جون ابن حوی (جون ابن حَوّی)

فارسی 39995 نمایش |

سیاهپوست سپیدرو
از شهدای کهنسال عاشورا بود. غلام ابوذر غفاری و امام حسین (ع). وی غلام سیاهپوست فضل بن عباس بن عبدالمطلب بود که امام علی (ع) او را به 150 دینار خرید و به ابوذر غفاری بخشید تا خدمتگزارش باشد. زمانی که عثمان (خلیفه سوم) ابوذر را به ربذه تبعید کرد، جون نیز همراه او به ربذه رفت. سال 32 هجری قمری بعد از وفات ابوذر، او به مدینه برگشت و به امام علی (ع) پیوست و برای همیشه در خانه ی خاندان آل علی (ع) ماند نزد امام حسن و بعد امام حسین علیهما السلام و بعد نیز خادم مخصوص خانه ی امام سجاد (ع) شد.
سال 60 هـ ق که امام حسین از مدینه به طرف مکه حرکت کرد، جون در کنار آن حضرت و از مدینه تا کربلا همراه امام آمد و در جنگ با دشمنان او تا آخرین قطره ی خون خود از امام دفاع کرد. بیشتر سیره نویسان و صاحبان کتب رجالی، شرح حال او را ذکر کرده و گفته اند:
از آنجا که این غلام اسلحه شناس بود و در اسلحه سازی استاد و در تعمیر آلات جنگی مهارت داشت، در شب عاشورا در خیمه ی مخصوص امام حسین (ع) فقط جون در کنار امام بود که شمشیرش را بازبینی و اصلاح می کرد. از امام سجاد (ع) نقل شده است که: جون در خیمه ی پدرم سرگرم وارسی شمشیرش بود و پدرم اشعاری را زمزمه می کرد: «یا دهر اف لک من خلیل، کم لک بالاشراق و الاصیل...؛ ای روزگار! اف بر تو باد که هر صبح و شام دوستی را از من می گیری...».
روز عاشورا، جون نماز ظهر را با امام خود خواند آن گاه با وجود سالخوردگی اش خدمت امام رفت و اجازه ی جنگ گرفت. امام به او فرمود «یا جون، انت فی اذن منی، فانما تبعتنا طلبا للعافیة فلا تبتل بطریقتنا؛ ای جون، تو برای سلامتی و آسایش از رنج دیگران، به ما پیوسته بودی و پیرو ما شدی پس خود را مبتلا به بلای ما نکن. از سوی ما اجازه داری که به سلامت از اینجا بروی»، جون خود را بر پای امام (ع) انداخت و گفت «من در ایام راحتی، در سایه ی شما در رفاه و آسایش بودم. انصاف نمی دانم که امروز که روز سختی است، شما را تنها گذارم و بروم. درست است که خون بدنم بدبوست و جایگاه پست دارم و رنگم سیاه است اما آیا بهشت را از من دریغ می کنی؟ برایم دعا کن تا از اهل بهشت بشوم و شرافت یابم و روسفید شوم. به خدا قسم از شما جدا نمی شوم تا خون سیاهم با خون های شما آمیخته شود». جون، بعد از اجازه ی امام به میدان رفت و این چنین رجز می خواند:
کیف تری الفجار ضرب الاسود *** بالمشرفی والقنا المسدد
بالسیف صلتا عن بنی محمد *** یذب عن آل النبی احمد
ارجو بذاکالفوز یوم الموعد *** عندالاله والشفیع الاحمد
نابکاران ضربت این غلام سیاه را چگونه خواهند دید؟، ضربتی با شمشیر مشرفی و نیزه هایی که به هدف می خورند و امید شفاعت و نجات از خدای یکتا و یگانه شفیع نزد خدا (احمد -ص-) را دارم و از خاندان پیامبر احمد حمایت می کنند.

به نقل برخی از تاریخ نگاران 25 نفر و به نقل مقتل ابی مخنف، 70 نفر از لشگر عمر سعد را کشت و عده ای را زخمی کرد، آنگاه با ضربه ی شمشیری که به سرش خورد، در میدان جنگ به شهادت رسید. امام حسین (ع) بعد از شهادت جون به میدان جنگ شتافت و بر بالای پیکرش چنین دعا کرد: «خداوندا! روی او را سفید و بوی او را نیکو گردان و او را با نیکان محشور کن و میان او و آل محمد جدایی مینداز!» آن گاه پیکر مطهر او را از میدان بیرون برد و در خیمه ی مخصوص اجساد یاران شهیدش قرار داد. در روایتی از امام باقر (ع) از پدرش امام سجاد (ع) چنین آمده است که فرمود: «بعد از واقعه ی عاشورا مردم برای دفن کشته ها آمدند. پس از ده روز وقتی جسد جون را یافتند بوی مشک از آن به مشام می رسید.»
توضیح: رجز جون با عبارات دیگری هم در کتب تاریخی ذکر آمده است.

منـابـع

تاریخ امام حسین علیه السلام به نقل از جلاءالعیون مجلسی، مقتل مقرم، ناسخ التواریخ لسان الملک، لهوف فهری

خلیل کمره ای- عنصر شجاعت

جواد محدثی- فرهنگ عاشورا

دائرة المعارف تشیع

شیخ عباس قمی- منتهی الامال

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها