رابطه اخلاق با مدح
فارسی 3092 نمایش | کار یک قهرمان که زور و بازو دارد قابل مدح و ستایش است ولی اسمش اخلاق نیست. در اخلاق عنصر اختیار و اکتساب یعنی غیر غریزی بودن خوابیده است. اگر انجام کاری برای انسان غریزه بود یعنی طبیعی و فطری و مادرزاد بود و انسان آن را تحصیل نکرده و به اختیار خودش به دست نیاورده بود، آن کار، با شکوه و عظمت و قابل مدح است ولی در عین حال اخلاق نیست؛ مثل محبت پدر و مادر نسبت به فرزند و مخصوصا محبت مادرانه.
احساسات مادر نسبت به فرزندش، احساساتی بسیار عالی و بسیار باشکوه و عظمت است، قابل ستایش به معنی قابل مدح است، ولی یک مادر به دلیل اینکه احساسات دوستانه بسیار شدیدی نسبت به فرزند خودش دارد ما نمی توانیم احساسات او را اخلاقی بدانیم، به دلیل اینکه همین مادر نسبت به کودک دیگری که مثلا فرزند همسایه اش می باشد (حال نمی گوییم فرزند هوویش که احیانا ضد او احساسات به خرج می دهد) بی تفاوت است.
این احساسات، احساس غیردوستی است اما این غیرمنحصر است به فرزند خویش، و به علاوه او این احساسات را کسب و تحصیل نکرده، به اختیار خودش بدست نیاورده بلکه قانون حکیمانه خلقت این احساسات بسیار شدید را به او داده است برای اینکه نظام امور درست بشود، چون اگر چنین نبود هیچ مادری بچه خودش را پرستاری نمی کرد. بنابراین احساسات مادر احساسات غیردوستانه است ناشی از یک عاطفه، و از دائره «خود» یعنی «فرد» خارج است، ولی نمی شود این احساسات را احساسات اخلاقی و کار مادر را اخلاق نامید. احساسات پدر و احساساتی خویشاوندی و ارحام و نیز هموطن دوستی و ملیت دوستی هم همین گونه است. احساساتی را که انسان کسب نکرده نمی شود اخلاق به حساب آورد.
منـابـع
مرتضی مطهری- فلسفه اخلاق- صفحه 42-44
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها