رابطه بین اخلاق و عاطفه از نظر مکاتب مختلف

فارسی 3628 نمایش |

بسیاری از "مکاتب اخلاقی" در جهان پایه مکتب اخلاقی خود را روی محبت و عاطفه بنا می نهند. مثلا "گاندی" پس از مطالعه "اپانیشادها" به این نتیجه می رسد که در دنیا یک نیرو و یک نیکی وجود دارد و بس. آن نیرو، نیروی تسلط بر خویشتن است. هر کسی بر خود مسلط شد -به تعبیر او- بر جهان مسلط شده است و در همه جهان یکی نیکی وجود دارد و آن دوست داشتن دیگران است مانند دوست داشتن خود. این است که می گوییم "اخلاق هندی" بر پایه دوست داشتن بنا شده است.
در "مسیحیت" هم می بینیم که لااقل بر حسب ادعا بر محبت تأکید شده است. هندی ها که شرقی هستند دروغ و نفاقشان کمتر است. مسیحیها که غربی هستند اغلب فعل وارونه می زنند. این است که درباره آنها می گوییم به حسب ادعا. مبشران و مبلغان مسیحیت، حرفشان همواره این است که ما پیام آور محبتیم، "مسیح" پیامبر محبت بوده است، محبت بورز، عشق بورز، تا آن جا که می گویند اگر یک نفر به طرف راست صورتت سیلی زد طرف چپ صورتت را بیاور.

منـابـع

مرتضی مطهری- فلسفه اخلاق- صفحه 41-42

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها