عدالت و جایگاه آن در قرآن

فارسی 3425 نمایش |

از مهم ترین مباحث موجود در فلسفه سیاسی اصل عدالت است. طرح مسایلی همچون مبحث عدالت در یک جامعه حاکی از حیات سیاسی و عقلانی آن اجتماع است. چرا که هیچ جامعه زنده و پویایی از طرح این مسایل مستغنی نیست. جامعه ای که این مقولات را مطرح نمی کند، خبر از بی نیازی خود نمی دهد بلکه غفلت و بی دردی و انحطاط خود را آشکار می سازد. از آنجا که عدالت اولاً: موضوعی است که ریشه در عقل و فطرت انسان ها دارد و ثانیاً: در دین تاکید بسیاری برآن رفته است و فرد در جامعه نیازی حیاتی به آن دارد پس طرح مستمر آن در جامعه هم شرط دینداری است و هم شرط انسانیت. طبق دیدگاه بعضی از اندیشمندان شرط اساسی دینی بودن جامعه اجرای عدالت است چرا که با اجرای عدالت است که مقتضیات رشد در جامعه ایجاد می شود.

جایگاه عدالت در علم و اخلاق
عدل و عدالت یکی از اساسی ترین مفاهیم در باب سخن از عقل عملی است. حکیمان با تقسیم عقل -اعتبار مدرکاتش- به دو قسم عقل عملی و عقل نظری در این باورند که دامنه عقل عملی محدود به مفاهیمی همچون تحسین عدالت، علم، شجاعت و تقبیح ظلم است. البته حق این است که علم و شجاعت نیز وقتی پسندیده اند که مطابق عدالت باشند والا علم آتش افکن و شجاعت مظلوم شکن نیز کم نبوده و نیست و حتی مفهوم شریفی چون راستگوئی وقتی قابل تحسین است که بر طبق عدالت باشد وگرنه صداقتی که به ویرانی و خونریزی بیانجامد که هیچ ستایش عاقلانه ای را درخور نخواهد بود. با بیان فوق می توان گفت که عدالت مفهومی در عرض سایر مفاهیم اخلاقی نیست بلکه اساسا عدالت معیاری است که می تواند سنگ محک تمام ارزش های دیگر و سنگ بنای تمامی ابعاد زندگانی انسانی باشد.

تعریف عدالت
معنای اصلی عدالت، اقامه مساوات میان امور می باشد به این که به هر امری آنچه سزاوار است بدهی تا همه امور مساوی شود به هر یک در جای خود که مستحق آن است قرار گیرد. البته قاعدتا مراد از تساوی بین امور وقتی است که بین آن امور از جهت اختصاصات و استحقاقات تساوی برقرار باشد چرا که نباید عدل را به تساوی و نفع هر گونه تبعیض معنی کرد زیرا این معنی ایجاب می کند که هیچ استحقاقی رعایت نشود وبه همه به یک چشم نظر شود و این عدالت عین ظلم است. نهایتا در تعریف عدالت باید گفته آنچه متسالم علیه است این است که: عدم تبعیض رعایت مساوات میان همگان -البته با استحقاق های مساوی- اگر هم به عنوان تعریف عدالت پذیرفته نشود لااقل یکی از لوازم اصلی آن است.

اقسام عدالت
در یک تقسیم بندی کلی می توان عدالت را به دو نوع الهی و بشری تقسیم کرد: عدل الهی یعنی این که خداوند نسبت به آنچه امکان وجود یا اکمال در وجود دارد رعایت استحقاق را می کند و به آن افاضه وجود یا رحمت می کند، یعنی هر موجودی هر درجه از وجود و اکمال وجود که استحقاق و امکان آن را دارد دریافت می کند و ظلم یعنی منع فیض و امساک وجود از موجودی که استحقاق دارد. عدالت بشری نیز خود قابل تقسیم به دو نوع عدالت فردی و عدالت اجتماعی است. مراد از عدالت فردی همان است که در علم اخلاق در باب تبدیل قوای چهارگانه، عاقله، عامله، شهویه و غضبیه از آن بحث می شود. عدالت اجتماعی در زمینه تعامل انسان در محیط و اشیا متولد می شود. این نوع عدالت بیشتر به حقوق فی نفسه انسان ها و حقوق مربوط به روابط افراد جامعه با یکدیگر مربوط می شود. مبنای عدالت اجتماعی حقوقی است که انسان ها به صرف انسان بودن و به دلیل عضویت در اجتماع از آنها برخوردارند. شاخصه های زیر را برای عدالت اجتماعی می توان شمرد: عدالت اداری، عدالت اقتصادی، عدالت قضایی، عدالت سیاسی و ...

تامین عدالت در قرآن
عدالت در ستون دینی عامل دوام و بقای حکومت ها دانسته شده و مهم ترین هدف پیامبران الهی را تشکیل می دهد: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛ به راستی پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب ترازو فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند» (حدید/ 25)، «ولکل امه رسول فاذا جاء رسولهم قضی بینهم بالقسط و هم لا یظلمون؛ و هر امتی را پیامبری است پس چون پیامبرشان بیاید میانشان به عدالت داوری می شود و به آنان ستم نرود» (یونس/ 47). کلام اسلامی بیش از هر چیز به مساله عدل پرداخت، فقه اسلامی قبل از هر چیز مساله عدل برایش مطرح شد و در جهان سیاست اسلامی بیش از هر کلمه ای کلمه عدل بگوش می خورد. به طور کلی در اعتقاد مومنان عدالت هم منشا احکام دینی است و هم مقتضای آنها، و حکمی که عادلانه نباشد دینی نیست. هیچ حکم قانونی در نظام اسلام نیست مگر اینکه از عدل سرچشمه گرفته است و عدالت در اسلام از اصولی است که هیچ تخصیص بردار نیست. اهمیت و جایگاه والای عدالت در اسلام از یک طرف و وابستگی تحقق آن به ابزارهای حکومتی و قدرت از طرف دیگر نشانگر آن است که حکومت دینی ناگریز است که عدالت را به عنوان یکی از اهداف اساسی خود برگزیدن تا از مسیر دینی بودن خارج نشود. آیات بسیاری در قرآن در باب لزوم توجه به تامین و برقراری قسط و عدل در قرآن به چشم می خورد به طور مثال:

1. عدالت قضایی
خداوند در خطاب به داوود (ع) که از نخستین پیامبرانی است که به تشکیل حکومت پرداخته است از او می خواهد که بین مردم به حق داوری کند و از خواهش های نفسانی پیروی نکند «یا داوود انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق و لاتتبع الهوی؛ ای داوود، ما ترا در زمین خلیفه گرداندیم پس در میان مردم به حق داوری کن و از هوی پیروی نکن» (ص/ 26). در آیه دیگری آمده است: «ان الله یامرکم ان تودوا الامانات الی اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل؛ خداوند، به شما فرمان می دهد که سپرده ها را به صاحبان آنها رد کنید و چون میان مردم داوری می کنید به عدالت داوری کنید» (نساء/ 58).

2. عدالت اقتصادی
خداوند می فرماید: «قل امر ربی بالقسط؛ بگو پروردگارم مرا به قسط و عدالت امر نمود» (اعراف/ 29). مقصود از جمله مزبور این خواهد بود که بگو پروردگار من به گرفتن بهره عادلانه و ملازمت و میانه روی در همه امور و ترک افراط و تفریط کرده است. هم چنین خداوند می فرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛ همانا فرستادگانمان را با دلائل روشن فرستادیم و همراه ایشان کتاب و ترازو فرود آوردیم تا مردم به عدالت قیام کنند» (حدید/ 25). به نقل از برخی مفسران معنای آیه اینست: ما ترازو را نازل کردیم تا مردم را به عدالت در معاملات خود عادت دهیم، در نتیجه دیگر خسارت و ضرری نبینید، اختلالی در وزن ها پدید نیاید و نسبت میان اشیا مضبوط شود چون قوام اجتماع به معاملاتی است که بین آنان دایر است و یا مبادلاتی که با دادن کالا و گرفتن آن کالا صورت می گیرد و معلوم است که قوام این معادلات و مبادلات در خصوص کالاهایی که باید وزن شود به این است که نسبت میان آنها محفوظ شود و این کار را ترازو انجام می دهد. هم چنین قرآن به این فروشندگانی که در امر خرید و فروش جانب عدالت را رعایت نمی کنند وعده عذاب داده است: «ویل للمطففین* الذین اذا کتالوا علی الناس یستوفون* و اذا کالوهم او وزنوهم یخسرون؛ وای بر کم فروشان* آنان که چون از مردم پیمانه ستانند تمام ستانند* و چون برای آنان پیمانه یا وزن کنند به ایشان کم دهند» (مطففین/ 1-3).

3. عدالت سیاسی
منظور از عدالت سیاسی این است که طبقه فرمانروا حقوق سیاسی مردم را عطا کند و مردم نیز حقوق طبقه حاکم را، حقوق طبقه حاکم همان اطاعت است و البته طبق بیان امام علی (ع) نصیحت و تذکر به حاکم در حضور و غیبت، نیز حقی است که حاکم بر مردم دارد. در قرآن خطاب به مومنان آمده است: «اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم؛ خداوند را اطاعت کنید و از رسول و صاحب امرتان فرمان ببرید» (نساء/ 59). پیرامون حقوق سیاسی مردم نیز می توان به آیات مربوط به مشورت و شوری مثل: «و امرهم شوری بینهم؛ و كارهایشان به صورت مشورت در میان آنهاست» (شوری/ 38) و آیات مربوط به امر به معروف و نهی از منکر اشاره کرد: «کنتم خیر امه اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تومنون بالله و لو آمن اهل الکتاب لکان خیرا لهم منهم المومنون و اکثرهم الفاسقون؛ شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدیدار شده اید که به کار پسندیده فرمان می دهید و از کار ناپسند باز می دارید و به خدا ایمان دارید. و اگر اهل کتاب ایمان آورده بودند البته برایشان بهتر بود. برخی از آنان مومنند و بیشترشان فاسقند» (آل عمران/ 110).
نتیجه اینکه در قرآن عدالت به صورت بسیار گسترده مورد توجه و عنایت واقع شده است. عدالت به معنای فردی رسالت انبیاء معرفی شده است «ولقد ارسلنا رسلنا ... لیقوم الناس بالقسط». در باب ارتباط این دو با هم باید گفت عدالت بیرونی و اجتماعی پرتوی از عدالت درونی و فردی است. مادام که آدمیان از درون الزام و تعهدی به اخلاق نداشته باشند و فقط از قوانین قضایی و حقوقی بترسند بار عدالت به سر منزل کمال انسانی نخواهد رسید. آیات ابتدایی سوره مطففین حاوی توجه به هدایت انسان در قالب عدالت فردی و اجتماعی در کنار یکدیگر است.

منـابـع

محمدرضا حكيمی- جامعه سازی قرآنی

محمدرضا مظفر- اصول فقه- ج 2 صفحه 222

مرتضی مطهری- عدل الهی- صفحه 59-63 و 38

سید محمدحسین طباطبائی- تفسير الميزان- ج 12 صفحه 276 و ج 18 صفحه 46 و ج 8 صفحه 90-92 و ج 27 صفحه 301

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد