انواع هدایت با توجه به آیات قرآن

فارسی 9996 نمایش |

خداوند متعال اصل همه هدایتهاست و برای نور هدایت خودش مثالی ذکر کرد و فرمود: « الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوه فیها مصباح المصباح فی زجاجه الزجاجه کانها کوکب دری یوقد من شجره مبارکه زیتونه لا شرقیه و لا غربیه یکاد زیتها یضیی ء و لو لم تمسسه نار نور علی نور یهدی الله لنوره من یشاء و یضرب الله الامثال للناس و الله بکل شی ء علیم؛ خداوند نور آسمانها و زمین است مثل نور خداوند همانند چراغدانى است که در آن چراغى (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابى قرار گیرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان، این چراغ با روغنى افروخته مى شود که از درخت پربرکت زیتونى گرفته شده که نه شرقى است و نه غربى (روغنش آن چنان صاف و خالص است که) نزدیک است بدون تماس با آتش شعله ور شود نورى است بر فراز نورى و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت مى کند، و خداوند به هر چیزى داناست.» (نور/ 35) خدا هر کس را که بخواهد به این نورش هدایت می کند.
یکی از آثار اینکه انسان از نور هدایت الهی استفاده کند این است که عمل انسان ارزش پیدا می کند، یعنی چه؟ انسان یک سلسله اعمال و کارهایی در دنیا انجام می دهد و بلکه تمام زندگی انسان تلاش و حرکت و کار است. شما از اول صبح که بیدار می شوید، چه به خودتان نگاه کنید و چه به مردم دیگر، می بینید همه زندگی تلاش و حرکت و جنبش و دوندگی و کار است. اگر بپرسید برای چه؟ البته مقصدها خیلی فرق می کند، ولی همه در نهایت امر یک چیز می خواهند و آن سعادت خودشان است. چه در روایات و چه در غیر روایات، یعنی کلمات مفسرین و علما، راجع به این مثل که این مثل ناظر به چیست بیانات مختلفی شده است. بعضی این مثل را برای کل جهان دانسته اند یعنی به اصطلاح مجموع این استعاره را یک چیز در نظر گرفته اند که این دار وجود و دار هستی یک خانه تاریک نیست، خانه ای است که پر نورترین چراغها در آن وجود دارد (آن مثال چراغ را به عنوان مصداق پرنورترین چراغهای عصر ذکر کرده است) پس جهان هستی تاریک و کور نیست، و بعضی این مثل را در مورد انسان پیاده کرده اند.
می گویند هدایت چند نوع است: "هدایت طبیعی" که در طبیعت بی جان هم وجود دارد. "هدایت حسی" یعنی همین حواس ما. تمام اینها چراغهای هدایتی است که در وجود انسان یا حیوان هست. "هدایت غریزی" که در هر حیوانی یک سلسله غرایز وجود دارد که حیوان را به سوی مقصدش رهبری می کند. "هدایت عقل" خود قوه عاقله یک نور است که به انسان داده شده است تا از این نور با تفکر و تدبر استفاده کند. دین خودش یک نوع هدایت دیگری است که آن را «هدایت وحی» می نامند. این مثل را بعضی راجع به هدایت عمومی موجودات پیاده کرده اند و بعضی در مورد انسان (که البته برخی گفته اند مقصود تمام هدایتهایی است که در انسان هست از حس و عقل و غریزه و حتی هدایت وحی، و بعضی آن را مخصوص «هدایت عقل» دانسته اند که در بیان بوعلی چنین است.) بعضی هم آن را در مورد «هدایت وحی» پیاده کرده اند که در روایات، این مطلب آمده است که «مشکات» قلب پیغمبر اکرم است و «مصباح» همان نور وحی است که بر ایشان نازل شده است.
هیچ مانعی ندارد که این آیه که در مقام بیان نور «هدایت الهی» است که جهان را پر کرده است، شامل همه اینها باشد؛ مخصوصا همین که عرض کردیم دو بیان در روایات آمده است که هر دو این را در مورد انسان پیاده کرده اند، یکی در مورد هر فرد انسان یعنی یک مومن و یکی در مورد جامعه انسانی از نظر هدایت وحی. هر دوی اینها بیانات بسیار عمیقی است خصوصا با توجه به آیه بعد که می فرماید:«فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه» در یک روایت از یک تعبیری در آیه استفاده شده است. در آیه این طوری آمده است که مثل نور الهی و هدایت الهی مثل یک مشکات است (یک چراغدان) که در آن چراغی قرار بگیرد و آن چراغ در یک قندیل و شیشه ای قرار بگیرد. طبعا این سئوال به وجود می آید که چرا اصلا قرآن این طور تعبیر کرده است؛ می توانست بگوید: «کمشکوة فیها زجاجة، فی الزجاجة مصباح (فیها مصباح)؛ چراغی باشد اما می گوید مشکاتی که در آن چراغی باشد، و بعد می گوید و چراغ در شیشه ای.» روایات ما این آیه را این طور تفسیر کرده اند که مقصود این است که چراغ ابتدا در مشکاتی باشد و بعد این چراغ از مشکات به زجاجه ای منتقل شود، و سر اینکه آیه این طور ذکر شده این است که مقصود از "مشکوه" مشکات نبوت است و مقصود از "زجاجه" ولایت و امامت است و مقصود از آن درخت مبارک و پربرکتی که این مشکات و این زجاجه و این مصباح از او پیدا شده شجره ابراهیم است و (اینها) نتیجه دعای ابراهیم است.
به هرحال هدایت انواعى دارد.
الف) هدایت تکوینى
ب) هدایت تشریعى
منظور از این هدایت راهنمایى افراد از طریق تعلیم و تربیت، و قوانین مفید و حکومت عادلانه و پند و اندرز و موعظه است. این نوع هدایت به وسیله پیامبران و امامان و افراد صالح و مربیان دلسوز انجام مى شود و در قرآن به آن کرارا اشاره شده است. قرآن مجید مى گوید: «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدى للمتقین؛ این کتاب بزرگ تردیدى در آن نیست و وسیله هدایت پرهیزکاران است.» (بقره/ 2)
ج) هدایت به معنى فراهم ساختن وسیله: این نوع هدایت که گاهى از آن به عنوان "توفیق" یاد مى شود عبارت از این است که وسائل لازم را در اختیار افراد بگذارند تا با میل و اراده خود از آن براى پیشرفت استفاده کنند، مثلا ساختن مدرسه، مسجد، کانونهاى تربیتى، تهیه برنامه ها و کتابهاى لازم و تربیت مبلغان و معلمان شایسته، همه داخل در این قسم از هدایت هستند و در حقیقت این قسم از هدایت برزخى است بین هدایت تکوینى و تشریعى. قرآن مى گوید: «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا؛ و کسانى که در راه ما مجاهده کنند آنها را به راههاى خود هدایت مى کنیم.» (عنکبوت/ 69)
د) هدایت به سوى نعمتها و پاداش ها: منظور از این هدایت بهره مند ساختن افراد شایسته از نتیجه اعمال نیکشان در سراى دیگر است، این نوع هدایت مخصوص افراد با ایمان و درستکار است، قرآن مجید مى گوید: «سیهدیهم و یصلح بالهم؛ خداوند آنها را هدایت مى کند و حال آنها را بهبودى مى بخشد.» (محمد/ 5) این جمله بعد از ذکر فداکارى شهیدان راه خدا آمده است. بدیهى است این نوع هدایت تنها مربوط به برخوردارى آنان از نتائج سودمند عملشان در جهان دیگر است. اما در واقع این چهار نوع هدایت مراحل مختلفى از یک "حقیقت" هستند که هر کدام بعد از دیگرى قرار گرفته است. زیرا نخست هدایت تکوینى خداوند به سراغ انسان مى آید و عقل و فکر و قواى دیگر را در اختیار او مى گذارد (هدایت تکوینى). و سپس هدایت و راهنمایى انبیاء شروع مى شود و آنها مردم را به راه حق دعوت مى کنند (هدایت به معنى ارشاد و تبلیغ) و بعد از آن با ورود در مرحله عمل، توفیق پروردگار شامل حال آنها مى شود و راه ها براى آنها هموار مى گردد و مرحله سوم هدایت را به این طریق مى پیمایند، (هدایت به معنى توفیق) و در پایان در جهان دیگر از نتائج اعمال خود بهره مند مى گردند. (هدایت به سوى پاداشها)
از این چهار نوع هدایت یک قسم آن (ارشاد و تبلیغ) از وظائف حتمى پیامبران و امامان است و قسم دیگرى از آن که هموار ساختن راه باشد به مقدار وسیعى جزء برنامه هاى حکومت الهى پیامبران و امامان است ولى بقیه مخصوص ذات خدا است. بنابراین هر جا در قرآن نفى هدایت از پیغمبر شده همانند آیه فوق منظور دو قسم اول نیست. گرچه در جمله «و لکن الله یهدی من یشاء؛ خدا هر کس را بخواهد هدایت مى کند.» این امر منوط به اراده خداوند شده اما این هدایتهاى پروردگار مسلما بدون حساب و حکمت نمى باشد، یعنى بى جهت یکى را هدایت و دیگرى را محروم نمى کند، بلکه افراد باید قبلا "شایستگى" خود را براى هدایت احراز کنند تا از آن بهره مند گردند. به هر حال از آیه فوق حقیقت دیگرى را نیز مى توان استفاده کرد و آن این که اگر در میان مسلمانان افرادى بعد از این همه تاکید در باره دورى از ریا و منت و آزار باز انفاقهاى خود را آلوده به این امور سازند، ناراحت نباش وظیفه تو تنها بیان احکام و فراهم ساختن یک محیط اجتماعى سالم است و هرگز موظف نیستى که آنها را مجبور به این امور سازى روشن است که این تفسیر منافاتى با تفسیر سابق ندارد و ممکن است هر دو را از آیه استفاده کرد.
به هر حال هدایت را می توان به دو نوع کلی تقسیم نمود:یکى هدایت تکوینى و دیگرى تشریعى. هدایت تکوینى هدایتى است که به امور تکوینى تعلق مى گیرد، مانند اینکه خداوند هر یک از انواع مصنوعات را که آفریده، او را به سوى کمال و هدفى که برایش تعیین کرده و اعمالى که در سرشتش گذاشته راهنمایى فرموده و شخصى از اشخاص آفریده را به سوى آنچه برایش مقدر شده و نهایت و سررسیدى که براى وجودش قرار داده است به راه انداخته، چنان که مى فرماید: «الذی خلق فسوى و الذی قدر فهدى؛ آن خدایى که همه عالم را خلق کرده و به حد کمال خود رسانید، آن خدایى که هر چیز را قدر و اندازه اى داد و به راه کمال هدایتش نمود.» (اعلى/ 3)
اما هدایت تشریعى، این هدایت مربوط است به امور تشریعى از قبیل اعتقادات حق و اعمال صالح که امر و نهى، بعث و زجر و ثواب و عقاب خداوند همه مربوط به آن است. این قسم هدایت نیز دو گونه است: یکى ارائه طریق یعنى صرف نشان دادن راه که هدایت مذکور در آیه «إنا هدیناه السبیل إما شاکرا و إما کفورا؛ ما راه را به او نموده ایم، یا سپاسگزار و یا کفران پیشه است.» (دهر/ 3) از آن قبیل است. و دیگر ایصال به مطلوب یعنى دست طرف را گرفتن و به مقصدش رساندن که در آیه «و لو شئنا لرفعناه بها و لکنه أخلد إلى الأرض و اتبع هواه؛ اگر مى خواستیم وى را به وسیله آن آیه ها بلند مى کردیم ولى او خود به پستى گرایید و هوس خویش را پیروى کرد.» (اعراف/ 176) به آن اشاره شده. در آیه «فمن یرد الله أن یهدیه یشرح صدره للإسلام؛ آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه اش را براى (پذیرش) اسلام، گشاده مى سازد و آن کس را که به خاطر اعمال خلافش بخواهد گمراه سازد، سینه اش را آن چنان تنگ مى کند که گویا مى خواهد به آسمان بالا برود این گونه خداوند پلیدى را بر افرادى که ایمان نمى آورند قرار مى دهد!» (انعام/ 125) هم به بیان دیگرى همین هدایت را تعریف کرده و فرموده: این قسم هدایت عبارت است از اینکه قلب به نحو مخصوصى انبساط پیدا کرده و در نتیجه بدون هیچ گرفتگى قول حق را پذیرفته به عمل صالح بگراید، و از تسلیم بودن در برابر امر خدا و اطاعت از حکم او إبا و امتناع نداشته باشد.
آیه شریفه «أ فمن شرح الله صدره للإسلام فهو على نور من ربه ذلک هدى الله یهدی به من یشاء؛ مگر آن کسى که خداوند سینه اش را براى پذیرفتن اسلام گشوده و قرین نورى از پروردگار خویش است (مانند دیگران است؟) این هدایت خدا است که با آن هر که را بخواهد هدایت مى کند.» (زمر/ 23) به همین معنا اشاره نموده و این حالت را نور خوانده است، چون قلب با داشتن این حالت نسبت به اینکه چه چیزهایى را باید در خود جاى دهد، و چه چیزهایى را قبول نکند روشن و بینا است. خداى تعالى براى این قسم هدایت رسم دیگرى را هم ترسیم کرده، آنجا که هدایت انبیا (ع) و اختصاصات ایشان را ذکر کرده دنبالش مى فرماید:«و اجتبیناهم و هدیناهم إلى صراط مستقیم ذلک هدى الله یهدی به من یشاء من عباده؛ و از پدران و فرزندان و برادران آنها (افرادى را برترى دادیم) و برگزیدیم و به راه راست، هدایت نمودیم. این، هدایت خداست که هر کس از بندگان خود را بخواهد با آن راهنمایى مى کند! و اگر آنها مشرک شوند، اعمال (نیکى) که انجام داده اند، نابود مى گردد (و نتیجه اى از آن نمى گیرند).» (انعام/ 87- 88) و این آیه هم چنان که در تفسیرش بیان داشتیم دلالت دارد بر اینکه یکى از خواص هدایت الهى افتادن به راه مستقیم و طریقى است که انحراف و اختلاف در آن نیست، و آن همانا دین او است که نه معارف اصولى و شرایع فروعیش با هم اختلاف دارد، و نه حاملین آن دین و راهروان در آن راه با یکدیگر مناقضت و مخالفت دارند، براى اینکه منظور از تمامى معارف و شرایع دین الهى یک چیز است و آن توحید خالص است که خود حقیقت واحدى است ثابت و تغییر ناپذیر. و نیز خود آن معارف هم همه مطابق با فطرت الهى است که نه خود آن فطرت عوض شدنى است و نه احکام و مقتضیاتش قابل تغییر است، به همین جهت حاملین دین خدا یعنى انبیا (ع) نیز با یکدیگر اختلاف ندارند، همه به یک چیز دعوت نموده خاتم آنان همان را مى گوید که آدم آنان گفته بود، تنها اختلاف آنان از جهات اجمال دعوت و تفصیل آن است.
منظور از هدایت تکوینى این است که خداوند یک سلسله عوامل پیشرفت و تکامل در موجودات مختلف جهان، اعم از انسان و سایر جانداران، حتى موجودات بى جان آفریده، که آنها را به سوى تکامل مى برد. رشد و تکامل جنین در شکم مادر، و نمو پیشرفت دانه هاى گیاهان در دل زمین، و حرکت کرات مختلف منظومه شمسى در مدار خود، و مانند آن، نمونه هاى مختلفى از هدایت تکوینى هستند، این نوع هدایت مخصوص خدا است و وسیله آن عوامل و اسباب طبیعى و ماوراء طبیعى است. قرآن مجید مى گوید: «ربنا الذی أعطى کل شیء خلقه ثم هدى؛ خدایى که آفرینش ویژه هر موجودى را به او بخشید، و سپس او را هدایت و رهبرى کرد.» (طه/ 50)

منـابـع

مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن- جلد 4 صفحه 125-126 و 117-115

مرتضی مطهری- فطرت- صفحه 242-239

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 2 صفحه 353-352

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه تفسیر المیزان- جلد 7 صفحه 479-478

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد