حد زانی و زانیه (مرد و زن زناکار) از نظر قرآن

فارسی 6602 نمایش |

در قرآن کریم سوره نور آیه 2 مربوط به مجازات فحشاء یعنی مجازات زنا است (فحشای به معنی زنا)، می فرماید: «الزانیه و الزانی فاجلدوا کل واحد منهما مأه جلده و لا تأخذکم بهما رأفه فی دین الله ان کنتم تؤمنون بالله و الیوم الاخر و لیشهد عذابهما طایفه من المؤمنین؛ زن زناکار و مرد زناکار، هر یک از آن دو را صد تازیانه بزنید، و اگر به خدا و روز واپسین ایمان دارید مبادا در دین خدا نسبت به آن دو دستخوش ترحم گردید، و باید گروهی از مومنان در کیفر آن دو حضور یابند».
در سوره نور خداوند بعد از بیان کلى در مورد حقایقى از توحید و مبدء و معاد و نبوت، اشاره به احکام و دستوراتى می کند که در این سوره بیان گردیده، ابتدا به نخستین دستور قاطع و محکم پیرامون زن و مرد زناکار پرداخته مى گوید: زن و مرد زناکار را هر یک صد تازیانه بزنید «الزانیة و الزانى فاجلدوا کل واحد منهما ماة جلدة» و براى تاکید بیشتر اضافه مى کند هرگز نباید در اجراى این حد الهى گرفتار رافت «و محبت کاذب و دروغین» شوید، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید«و لا تاخذکم بهما رافة فى دین الله ان کنتم تؤمنون بالله و الیوم الاخر». و سر انجام در پایان این آیه به نکته دیگرى براى تکمیل نتیجه گیرى از این مجازات الهى اشاره کرده مى گوید: و باید گروهى از مؤمنان حضور داشته باشند و مجازات آن دو را مشاهده کنند «و لیشهد عذابهما طائفة من المؤمنین». در واقع این آیه مشتمل بر سه دستور است:
1- حکم مجازات زنان و مردان آلوده به فحشاء (منظور از زنا آمیزش جنسى مرد و زن غیرهمسر و بدون مجوز شرعى است).
2- تاکید بر این که در اجراى این حد الهى گرفتار محبتها و احساسات بى مورد نشوید، احساسات و محبتى که نتیجه اى جز فساد و آلودگى اجتماع ندارد منتها براى خنثى کردن انگیزه هاى این گونه احساسات مساله ایمان به خدا و روز جزا را پیش مى کشد چرا که نشانه ایمان به مبدء و معاد، تسلیم مطلق در برابر فرمان او است، ایمان به خداوند عالم حکیم سبب مى شود که انسان بداند هر حکمى فلسفه و حکمتى دارد و بى دلیل تشریع نشده و ایمان به معاد سبب مى شود که انسان در برابر تخلفها احساس مسئولیت کند. در اینجا حدیث جالبى از پیامبر نقل شده که توجه به آن لازم است: «یؤتى بوال نقص من الحد سوطا فیقال له لم فعلت ذاک؟ فیقول: رحمة لعبادک، فیقال له انت ارحم بهم منى؟! فیؤمر به الى النار، و یؤتى بمن زاد سوطا، فیقال له لم فعلت ذلک؟ فیقول لینتهوا عن معاصیک! فیقول: انت احکم به منى؟! فیؤمر به الى النار!؛ روز قیامت بعضى از زمامداران را که یک تازیانه از حد الهى کم کرده اند در صحنه محشر مى آورند و به او گفته مى شود چرا چنین کردى؟ مى گوید: براى رحمت به بندگان تو! پروردگار به او مى گوید: آیا تو نسبت به آنها از من مهربان تر بودى؟! و دستور داده مى شود او را به آتش بیفکنید! دیگرى را مى آورند که یک تازیانه بر حد الهى افزوده، به او گفته مى شود: چرا چنین کردى؟ در پاسخ مى گوید: تا بندگانت از معصیت تو خوددارى کنند! خداوند مى فرماید: تو از من آگاهتر و حکیم تر بودى؟! سپس دستور داده مى شود او را هم به آتش دوزخ ببرند».
3- دستور حضور جمعى از مؤمنان در صحنه مجازات است چرا که هدف تنها این نیست که گنهکار عبرت گیرد، بلکه هدف آنست که مجازات او سبب عبرت دیگران هم شود و به تعبیر دیگر: با توجه به بافت زندگى اجتماعى بشر، آلودگیهاى اخلاقى در یک فرد ثابت نمى ماند و به جامعه سرایت مى کند، براى پاکسازى باید همانگونه که گناه برملا شده مجازات نیز برملا گردد. بنابراین در این آیه سه مطلب بیان شده است:
اول اینکه زناکار، اعم از مرد و زن، باید مجازات شود و مجازاتش را هم قرآن تعیین کرده است: صد تازیانه. صد تازیانه باید به مرد زناکار زده شود و صد تازیانه به زن زنا کار.
مطلب دوم: به مؤمنین آگاهی می دهد که در مورد این مجازات مبادا تحت تأثیر عواطفتان قرار بگیرید، مبادا دلتان رحم بیاید و بگویید (با خوردن ) صد تازیانه دردش می آید پس یک مقدار از آن را اجرا نکنیم، که اینجا جای رحم نیست. می گوید مبادا در اینجا عواطفتان به هیجان بیاید و سبب شود که عملا تسامحی در اجرای این حد قائل شوید و به اصطلاح امروز یک وقت فکر نکنید این عمل، غیرانسانی است، نه، انسانی است.
مطلب سوم: این مجازات را در خفا انجام ندهید چون این مجازات برای این است که دیگران عبرت بگیرند. حتما یک جمعی از مؤمنین باید در موقع اجرای این مجازات حاضر و ناظر باشند و ببینند. مقصود این است که وقتی این حکم اجرا می شود باید به گونه ای اجرا شود که همه مردم آگاه شوند که فلان مرد یا زن زناکار این حد درباره اش اجرا شد، نه اینکه مخفیانه اجرا شود، باید علنی اجرا شود.
آن چه در آیه فوق در مورد حد زنا آمده است یک حکم عمومى است که موارد استثنائى هم دارد از جمله زناى محصن و محصنه است که حد آن با تحقق شرائط اعدام است. منظور از محصن مردى است که همسرى دارد و همسرش در اختیار او است و محصنه به زنى مى گویند که شوهر دارد و شوهرش نزد او است، هرگاه کسى با داشتن چنین راه مشروعى باز هم مرتکب زنا بشود حد او اعدام مى باشد، شرائط و کیفیت اجراى این حکم در کتب فقهى مشروحا آمده است و نیز زناى با محارم حکم آن اعدام است. همچنین زناى به عنف و جبر که حکم آن نیز همین است. البته در بعضى از موارد علاوه بر مساله تازیانه، تبعید و پاره اى دیگر از مجازاتها نیز وجود دارد که شرح آن را باید در کتب فقهیه خواند.
زانیه مقدم ذکر شده چرا که بدون شک این عمل منافى عفت از همه کس قبیح است، ولى از زنان، زشت تر و قبیح تر است، چرا که آنها از حجب و حیاى بیشترى برخوردارند، و شکستن آن دلیل بر تمرد شدیدترى است. از این گذشته عواقب شوم این امر گرچه دامنگیر هر دو مى شود اما در مورد زنان، عواقب شومش بیشتر است. این احتمال نیز وجود دارد که سرچشمه وسوسه این کار بیشتر از ناحیه آنها صورت مى گیرد و در بسیارى از موارد عامل اصلى محسوب مى شوند. مجموع این جهات سبب شده که زن آلوده بر مرد آلوده در آیه فوق مقدم داشته شده است. ولى زنان و مردان پاکدامن و باایمان از همه این مسائل برکنارند. از آیه 15 سوره نساء چنین بر مى آید که قبل از نزول حکم سوره نور درباره زناکاران و زنان بدکار اگر محصنه بوده اند مجازات آنها زندان ابد تعیین شده است «فأمسکوهن فی البیوت حتى یتوفاهن الموت أو یجعل الله لهن سبیلا؛ آنان (زنان) را در خانه هاى (خود) نگاه دارید تا مرگشان فرا رسد یا اینکه خداوند راهى براى آنها قرار دهد» و در صورتى که غیرمحصن بوده اند مجازات آنها ایذاء و آزار بوده است: «فاذوهما؛ آزارشان دهید» (نساء/ 16). ولى مقدار این آزار معین نشده است، اما آیه مورد بحث آن را در یکصد تازیانه محدود و معین نموده، بنابراین حکم اعدام در مورد محصنه جایگزین زندان ابد، و حکم یکصد تازیانه حد و حدودى براى حکم آزار است.
البته بدون شک مسائل انسانى و عاطفى ایجاب مى کند که حداکثر کوشش به عمل آید که هیچ فرد بیگناهى گرفتار کیفر نگردد و نیز تا آنجا که احکام الهى اجازه عفو و گذشت را مى دهد عفو و گذشت شود، ولى بعد از ثبوت جرم و مسلم شدن حد باید قاطعیت به خرج داد و از احساسات کاذب و عواطف دروغین که براى نظام جامعه زیانبخش است بپرهیزند. مخصوصا در آیه مورد بحث تعبیر به فى دین الله شده، یعنى هنگامى که حکم، حکم خدا است کسى نمى تواند بر خداوند رحمان و رحیم پیشى گیرد. در اینجا از غلبه احساسات محبت آمیز نهى شده، زیرا اکثریت مردم داراى چنین حالتى هستند و احتمال غلبه احساسات محبت آمیز بر آنها بیشتر است، ولى نمى توان انکار کرد که اقلیتى وجود دارند که طرفدار خشونت بیشترى مى باشند، این گروه نیز از مسیر حکم الهى منحرفند و باید احساسات خود را کنترل کنند، و بر خداوند پیشى نگیرند که آن نیز مجازات شدید دارد.

منـابـع

مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 4- صفحه 10-11

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 14- صفحه 366-359 و جلد 3- صفحه 306

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد