یعنی نماز زیاد بخوان و آن را تحمل کن». «ان ربک یعلم انک تقوم ادنی من ثلثی اللیل و نصفه و ثلثه و طائفه من الذین معک» (مزمل/آیه 20)؛ «خدا می داند که تو و افرادی که با تو هستند شبها بپا می خیزید، عبادت می کنید، خدا را پرستش می کنید». «و من اللیل فتهجد به نافله لک عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا» (اسراء/آیه 79)؛ «ای پیغمبر! قسمتی از شب را تهجد بکن (بر او واجب بود)، شاید که خدا به این حال ترا به مقام محمود برساند». امکان ندارد انسانی انسان کامل بشود بدون عبادت و پرستش. پیغمبر، پیغمبر است و همان عبادتها و همان پرستش ها و همان استغفارها. امام صادق (ع) می فرماید پیغمبر در هیچ مجلسی نمی نشست مگر اینکه 25 بار استغفار می کرد، می گفت «استغفر الله ربی و اتوب الیه». علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین است به اینکه وجود جامعی است، هم زمامدار عادلی است و هم عابد نیمه شبی. همان عبادتها به علی آن نیروهای دیگر نظیر روشن ضمیری را داده بود. نباید ارزش عبادت را فراموش کرد.
"عدی بن حاتم" نزد معاویه آمد در حالی که سالها از شهادت مولا گذشته بود. معاویه می دانست که عدی یکی از یاران قدیمی مولا است. خواست کاری بکند که این دوست قدیمی بلکه یک کلمه علیه حضرت سخن بگوید. گفت عدی! این الطرفات؟ پسرانت چه شدند؟ (عدی سه پسر داشت که در سنین جوانی در رکاب حضرت در جنگ صفین کشته شده بودند. می خواست عدی را ناراحت بکند بلکه او از مولا اظهار نارضایتی بکند). عدی گفت در رکاب مولایشان علی با تو که در زیر پرچم کفر بودی جنگیدند و کشته شدند. گفت عدی! علی درباره تو انصاف نداد. گفت چطور؟ گفت پسران خودش را نگهداشت و پسران ترا به کشتن داد. عدی گفت معاویه! من درباره علی انصاف ندادم، نمی بایست علی امروز در زیر خروارها خاک باشد و من زنده باشم. ای کاش من مرده بودم و علی زنده می ماند. معاویه دید تیرش کارگر نیست. سبک این مرد این بود که وقتی می دید کارش با خشونت پیش نمی رود، لین می شد. گفت عدی! الان دیگر کار از این حرفها گذشته است. دلم می خواهد چون تو زیاد با علی بودی یک قدری کارهایش را برایم توصیف بکنی که چه می کرد. گفت معاویه! مرا معذور بدار. گفت نه حتما باید بگوئی. عدی گفت حالا که می خواهی بگویم، آنچه را که می دانم می گویم. نه اینکه مطابق میل تو سخن بگویم بلکه حقیقت را می گویم. گفت بگو.
این مرد شروع کرد به صحبت کردن درباره علی. گفت یکی از خصوصیات او این بود: یتفجر العلم من جوانبه و الحکمه من نواحیه مردی بود که علم و حکمت از اطرافش می جوشید. معاویه! علی آدمی بود که در مقابل ضعیف، ضعیف بود و در مقابل ستمکاران نیرومند. با اینکه در میان ما می نشست و هیچ تکبری نداشت و بدون امتیاز می نشست اما خدا یک هیبتی از او در دل مردم قرار داده بود که بدون اجازه نمی توانستیم حرف بزنیم و... بعد گفت معاویه! من می خواهم منظره ای را که به چشم خودم دیدم برایت بگویم. در یکی از شبها علی را در محراب عبادت دیدم. دیدم مستغرق خدای خودش است و محاسنش را به دست مبارک گرفته می گوید: آه آه از این دنیا و آتشهای آن. می گفت «یا دنیا! غری غیری».
آنچنان عدی علی را وصف کرد که دل سنگ معاویه تحت تأثیر قرار گرفت بطوری که با آستینش اشکهای صورتش را پاک می کرد. آن وقت گفت دنیا عقیم است که مانند علی بزاید.
و مناقب شهد العدو بفضلها ***و الفضل ما شهدت به الاعداء
علی مردی است که دشمنانش درباره فضل و فضیلت او گواهی می دادند.
منـابـع
مرتضی مطهری- اسلام و نیازهای زمان 1- صفحه 176 تا 179
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها