تحریف در عقاید یهودیان و علت آن

فارسی 4490 نمایش |

یهودیان با اندیشه های بی بنیان و موهوم، خود را قوم برگزیده خداوند می دانستند و از پذیرش نبوت حضرت عیسی (ع) و پیامبر اسلام (ص) امتناع می ورزیدند و با عناد و لجاجت، به صف آرایی در برابر پیامبر الهی می پرداختند. همچنین اندیشه نژادپرستانه و ادعای بقا و اختصاص دین در آیین حضرت موسی (ع) را به کتاب مقدس خود نسبت می دادند و برای تأیید تفکر باطل خویش به قسمتهایی از عهد عتیق تمسک می جستند. کتاب مقدس شامل شصت و شش کتاب جداگانه است که بیش از سی نفر، به سه زبان مختلف عبری، آرامی و یونانی و در مدت حدود 1600 سال آن را نوشته اند. این کتاب به دو بخش عمده «عهد عتیق» و «عهد جدید» تقسیم می شود و یهود فقط بخش عهد عتیق را که مشتمل بر 39 کتاب است، کتاب مقدس خود می داند.
در اینکه مؤلف کتابهای عهد عتیق چه کسانی هستند و آیا این کتابها وحی الهی هستند، یا منشأ انسانی دارند، سه رویکرد کلی وجود دارد:
اول: یهودیان و بیشتر مسیحیان معتقدند، «تورات» که عهد عتیق با آن آغاز می شود، منشأ وحیانی دارد و وحی الهی در آن مکتوب است و حتی گاهی پا را فراتر نهاده و کل عهد عتیق را وحی الهی می دانند; چنان که نویسنده ای یهودی می نویسد: اسفار پنج گانه تورات موسی، گفته های پیامبران و سایر نوشته های مقدس، کلمات خداوند هستند که به موسی و سایر مردان خدایی که پس از وی ظهور کردند، الهام شده اند. هر یک از کلمات کتاب مقدس به تنهایی مقدس است. سوفریم (کاتبان) با نهایت دقت از کتاب مقدس نگهداری می کردند تا هیچ گونه تغییری در کلمات آن راه نیابد.... و شخصی چون گوردن لیندسی در کتاب "چرا کتاب مقدس کلام خداست" با ذکر ادله ای متعدد می کوشد تا وحی بودن کل کتاب مقدس را اثبات کند. این رویکرد وجود وحی و ادیان آسمانی را می پذیرد، ولی با اصرار بر صحت همه کتاب مقدس، خود مجبور به پذیرش اموری غیر واقعی و مخالف با عقل می شود و ناخواسته در دام تناقض خودساخته گرفتار می آید.
دوم: گروهی از دانشمندان غربی معتقدند که تورات نوشته حضرت موسی نیست و سایر کتابهای عهد عتیق نیز، تألیف افرادی که به آنها نسبت داده می شوند، نیستند و ممکن نیست وحی و کلام الهی باشند. همه آنها یک سلسله سنت های شفاهی قوم یهودند که بعدها برخی افراد ناشناس آن را گردآوری و مکتوب کردند. قبل از آغاز دوره رنسانس یکی از علمای یهود به نام ابن عزرا (1089 ـ 1164 م) وحیانی بودن کتاب مقدس را مورد تردید قرار داده بود، ولی با آغاز رنسانس، اولین نقد رسمی را اسپینوزا (1632 ـ 1677 م) مطرح ساخت و اعلام داشت که «نویسندگان کتاب های عهد عتیق افرادی نیستند که در دید سنتی به آنها منسوبند.» و به همین خاطر از سوی بزرگان یهود تکفیر و از جامعه یهود اخراج شد.
محققین بعدی کار اسپینوزا را ادامه دادند و به این نتیجه رسیدند که تورات منشأ و منبع واحدی ندارد و از چهار منبع که آنها را «یهوهای»، «الوهیمی»، «تثنیه ای» و «کاهنی» می نامند، پس از اسارت بابلی و در دوره کاهنان (یعنی 500 سال قبل از میلاد) تألیف شده است. این رویکرد هر چند بر شواهد تاریخی استناد می کند، ولی با اصرار بیش از حد بر نفی ماوراء الطبیعه و منشأ وحیانی دین، چشم خود را بر پاره ای از حقایق می بندد و با یافتن ضعف در یک کتاب و یک دین، به نفی همه ادیان و آموزه های آنها می پردازد.
سوم: از دیدگاه اسلام، هر دو رویکرد فوق که در میان یهودیان کنونی رایجند، راه افراط و تفریط را پیموده اند. این دیدگاه نه همانند رویکرد اول تمام عهد عتیق موجود را وحی الهی و نه همانند رویکرد دوم آن را به طور کلی جدا از وحی می شمرد و به انکار وحی بر انبیای بنی اسرائیل می پردازد; بلکه نظریه جداگانه ای را مطرح می کند که واقعیتها و اسناد تاریخی نیز آن را اثبات می کنند. برای دستیابی به دیدگاه اسلام، باید چندین مسأله مورد توجه قرار گیرد:
الف) بررسی آیات قرآنی نشان می دهد که کتابهای متعددی بر حضرت موسی (ع) و بنی اسرائیل نازل شده است که به ترتیب به آنها اشاره می شود:
1. الواح: اولین مجموعه ای که وحی الهی بر آن مکتوب و بر حضرت موسی (ع) نازل شد الواح نامیده می شود. یهودیان معتقدند که حضرت موسی اوامر الهی را در دو لوح ثبت شده آورد; ولی در قرآن و احادیث از لفظ «الواح» استفاده شده است که نشان می دهد وحی الهی بر بیش از دو لوح ثبت و بر حضرت موسی نازل شده است. چنان که خداوند می فرماید: و برای او در الواح اندرزی از هر موضوعی نوشتیم و بیانی از هر چیز کردیم... (اعراف/ 145) در قرآن گاهی از این الواح تعبیر به صحف می شود. (نجم/ 36 و اعلی/ 19) بنابراین صحف موسی (ع) همان الواح است و این یگانگی صحف و الواح از نص احادیث به دست می آید. چنان که امام صادق (ع) می فرماید: صحف موسی (ع) همان الواح هستند.
2. کتاب: بیش از 14 آیه در قرآن، بر انزال «کتاب» بر حضرت موسی (ع) دلالت می کنند; به عنوان نمونه در سوره بقره چنین ذکر شده است: و هنگامی را که به موسی کتاب و وسیله تشخیص (حق از باطل) را دادیم، تا هدایت شوید. (بقره/ 53 و هود/ 110 و قصص/ 43) گویا در آن دوره هم عده ای نزول کتاب بر حضرت موسی (ع) را انکار می کردند که قرآن در جواب آنها می گوید: آنها خدا را درست نشناختند که گفتند «خدا، هیچ چیز بر هیچ انسانی نفرستاده است.» بگو: «چه کسی کتابی را که موسی آورد، نازل کرد...» (انعام/ 91) حدود هیجده بار نام تورات در قرآن تکرار شده که همگی بر انزال این کتاب بر بنی اسرائیل دلالت می کنند. چنان که خداوند می فرماید: ما تورات را نازل کردیم، در حالی که در آن هدایت و نور بود و پیامبران، که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند، با آن برای یهود حکم می کردند و همچنین علما و دانشمندان به این کتاب، که به آنها سپرده شده بود و بر آن گواه بودند، داوری می نمودند. (مائده/ 43- 44 و آل عمران/ 3- 48- 50- 65- 93)
ب) مسأله دوم که در این قسمت باید مورد بررسی قرار گیرد، تحریفاتی است که بر مجموعه های فوق داخل شده است. طبق آیات قرآنی، قوم بنی اسرائیل و یهودیان نتوانستند و نخواستند وحی الهی را حفظ کنند و با ایجاد تحریف و تغییر در آن، نه تنها خود گمراه شدند، بلکه سعی کردند دیگران را نیز به انحراف بکشند.
از دیدگاه قرآن، یهودیان از چند جهت به تحریف کتاب و وحی الهی پرداخته اند:


1. فراموش کردن وحی الهی
بنی اسراییل، به دلیل گناهان و نافرمانی هایی که انجام می دادند، قسمتهایی از وحی الهی را فراموش کردند; در قرآن به این مطلب اشاره می شود که به خاطر پیمان شکنی آنها (بنی اسراییل) را از رحمت خویش دور ساختیم و دلهای آنان را سخت و سنگین نمودیم، سخنان (خدا) را از موردش تحریف می کنند و بخشی از آنچه به آنها گوشزد شده بود را فراموش کردند... (مائده/ 13)


2. جعل کردن وحی
یهود، علاوه بر فراموش کردن قسمتهایی از وحی الهی، دست به جعل زده و برای رسیدن به مقاصد مادی و دنیوی، ساخته های خود را وحی الهی قلمداد می کردند: پس وای بر آنها که کتاب را با دست خود می نویسند، سپس می گویند: «این از طرف خداست» تا آن را به بهای کمی بفروشند، پس وای بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند و وای بر آنان از آنچه از این راه به دست می آورند. (بقره/ 79) یهودیان به اقتضای شرایط و احوال، هر گاه از حذف قسمتهایی از وحی الهی ناتوان می شدند و همچنین از نوشتن خواسته های نفسانی خود در کتاب، عاجز می ماندند، به هنگام تلاوت کتاب، مطالب غیر وحیانی را همانند وحی تلاوت و به عنوان وحی بر مردم ابلاغ می کردند: در میان آنها (یهود) کسانی هستند که به هنگام تلاوت کتاب، زبان خود را چنان می گردانند که گمان کنید از کتاب است، در حالی که از کتاب نیست و می گویند: آن از طرف خداست. با این که از طرف خدا نیست و به خدا دروغ می بندند، در حالی که می دانند. (آل عمران/ 78)

 
3. تغییر دادن معنای کلمات
طریق دیگر تحریف وحی الهی، تغییر معنا و تفسیر به رأی کردن فرمانهای الهی است. یهودیان علاوه بر حذف قسمت هایی از وحی الهی و افزودن برخی مطالب ساختگی، با تفسیر به رأی کردن وحی، هر چند الفاظ آن را به ظاهر نگه می داشتند، معانی کلمات را تغییر می دادند. خداوند می فرماید: «یحرفون الکلم عن مواضعه؛ کلمات را از موردش تحریف می کنند.» (مائده/ 13)


4. مخفی کردن وحی الهی
با وجود تغییرات و تحریفاتی که یهود در کتابهای آسمانی انجام داده بودند، باز بشارتهای انبیای گذشته در مورد ظهور پیامبر اسلام، در آن کتابها باقی مانده بود و آنان تمام اوصاف پیامبر (ص) را می شناختند. چنان که در سوره بقره آمده است: «کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده ایم او (پیامبر اسلام) را همچون فرزندان خود می شناسند، (ولی) جمعی از آنان، حق را آگاهانه کتمان می کنند.» (بقره/ 146) این کتمان حقیقت به دلیل تعارض دین اسلام با منافع دنیوی یهود بود. چرا که آنان گمان می کردند با آمدن پیامبر اسلام (ص) یهودیان مالکان بی قید و شرط جهان خواهند شد، ولی بعد از ظهور دین اسلام دریافتند که این دین تنها به دنبال احقاق حق و گسترش عدالت است و هیچ امتیاز و برتری برای افراد و اقوام خاص قایل نیست. به همین خاطر به مبارزه با اسلام پرداختند و قسمتهایی از وحی الهی را که در کتابهای آنان باقی مانده بود و به نفع اسلام و مسلمین بود، مخفی کردند. چنان که قرآن کریم می فرماید: «ای اهل کتاب، پیامبر ما (که بسیاری از حقایق کتاب آسمانی را که شما کتمان می کردید، روشن می سازد) به سوی شما آمد.» (مائده/ 15)
بنابراین، از دیدگاه اسلام، وحی الهی در قالب چند مجموعه و کتاب بر بنی اسرائیل و یهودیان نازل شده بود، ولی آنان آنها را تحریف کردند و از بین بردند و کتابهایی که امروزه به عنوان کتاب آسمانی در دست دارند، وحی الهی نیست. آنان در این کتابها کارهای ناروایی را به انبیا نسبت می دهند و ارتکاب هر گناه و معصیتی را برای آنان روا می دارند و از سوی دیگر ادعا می کنند که این اشخاص گناهکار حاملان وحی الهی هستند، غافل از این که شخص گناهکار نمی تواند واسطه بین انسان و خداوند باشد و تنها اشخاص معصوم می توانند به عنوان پیامبر، وثوق و اطمینان مردم را جلب و آنها را به راه راست هدایت کنند.

منـابـع

رسول رضوى- نظر اسلام در مورد كتاب مقدس يهود چيست؟- مجله ‏صباح شماره 9- 10

گوردن ليندسى- چرا كتاب مقدس كلام خداست

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد