معنا و مفهوم کلمات ولی و مولی

فارسی 8354 نمایش |

ولاء، ولایت به فتح "واو"، ولایت به کسر "واو"، ولی، مولی، اولی و امثال اینها همه از ماده "ولی" (و، ل، ی) اشتقاق‏ یافته اند این واژه از پر استعمال ترین واژه های قرآن کریم است که به‏ صورتهای مختلفی به کار رفته است ، می‏گویند در 124 مورد به صورت اسم 112مورد در قالب فعل در قرآن کریم آمده است. معنای اصلی این کلمه هم چنان که راغب در مفردات القرآن گفته است، قرار گرفتن چیزی در کنار چیز دیگر است به نحوی که فاصله ‏ای در کار نباشد، یعنی اگر دو چیز آنچنان به هم متصل باشند که هیچ چیز دیگر در میان آنها نباشد، ماده "ولی" استعمال می ‏شود مثلا اگر چند نفر پهلوی هم نشسته‏ باشند و ما بخواهیم وضع و ترتیب نشستن آنها را بیان کنیم، می‏ گوییم: زید در صدر مجلس نشسته است "ویلیه عمرو، ویلی عمروا بکر" یعنی بلافاصله در کنار زید عمرو نشسته است و در کنار عمرو بدون هیچ فاصله‏ ای بکر نشسته است. به همین مناسبت طبعا این کلمه در مورد قرب و نزدیکی به کار رفته است‏ اعم از قرب مکانی و قرب معنوی، و باز به همین مناسبت در مورد دوستی، یاری، تصدی امر، تسلط و معانی دیگر از این قبیل استعمال شده است، چون‏ در همه اینها نوعی مباشرت و اتصال وجود دارد. برای این ماده و مشتقات آن، معانی بسیاری ذکر کرده اند، مثلا برای‏ لفظ "مولی" بیست و هفت معنی ذکر کرده اند، اما بدیهی است که این‏ لفظ برای بیست و هفت معنی جداگانه وضع نشده است، یک معنی اصلی بیشتر ندارد، در سایر موارد، به عنایت همان معنی استعمال شده است معانی‏ متعدد، و به تعبیر بهتر، موارد استعمال متعدد را از روی قرائن لفظی و حالی باید به دست آورد.
این لفظ ، هم در مورد امور مادی و جسمانی استعمال شده است و هم در مورد امور معنوی و مجرد، ولی مسلما در ابتدا در مورد امور مادی استعمال‏ شده است و از راه تشبیه معقول به محسوس و یا از راه تجرید معنی محسوس‏ از خصوصیت مادی و حسی خودش، در مورد معنویات هم استعمال شده است، زیرا توجه انسان به محسوسات (چه از نظر یک فرد در طول عمر خودش و چه‏ از نظر جامعه بشری در طول تاریخش) قبل از تفکر او در معقولات است. بشر پس از درک معانی و مفاهیم حسی تدریجا به معانی و مفاهیم معنوی‏ رسیده است و طبعا از همان الفاظی که در مورد مادیات به کار می ‏برده است‏ استفاده کرده و آنها را استخدام نموده است، همچنانکه ارباب علوم، الفاظ خاصی را برای علم خود اختراع نمی‏ کنند بلکه از الفاظ جاری عرف استفاده می ‏کنند اما به آن الفاظ مفهوم و معنی خاص می ‏دهند که با مفهوم و معنی عرفی متفاوت است. راغب راجع به خصوص کلمه "ولایت" از نظر موارد استعمال می ‏گوید: ولایت به کسر واو به معنی نصرت است و اما ولایت به فتح‏ واو به معنی تصدی و صاحب اختیاری یک کار است، و گفته شده است‏ که معنی هر دو یکی است و حقیقت آن همان تصدی و صاحب اختیاری است.
راغب راجع به کلمه "ولی" و کلمه "مولی" می ‏گوید: این دو کلمه نیز به همان معنی است. چیزی که هست گاهی مفهوم اسم‏ فاعلی دارند و گاهی مفهوم اسم مفعولی. آنگاه به ذکر موارد استعمال آنها می‏ پردازد. به هر حال معنی کلمه "ولاء" که "ولایت" و "تولی" و "ولی" و "مولا" و غیره همه از این کلمه مشتق شده است‏، اتصال و نزدیکی است. وقتی که دو چیز یا دو شخص به یکدیگر آنچنان‏ نزدیک باشند که در میان آنها فاصله‏ ای وجود نداشته باشد، عرب این را "توالی" می ‏نامد، کما اینکه ما در اصطلاح فارسی کلمه "توالی" را در جایی به کار می‏ بریم که دو چیز بلافاصله پشت سر یکدیگر باشند یعنی بینشان‏ فاصله نباشد. ولی وقتی می ‏گویند مسلمین باید نسبت به یکدیگر ولایت داشته‏ باشند یا ولاء یکدیگر را داشته باشند مقصود این نیست که بدنهاشان به‏ یکدیگر نزدیک باشد، بلکه مقصود این است که روحهایشان به یکدیگر نزدیک‏ باشد و روابط اجتماعیشان با یکدیگر روابط نزدیک باشد. و به همین جهت مثلا این‏ که یک کسی اعانت بکند دیگری را، کمک بدهد به دیگری، خودش یک‏ ارتباطی است، یک اتصالی است، یک پیوند است، نوعی ولایت است که‏ در قرآن "ولاء" نامیده می‏ شود. یعنی یکدیگر را کمک بدهید. ولاء یکدیگر را داشته باشید یعنی تعاون در میان شما حکمفرما باشد.
در خصوص معنای کلمه ولی در قرآن بحث در دو جهت دیگر است: یکی اینکه آیا خصوص کلمه "ولی" به‏ معنای دوست استعمال شده است یا خیر؟ دیگر اینکه معنای "ولی" در خصوص آیه کریمه «انما ولیکم الله؛ ولى شما تنها خدا و پيامبر اوست.» (مائده/ 55) که ولایت امیرالمؤمنین (ع) را اثبات می ‏کند به چه معنی استعمال شده است؟ بعضی معتقدند در قرآن هر جا که این کلمه به کار رفته و ابتداء توهم‏ می ‏رود که به معنای "دوست" است پس از دقت معلوم می ‏شود که به این‏ معنی نیست مثلا معنای «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی‏ النور؛ خدا سرپرست مومنان است و آنان را از تاریکی ها به سوی روشنایی بیرون می آورد.» (بقره/ 257) این نیست که خدا دوست اهل ایمان است، بلکه این است‏ که خداوند با عنایت خاص خود متصرف در شؤون اهل ایمان است و اهل ایمان‏ در حفظ و صیانت خاص پروردگارند و همچنین معنای «الا ان اولیاء الله‏ لا خوف علیهم و لا هم یحزنون؛ آگاه باش که اولیاء خدا را نه بیمی است و نه اندوهگین می شوند.» (یونس/ 62)
این نیست که بر دوستان خدا ترسی‏ نیست در اینجا کلمه "ولی" از قبیل فعیل به معنای مفعول است پس‏ معنی چنین می ‏شود: کسانی که خداوند ولی امر آنها و متصرف در شؤون‏ آنهاست، مورد ترس و نگرانی نمی‏ باشند و همچنین معنای آیه «المؤمنون‏ و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض؛ و مردان و زنان با ايمان دوستان يكديگرند.» (توبه/ 71) این نیست که مؤمنین دوستان یکدیگرند بلکه این است که مؤمنین نسبت به یکدیگر متعهد و در شئون یکدیگر متصرف‏ و در سرنوشت یکدیگر مؤثرند و به همین جهت بعد می ‏فرماید: « یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر؛ به كارهاى پسنديده وا مى ‏دارند و از كارهاى ناپسند باز مى ‏دارند.» (توبه/ 71) از اینجا جواب سؤال دوم هم روشن شد در آیه مورد نظر، مقصود این نیست‏ که خدا و پیامبر و علی دوستان شمایند، بلکه این است که اختیاردار و ذی‏ حق در تصرف در شئون شما هستند. و به فرض اینکه استعمال کلمه "ولی" به معنای "دوست" صحیح‏ باشد، در اینجا مناسبت ندارد که به صورت حصر گفته شود که منحصرا ولی‏ شما خدا و پیامبر و علی است از اینجا معلوم می‏ شود که توجیه برخی مفسرین‏ اهل سنت که گفته اند مفاد این آیه چیز مهمی نیست، بلکه صرفا این‏ است که علی دوست شماست یا علی باید محبوب و مورد علاقه شما باشد (اگر فعیل به معنی مفعول باشد) غلط است. طبق این بیان، آیه شریفه «انما ولیکم الله» که ولاء اثباتی‏ خاص است، صرفا ولاء محبت نیست.

منـابـع

مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن- جلد 3 صفحه 182- 183

مرتضی مطهری-ولاها و ولایتها- صفحه 44 و 15-13

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد