مشخصات ایدئولوژی اسلامی

فارسی 3136 نمایش |

بیان مشخصات اسلام از نظر ایدئولوژیکی به علت وسعت و گستردگی دامنه‏ ایدئولوژی اسلام، چه از نظر مشخصات کلی و چه از نظر مشخصاتی که هر شاخه‏ بالخصوص این ایدئولوژی دارد، بسی دشوار است ما از باب «ما لایدرک‏ کله لایترک کله؛ آنچه تمامش درک نمی شود تمامش رها نمی شود.» آنچه فعلا در این فرصت میسر است فهرست می ‏کنیم:
1. همه جانبگی از جمله امتیازات اسلام نسبت به ادیان دیگر است، و به تعبیر درست تر، از جمله ویژگی های صورت کامل و جامع دین خدا نسبت‏ به صورت های ابتدایی، جامعیت و همه جانبگی است منابع چهارگانه اسلام‏ کافی است که علمای امت، نظر اسلام را درباره هر موضوعی کشف نمایند علمای اسلام هیچ موضوعی را به عنوان اینکه بلاتکلیف است تلقی نمی‏ کنند.
2. اجتهاد پذیری: کلیات اسلامی به گونه ای تنظیم شده است که اجتهادپذیر است اجتهاد یعنی کشف و تطبیق اصول کلی و ثابت بر موارد جزئی و متغیر، علاوه بر نحوه تنظیم کلیات اسلامی که خاصیت اجتهادپذیری به آنها داده است، قرار گرفتن عقل در شمار منابع اسلامی کار اجتهاد حقیقی را آسان کرده است.
3. سماحت و سهولت: اسلام به تعبیر رسول اکرم "شریعت سمحه سهله" است در این شریعت به حکم اینکه "سهله" است، تکالیف دست و پاگیر و شاق و حرج آمیز وضع نشده است: «ما جعل علیکم فی‏الدین من حرج؛ خدا در دین تنگنایی قرار نداده است.» (حج/ 78)
و به حکم اینکه "سمحه" (با گذشت) است، هر جا که انجام تکلیفی‏ توأم با مضیقه و در تنگنا واقع شدن گردد، آن تکلیف ملغی می‏ شود.
4. زندگی گرایی: اسلام یک دین زندگی گراست نه زندگی گریز، لهذا با "رهبانیت" به شدت مبارزه کرده است: «لا رهبانیة فی الاسلام؛ در اسلام، رهبانیت نیست.» (نهایة ابن اثیر، ج 2، ص 280)
در جامعه های کهن همیشه یکی از دو چیز وجود داشت: یا آخرت گرایی و زندگی گریزی (رهبانیت) و یا زندگی گرایی و آخرت گریزی (تمدن، توسعه‏) اسلام آخرت گرایی را در متن زندگی گرایی قرار داد از نظر اسلام راه‏ آخرت از متن زندگی و مسؤولیتهای زندگی دنیایی می‏ گذرد.
5. اجتماعی بودن: مقررات اسلامی، ماهیت اجتماعی دارد، حتی در فردی‏ ترین مقررات از قبیل نماز و روزه چاشنی اجتماعی در آنها زده شده است‏. مقررات فراوان اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی، جزایی اسلام ناشی از این خصلت است، همچنانکه مقرراتی از قبیل جهاد و امر به معروف و نهی‏ از منکر، از مسؤولیت اجتماعی اسلامی ناشی می‏ شود.
6. حقوق و آزادی فرد: اسلام در عین اینکه دینی اجتماعی است و به‏ جامعه می ‏اندیشد و فرد را مسؤول جامعه می ‏شمارد، حقوق و آزادی فرد را نادیده نمی ‏گیرد و فرد را غیر اصیل نمی‏ شمارد. فرد از نظر اسلام، چه از نظر سیاسی و چه از نظر اقتصادی و چه از نظر قضایی و چه از نظر اجتماعی، حقوقی دارد، از نظر سیاسی حق مشورت و حق انتخاب و از نظر اقتصادی حق‏ مالکیت بر محصول کار خود و حق معاوضه و مبادله و صدقه و وقف و اجاره و مزارعه و مضاربه و غیره در مایملک شرعی خود دارد و از نظر قضایی حق اقامه دعوی و احقاق حق و حق‏ شهادت، و از نظر اجتماعی حق انتخاب شغل و مسکن و انتخاب رشته تحصیلی‏ و غیره و از نظر خانوادگی حق انتخاب همسر دارد.
7. تقدم حق جامعه بر حق فرد: آنجا که میان حق جامعه و حق فرد تعارض‏ و تزاحم افتد، حق جامعه بر حق فرد و حق عام بر حق خاص تقدم می‏ یابد حاکم‏ شرعی در این موارد تصمیم می‏ گیرد.
8. اصل شورا: اصل شورا در مسائل اجتماعی از نظر اسلامی اصلی معتبر است، در مواردی که نصی از اسلام وارد نشده مسلمین باید روش عملی خود را با شورا و فکر جمعی انتخاب نمایند.
9. منتفی بودن ضرر: دستورهای اسلامی که مطلق و عام است، تا آن حد لازم الاجراست که مستلزم ضرر و زیانی نباشد. قاعده ضرر یک قاعده کلی است‏ در اسلام که حق "وتو" در مورد هر قانونی دارد که منتهی به ضرر گردد.
10. اصالت فایده: از نظر اسلام در هر کار، اعم از فردی و اجتماعی، باید در درجه اول فایده و نتیجه مفید آن در نظر گرفته شود هر کاری که‏ مفید فایده ‏ای نباشد از نظر اسلام "لغو" تلقی می‏ شود و ممنوع «و الذین‏ هم عن اللغو معرضون؛ و آنان که از بیهوده روی گردانند.» (مؤمنون/ 3)
11. اصالت خیر در مبادلات: گردش مال و ثروت و نقل و انتقال آن‏ باید از هر نوع بیهودگی مبرا باشد. در مقابل هر نقل و انتقالی باید یک خیر مادی و یا معنوی در کار باشد وگرنه گردش مال به‏ باطل است و ممنوع «و لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل؛ و اموال یکدیگر را به باطل میان خود نخورید.» (بقره/ 188) نقل‏ و انتقال ثروت از طریق قمار، مصداق اکل مال به باطل است و حرام است.
12. سرمایه به صرف اینکه از جریان عملی و فعالیت و معرض کاستی و نابودی خارج شد و صورت "ذمه" و قرض به خود گرفت، عقیم و نازا و سترون می‏ گردد و هیچ سودی به آن تعلق نمی ‏گیرد، هر چه از این راه گرفته‏ شود "ربا" و حرام مؤکد است (حرمت ربا).
13. هر مبادله و گردش ثروتی باید از روی آگاهی کامل طرفین باشد و اطلاعات لازم قبلا کسب شده باشد، وگرنه معاملات جاهلانه و ریسکی، غرر و باطل است «نهی النبی عن الغرر؛ پیامبر از فریب دادن نهی کرده است.» (1)
14. ضدیت با ضد عقل: اسلام عقل را محترم و او را پیامبر باطنی خدا می ‏شمارد اصول دین جز با تحقیق عقلانی پذیرفته نیست. در فروع دین، عقل یکی‏ از منابع اجتهاد است. اسلام عقل را نوعی طهارت و زوال عقل را نوعی "محدث" شدن تلقی می‏ کند، لهذا عروض جنون یا مستی نیز همچون بول کردن‏ یا خوابیدن، وضو را باطل می‏ سازد. مبارزه اسلام با هر نوع مستی و حرمت‏ استعمال امور مست کننده مطلقا، به علت ضدیت با ضد عقلهاست که جزء متن این دین است.
15. ضدیت با ضد اراده: همچنانکه عقل محترم است و پاره‏ ای از دستورهای اسلامی برای نگهبانی عقل است، اراده که قوه مجریه عقل است نیز محترم است، از این رو "باز دارنده" ها که در زبان اسلام "لهو" نامیده شده است، حرام و ممنوع است.
16. کار: اسلام دشمن بیکاری و بیکارگی است انسان به حکم اینکه از جامعه بهره می‏ گیرد و بهره می‏ برد، و به حکم اینکه کار بهترین عامل سازنده‏ فرد و اجتماع و بیکاری بزرگترین عامل فساد است، باید کار مفید انجام‏ دهد. اسلام انگل بودن و "کل" بر جامعه بودن را در هر شکل مورد ملعنت‏ قرار داده است «ملعون من القی کله علی الناس؛ آنکه بارش را بر دوش دیگران بیفکند از رحمت الهی به دور است.» (وسائل، ج 12، ص 18)
17. قداست شغل و حرفه: شغل و حرفه علاوه بر اینکه یک تکلیف است‏ یک امر مقدس و محبوب خداست، شبیه جهاد است: «ان الله یحب المؤمن المحترف؛ خداوند مؤمن صاحب حرفه را دوست می ‏دارد.» (2)
«الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله؛ آن کس که برای اداره عائله خود، خویشتن را به رنج می ‏افکند، مانند کسی است که در راه خدا جهاد می ‏کند.» (وسائل، ج 12، ص 43)
18. ممنوعیت استثمار: اسلام استثمار، یعنی بهره کشی بلاعوض از کار دیگران را به هر شکل و هر لباس، ناروا و مطرود می ‏شمارد برای نامشروع‏ بودن یک کار، کافی است که ثابت شود ماهیت استثماری دارد.
19. اسراف و تبذیر: مردم بر اموال خود تسلط دارند «الناس مسلطون علی اموالهم؛ مردمان بر اموالشان مسلط هستند.» ولی این‏ تسلط به معنی این است که در چهار چوبی که اسلام اجازه داده آزادی تصرف‏ دارند و نه بیشتر. تضییع مال به هر شکل و به هر صورت، به صورت دور ریختن، به صورت بیش از حد نیاز مصرف کردن، به صورت صرف در اشیاء لوکس و تجملهای فاسد کننده که در زبان اسلام از آنها به "اسراف" و "تبذیر" تعبیر شده حرام و ممنوع است.
20. توسعه در زندگی: گسترش دادن به زندگی برای رفاه عائله (همسر و فرزندان) مادام که به تضییع حقی و یا به اسراف و تبذیر و یا به ترک‏ یک تکلیف و وظیفه منتهی نشود، مجاز بلکه ممدوح و مورد ترغیب است.
21. رشوه: در اسلام رشوه دهنده و رشوه گیرنده به شدت محکوم و مستحق‏ آتش معرفی شده و پولی که از این راه تحصیل می‏ شود حرام و نارواست.
22. احتکار: گردآوری ارزاق عمومی و نگه داشتن آنها به منظور بالا رفتن‏ قیمتها و گران تر فروختن، حرام و ممنوع است، حاکم شرعی علی‏رغم میل و رضای مالک، آنها را به بازار عرضه (کرده) و به قیمت عادلانه به فروش‏ می ‏رساند.
23. درآمد بر پایه مصلحت نه مطلوبیت: معمولا ریشه ارزش و مالیت را مطلوبیت و تمایلات مردم می‏ دانند و برای مشروع بودن کاری، قرار داشتن آن‏ کار در جهت خواسته های عموم را کافی می‏ شمارند ولی اسلام مطلوبیت و کشش‏ تمایلات را برای اعتبار مالیت چیزی و مشروع شمردن کار افراد کافی نمی‏ داند، مطابقت با مصلحت‏ را شرط لازم مالیت در عرض شرع و مشروعیت کار می‏ شمارد یعنی اسلام منبع‏ مشروع درآمد را صرف تمایلات مردم نمی‏ شمارد، بلکه علاوه بر زمینه تمایلات‏ و مطلوبیت، موافقت با مصلحت را نیز شرط می ‏داند به عبارت دیگر، اسلام‏ وجود تقاضا را برای مشروعیت عرضه کافی نمی ‏داند از این رو در اسلام پاره‏ ای از کار و کسبها "مکاسب محرمه" خوانده شده است. مکاسب محرمه‏ چند نوع است:
الف. مبادله موجبات اغراء به جهل و تثبیت نادانیها: چیزهایی که‏ سبب می ‏شود عملا مردم به جهل و انحراف فکری و عقیده ای تشویق شوند حرام‏ است، هر چند تقاضا به قدر کافی وجود داشته باشد، از این رو بت فروشی‏، صلیب فروشی، تدلیس ماشطه (آرایش زنان برای فریب خواستگاران)، مدح کسی که استحقاق مدح ندارد، کهانت و غیبگویی حرام است و تحصیل‏ درآمد از این طرق ممنوع است.
ب. مبادله موجبات اضلال و اغفال: خرید و فروش کتابها، فیلمها، و یا هر عملی که به نحوی ضلالت و گمراهی جامعه را ایجاب کند، حرام و نامشروع است.
ج. کاری که موجب تقویت دشمن شود: تحصیل درآمد از یکی از طرقی که‏ موجب تقویت بنیه دشمن از جنبه نظامی یا اقتصادی یا فرهنگی و اطلاعاتی و تضعیف جبهه اسلامی شود، خواه به صورت فروش اسلحه یا فروش سایر امور مورد نیاز باشد که عملا اثر مزبور را داشته باشد، حرام و ممنوع است‏ فروش نسخ نایاب کتب خطی از این قبیل است.
د. تحصیل درآمد از طریق امور زیانبار به حال فرد یا جامعه: درآمد از طریق مشروب فروشی، آلات قمار فروشی، و همچنین درآمد از طریق فروش‏ نجس العینها، جنسهای تقلبی و مغشوش از این قبیل است: قمار، قیادت‏، هجو مؤمن، اعانت ظلمه، پذیرفتن پست از دست ستمگر و غیره.
البته نوعی دیگر کسب حرام هست که نه به دلیل موافق مصلحت نبودن کار است، بلکه به دلیل فوق مبادله بودن آن است برخی کارها در حدی از قداست است که طرف معاوضه واقع شدن آنها بر ضد حرمت و حیثیت آنهاست‏، از قبیل: تحصیل درآمد از طریق افتاء یا قضاء یا تعلیم اصول و فروع دین‏ یا وعظ و اندرز و چیزهایی از این قبیل و احتمالا پزشکی این سلسله کارها به‏ دلیل شرافت و قداست خاص، فوق مبادله اند و بالاتر از آنند که وسیله‏ تحصیل درآمد و جمع ثروت گردند اینها یک سلسله واجباتند که بلاعوض‏ باید صورت گیرند و بیت المال مسلمین عهده دار هزینه زندگی متصدیان این‏ شغلهای مقدس است.
24. قداست دفاع از حقوق: دفاع از حقوق (اعم از حقوق فردی و حقوق‏ اجتماعی) و مبارزه با متجاوز، واجب و مقدس است: «لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم؛ خداوند دوست نمی‏ دارد اعلان به بدگویی (رسوا سازی) را مگر در مورد مظلوم نسبت به ظالم.» (نساء/ 148)
رسول اکرم (ص) فرمود: «افضل الجهاد کلمة عدل عند امام جائر؛ برترین جهادها سخن عدالت در برابر پیشوایی ستمگر است.» (کافی، ج 5، ص 60)
علی (ع) به نقل از رسول اکرم که مکرر این جمله را ادا می ‏کرده است می ‏فرماید: «لن تقدس امة لایؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع؛ هیچ قوم و ملتی به مقام قداست (ارزش ستایش داشتن) نمی‏ رسد مگر آنکه‏ به مرحله ای برسند که ضعیف بدون بیم و ترس و بدون لکنت زبان، حق خود را از قوی بازستاند.» (نهج البلاغه، نامه 53، عهدنامه به مالک اشتر نخعی)
25. اصلاح جوی و مبارزه دائم با فساد: اصل امر به معروف و نهی از منکر در اسلام اصلی است که به تعبیر امام باقر (ع) پایه و استوانه سایر فرایض اسلامی است. این اصل، مسلمان را در حال یک انقلاب‏ فکری مداوم و اصلاح جویی جاودان و مبارزه پیگیر و نا آرام با فسادها و تباهی ها نگه می ‏دارد:
«کنتم خیر امة اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر؛ شما به این دلیل با ارزش ترین جامعه ها هستند که امر به معروف و نهی‏ از منکر می‏ کنید.» (آل عمران/ 110)
رسول اکرم فرمود: «لتامرن بالمعروف و لتنهن عن المنکر او یسلطن الله علیکم شرارکم فیدعو خیارکم فلا یستجاب لهم؛ باید امر به معروف و نهی از منکر کنید، وگرنه خداوند بدان شما را مسلط می ‏گرداند آنگاه نیکانتان دست به دعا بر می‏ دارند برای شما و مستجاب‏ نمی شود.» (25)
26. توحید: اسلام بیش از هر چیزی دین توحید است، هیچ گونه خدشه ای‏ را در توحید چه توحید نظری و چه توحید عملی نمی‏ پذیرد اندیشه ها و رفتارها و کردارهای اسلامی از خدا آغاز می ‏شود و به خدا پایان می‏ یابد، از این رو هر نوع ثنویت یا تثلیث یا تکثیری را که به این اصل خدشه وارد آورد، به‏ شدت طرد می‏ کند از قبیل ثنویت خدا و شیطان، یا خدا و انسان، یا خدا و خلق هر کاری تنها با نام خدا، اندیشه خدا، به سوی خدا، برای تقرب به‏ خدا باید آغاز شود و انجام پذیرد و هر چه جز این باشد از اسلام نیست. در اسلام همه راه ها به توحید منتهی می ‏شود، اخلاق اسلامی از توحید سرچشمه می ‏گیرد و به توحید پایان می‏ یابد، تربیت اسلامی همین طور، سیاست اسلامی همین‏ طور، اقتصاد و اجتماع اسلامی همین طور.
در اسلام هر کاری با نام خدا و استعانت از او آغاز می‏شود «بسم الله‏ الرحمن الرحیم» و با نام خدا و سپاس او پایان می‏ یابد «الحمدلله رب‏ العالمین» و با نام خدا و اعتماد و اتکای به او جریان می‏ یابد «توکلت‏ علی الله؛ بی گمان من بر خداوند توکل کردم.» (هود/ 56) و «علی الله فلیتوکل المؤمنون؛ مؤمنان باید بر خدا توکل کنند.» (آل عمران/ 122) توحید یک مسلمان واقعی، صرفا یک اندیشه و عقیده خشک نیست همان طور که ذات احدیت از مخلوقات خود جدا نیست، با همه هست و بر همه محیط است، همه چیز از او آغاز می‏ شود و به او پایان‏ می‏ یابد، اندیشه توحید نیز بر سراسر وجود یک موحد واقعی احاطه دارد، بر همه اندیشه ها، ملکات، رفتاری ها او سیطره پیدا می‏ کند و به همه آنها جهت می ‏بخشد این است که یک مسلمان واقعی، اول و آخر و وسط کارش‏ خداست و هیچ چیز را شریک خدا قرار نمی ‏دهد.
27. الغای وسایط: با اینکه اسلام وسایط را در نزول فیض می‏ پذیرد و نظام علت و معلول را چه در امور مادی و چه در امور معنوی حقیقی و واقعی‏ می ‏شمارد، در مقام پرستش و عبادت، همه وسایط را ملغی می ‏سازد چنانکه‏ می ‏دانیم در مذاهب تحریف شده، فرد ارزش ارتباط مستقیم با خدا را از دست داده است، میان خدا و انسان جدایی فرض شده است، تنها کاهن یا روحانی می‏ تواند مستقیما در حال راز و نیاز باشد، و او باید پیام دیگران‏ را به خدا ابلاغ کند، در اسلام این کار نوعی شرک تلقی می ‏شود. قرآن کریم با صراحت می‏ گوید: اگر بندگان من درباره من از تو پرسش کنند، بگو من‏ نزدیکم، دعای دعاکننده را اجابت می‏ کنم.
28. امکان همزیستی با اهل توحید: از نظر اسلام مسلمانان می ‏توانند در داخل کشور خود با پیروان ادیان دیگری که ریشه توحیدی دارند؛ از قبیل یهود و نصاری و مجوس، هر چند بالفعل از توحید منحرف باشند، تحت شرایط معینی همزیستی داشته باشند، ولی نمی ‏توانند در داخل کشور اسلامی با مشرک‏ همزیستی کنند. مسلمانان می ‏توانند بر اساس مصالح عالیه اسلامی با کشورهای‏ مشرک قرارداد صلح و عدم تعرض منعقد نمایند و یا در موضوع خاصی پیمان‏ ببندند.
29. مساوات: یکی از اصول و ارکان ایدئولوژی اسلامی اصل مساوات و نفی‏ تبعیض است از نظر اسلام انسانها به حسب گوهر و ذات برابرند، مردم از این نظر دو گونه یا چند گونه آفریده نشده اند، رنگ، خون، نژاد، قومیت ملاک برتری و تفوق نیست، سید قرشی و سیاه حبشی برابرند. آزادی، دموکراسی و عدالت در اسلام زاده برابری و مساوات انسانهاست.
از نظر اسلام تنها در شرایط محدود و معینی، به خاطر یک سلسله مصالح که‏ برای خود آن افراد و برای جامعه اسلامی ضروری است، به طور موقت سلب‏ برخی حقوق از افراد می ‏شود و این وضع هیچ ربطی به گوهر و ذات و خون و نژاد افراد ندارد. دوره موقت بردگی بردگان که از نظر اسلام داخل مقوله‏ فرهنگی و آموزشی و پرورشی است نه مقوله اقتصادی و بهره کشی، و دالان‏ موقتی است برای تربیت اسلامی از این قبیل است.
30. حقوق و تکالیف و مجازاتها در اسلام: دو جنسی است، یعنی‏ همچنانکه مرد و زن در انسانیت مشترکند و مشترکات اصیل نوعی دارند ولی جنسیت آنها، آنها را به صورت دو جنس با مختصات فرعی خاص‏ درآورده است، حقوق و تکالیف و مجازاتها تا آنجا که به مشترکات دو جنس مربوط است، مشترک و متساوی و یک جنسی است از قبیل حق تحصیل علم‏، حق عبادت و پرستش، حق انتخاب همسر، حق مالکیت، حق تصرف در مایملک و امثال اینها، و آنجا که به جنسیت و مختصات فرعی آنها مربوط است، وضع برابر و متساوی ولی ناهمسان و نامتشابهی دارد و دو جنسی است.‏ (4)

پاورقی:
(1) آنچه در متن نهی نبوی آمده است "بیع غرری" است، ولی موازین‏ اجتهادی حکم به الغای خصوصیت می‏ کند و مطلق غررها را ممنوع می‏ شمارد.
(2) وسائل، ج 12، ص 13، بدین لفظ «ان الله یحب المحترف الامین؛ خداوند کسی را که شاغل امانتدار است دوست دارد.»
(3) کافی، ج 5، ص 56 و در آن به جای "یسلطن" "لیستعملن" بدون‏ لفظ "الله" است.
(4) رجوع شود به نظام حقوق زن در اسلام از مؤلف

منـابـع

مرتضی مطهری- وحی و نبوت- صفحه 27-114

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها