افول سیر معنوی و باطنی در صدر اسلام
فارسی 3674 نمایش | نیاز مسلمانان به علوم عقلی در صدر اسلام
پس از گذشتن یک قرن، تاریکی جهل، جامعه اسلامی را فرا گرفت و از طرفی مسلمانان از جهت تماس قهری که با جامعه های علمی و فرهنگی جهان داشتند، به نیاز شدید و روز افزون خود به علوم فلسفی و استدلالی پی بردند. و چون در اثر تقلید غیر منطقی هرگز گمان نمی کردند که در متن کتاب و سنت، معارفی حقیقی و منطقی وجود داشته باشد، لذا دست نیاز به سوی دیگران دراز کرده، در اواخر سلطه «بنی امیه» و اوایل سلطنت «بنی عباس» کتب زیادی در منطق و فلسفه و ریاضیات و غیر اینها، از یونانی و سریانی و زبان های دیگر به عربی ترجمه نمودند. ورود این علوم به جامعه اسلامی اگر چه با شور و شعف زیادی توام بود و خلفای وقت از این «میهمان های تازه وارد» کاملا حمایت می کردند، ولی بر خلاف انتظار به واسطه تماس و برخوردی که فلسفه الهی با برخی از مسایل اعتقادی اسلام که با سبک کلامی توجیه می شد پیدا کرد، مجددا نزاعی میان «متکلمین و فقها» که با ارادت و احترام عامه مردم تقویت می شدند، «و طرفداران فلسفه» در گرفت و بالاخره «فلسفه» متروک یا در حکم متروک و «کلام» به خاطر این مزیت که بحث های خود را به قید موافقت شرع (البته به عقیده آنها) انجام می دهد پیشی گرفت.
حیات اصیل معنوی ورای اعتبارات دنیوی
کسانی که در حیات معنوی و کمالات باطنی مطالعات کافی دارند و مقاصد حقیقی این رشته از علوم را دریافته اند و به خوبی درک می کنند که روش این «سیر باطنی و حیات معنوی» روی این اساس استوار است که کمالات باطنی و مقامات معنوی انسان، یک رشته واقعیت های حقیقی بیرون از واقعیت طبیعت و جهان ماده است. و «عالم باطن» که موطن حیات معنوی است، جهانی است بسیار اصیل تر و واقعیت دارتر و پهناورتر از جهان «ماده و حس». مقامات معنوی واقعیت ها و موقعیت های حیاتی اصیلی برای انسان هستند، و هرگز از قبیل مفاهیم تشریفی و مقامات و مناصب و عناوین وضعی و قراردادی اجتماعی نیستند.
توانگری و فقر، بزرگی و کوچکی، آقایی و نوکری، فرماندهی و فرمانبری، یک رشته معانی و عناوین و شخصیت های وضعی و قراردادی هستند که برای پاره ای از مقاصد اجتماعی وضع شده، با موازین اجتماعی مخصوصی به این و آن داده می شوند، بدون اینکه اعطای منصب فرماندهی به فرمانده و فرمانبری به فرمانبر تاثیری در طبیعت خارجی و تغییری در وجودشان داده باشد، و بدون اینکه «ثروت» جزء بدن «ثروتمند» شود، یا با از دست رفتن مال چیزی از وجود انسان بکاهد یا کم شود. همچنین هرگز میان عملی از اعمال اجتماعی، و نتیجه خوب یا بد آن، رابطه ای جز رابطه اعتباری و قراردادی وجود ندارد، و لذا می بینیم عملی که روزی پاداش خوب دارد (بسیار اتفاق می افتد) روزی دیگر پاداش بد به آن می دهند، یا اصلا لغو و بی اثر می شود.
روابط میان امور اعتباری و افعال انسانی
مقامات و عناوین اجتماعی عموما اعتباری و تابع قرار داد می باشند، همچنین روابط میان این مقامات و عناوین و میان اعمالی که آنها از آن سرچشمه می گیرند و همچنین روابط میان مقامات و عناوین، و میان نتایج و آثاری که در اجتماع دارند، همه و همه اعتباری و قراردادی است. ولی رابطه میان اعمال و افعال انسانی، و میان حالات و ملکاتی که در نفس او به وجود می آوردند، همچنین رابطه میان این حالات و ملکات، و میان مقامات و مدارج باطنی که انسان سیر می کند، و همچنین خود این مقامات و مراحل باطنی و عالمی که این مراحل را در بر دارد، همه از قبیل موجودات اصیل و واقعی و بیرون از سلطه و حکومت ماده و طبیعت می باشند. خلاصه حیات معنوی و معادشناسی (به هر شکل می خواهد باشد) بر اساس اصالت عالم معنی استوار است!
علل تناسب روش خلفا با معنویت اسلامی
و از همین جا روشن است که نظریه ای که اساس «خلافت انتخابی» بر آن قرار داده شده بود، و به مقتضای آن «سنت اسلامی»، تنها یک «سنت اجتماعی» شناخته می شد و پایه های اصلی آنها تنها مصالح حیاتی بود که با افکار اجتماعی قابل درک است، این نظریه، با مسئله سیر معنوی و معادشناسی هیچ گونه مناسبتی ندارد، و سازش دادن میان این نظریه و میان معاد شناسی یکی از محالات است، زیرا «مادیت محض» و «معنویت محض» در دو نقطه مقابل قرار دارند که نزدیکی به یکی از آنها دوری از دیگری است! و از همین جا است که می بینیم در صدر اسلام و در زمان خلفا، از روش باطنی و تکامل معنوی خبری نیست و جز عده ای از زهاد و عباد که تنها با عمل صالح معروف بودند، کسی با عنوان دیگر تظاهر نکرده است و این امر تا اوایل سلطنت عباسیان ادامه داشت.
منـابـع
مرتضی مطهری- معنویت تشیع- صفحه 65-63
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها