تفسیر آیاتی از قرآن پیرامون تجسم اعمال

فارسی 2580 نمایش |

آنها که با آیات قرآن آشنا هستند به خوبی می دانند که در قرآن آیات فراوانی داریم که ظاهر آن حاکی از «تجسم» یا «تجسد» اعمال در قیامت است یعنی در آن روز عمل هر کس، اعم از نیک و بد، در برابر او حاضر می گردد و مایه نشاط  و سرور، یا شکنجه و عذاب، و یا سبب افتخار و آبرو و یا رسوائی و شرمساری می گردد.

آیا ممکن است اعمال آدمی باقی بماند درحالی که عبارت از مجموعه حرکاتی است که بعد از انجام محو و نابود می گردد؟ و از این گذشته آیا ممکن است «عمل» که جزء عوارض وجود انسان است تبدیل به ماده و جسم گردد و به صورت مستقلی ظاهر شود؟

از آنجا که بسیاری از مفسران پاسخی برای این دو سوال نداشتند چاره ای جز این نمی دیدند که در تفسیر این گونه آیات قرآنی قائل به حذف و تقدیر باشند و بگویند منظور از «حضور عمل» یا «مشاهده اعمال» حضور و مشاهده جزای عمل و ثواب و عقاب آن است. ولی ما امروز فکر می کنیم که هیچ یک از دو ایراد فوق بدون پاسخ نیست، بنابراین دلیلی نمی بینیم که ظواهر این آیاتی را که دلالت بر مجسم شدن اعمال آدمی دارد انکار کنیم، و اتفاقا محتوای این آیات با توجه به معنی حقیقی آنها (نه معانی مجازی) بسیار جالب، پرمعنی، نافذ و موثر و حل کننده بسیاری از مشکلات و سوالات مربوط به عالم قیامت و عقاب آن است و از نظر تربیتی نیز فوق العاده مفید و موثر است. با این اشاره به سراغ قرآن می رویم و به آیات زیر گوش جان فرا می دهیم:

1- «یومئذ یصدر الناس اشتاتا لیروا اعمالهم- فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره- و من یعمل مثقال  ذره شرا یره» (زلزال/ 6 و 7 و 8)

2- «و وجدوا ما عملوا  حاضرا و لا یظلم ربک احدا» (کهف/ 49 )

3- «یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء تود ان بینها و بینه امدا بعیدا» (آل عمران/ 30)

4- «و بدا لهم سیئات ما کسبوا  و حاق بهم ما کانوا به یستهزون» (زمر/ 48)

5- «سیطوقون ما بخلوا به یوم القیامه» (آل عمران/ 180)

6- «و اذا الجیم  سعرت و اذا الجنه ازلفت – عملت  نفس ما احضرت» (تکویر /12 تا 14)

7- «و لکل درجات مما عملوا و لیوفیهم  اعمالهم و هم لا یظلمون»(احقاف/ 19)

8- «و وفیت کل نفس ما عملت وهو اعلم بما یفعلون» (زمر/70)

9- «و ما تنفقوا  من خیر یوف الیکم و انتم لا تظلمون» (بقره/ 272)

10«ثم توفی کل نفس ما کسبت»(بقره/ 281، آل عمران/ 161)

11- «یوم یحمی علیها فی نار جهنم فتکوی بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما کنزتم لا نفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون»(توبه/ 35)

12- «انما تجزون ما کنتم تعلمون»(طور/16، تحریم/7)

ترجمه:

1- در آن روز مردم به صورت گروههای مختلف از قبرها خارج می شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود. پس هرکس به اندازه سنگینی ذره ای کار خیر انجام داده آن را می بیند، و هرکس به اندازه ذره ای کار بد کرد آن را می بیند.

2- و همه اعمال خود را حاضر می بینند و پروردگارت به احدی ظلم نمی کند.

3- روزی که هر کس آنچه را از کار نیک انجام داده حاضر می بیند، و دوست دارد میان او و آنچه از اعمال بد انجام داده فاصله زمانی زیادی باشد.

4- در آن روز اعمال بدی را که انجام داده اند برای آنها ظاهر می شود، و آنچه را استهزاء می کردند بر آنها واقع می گردد.

5- به زودی در روز قیامت آنچه را درباره آن بخل ورزیدند همانند طوقی به گردن آنها می افکنند!

6- در آن هنگام که دوزخ شعله ور گردد و در آن هنگام که بهشت نزدیک شود، آری در آن موقع هرکس می داند چه چیزی را آماده کرده است؟!

7- و برای هر کدام از آنان درجاتی است بر طبق اعمالی که انجام داده اند، تا خداوند کارهای آنها را بی کم و کاست به آنها تحویل دهد، و به آنها هیچ ستمی نخواهد شد!

8- و به هرکس آنچه انجام داده است بی کم و کاست داده می شود، و خدا نسبت به آنچه انجام می دادند از همه آگاه تر است.

9- و آنچه را از اموال انفاق می کنید برای خودتان است ( ولی) جز برای رضای خدا انفاق نکنید، و آنچه از اموال انفاق می کنید به شما داده می شود و به شما ستم نخواهد شد.

10- و سپس به هرکس آنچه را انجام داده باز پس داده می شود.

11- در آن روز که آن طلا و نقره را در آن آتش جهنم گداخته کرده و با آن پیشانی و پهلوها و پشت هایشان را داغ می کنند ( و به آنها می گویند) که این همان چیزی است که برای خود گنجینه ساختید! پس بچشید چیزی را که برای خود اندوختید!

12- تنها به اعمالتان جزا داده می شوید.

تفسیر و جمع بندی:
آن روز همه اعمال خود را می بینند!

در نخستین آیات که در آخر سوره زلزال آمده است سه بار به مسأله تجسم اعمال اشاره شده، می فرماید: «در آن روز مردم به صورت گروههای مختلف از قبرها خارج می شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود»! «یومئذ یصدر الناس اشتاتا لیروا اعمالهم»،

سپس اضافه می کند: «پس هرکس به اندازه سنگینی ذره ای کار خیر بجا آورده آن را می بیند» «فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره» و باز در تعقیب  آن می افزاید: «و هر کس به اندازه سنگینی ذره ای کار بد کرده آن را می بیند» «و من یعمل مثقال ذره شرا یره».

«اشتات» جمع «شت» (بروزن شط) به معنی متفرق و پراکنده است و پراکندگی آن روز ممکن است به واسطه این باشد که هر امتی با امامشان وارد محشر می شوند، یا صفوف بدکاران و نیکوکاران، عالمان و متعلمان، شهیدان و غیر شهیدان، هرکدام جداگانه است.

«مثقال» به معنی  سنگینی و «ذره» به معنی اجزاء بسیار کوچک است، لذا گاه به ذرات گرد و غبار و گاه به مورچه های کوچک تفسیر شده است. ظاهر این آیات به خوبی نشان می دهد که نفس اعمال نیک و بد در برابر صاحبان آنها در محشر ظاهر می شود، هرچند بسیاری از مفسران بر اثر عدم پذیرش تجسم اعمال به دلائلی که در آغاز به آن اشاره شد در اینجا واژه «جزاء» در تقدیر گرفته اند، منظور حضور و مشاهده جزای اعمال است و گاه گفته اند که «رویت» در اینجا به معنی علم و معرفت است که همان مشاهده با چشم عقل است، و گاه گفته شده منظور مشاهده نامه اعمال است، و مسلم است که این سه تفسیر هر سه برخلاف ظاهر آیه می باشد زیرا تقدیر گرفتن«جزا» یا «صحائف» اعمال مخالف ظاهر آیه است، و رویت به معنی مشاهده با چشم است، و رویت به معنی علم و معرفت معمولا دو مفعول می گیرد، درحالی که دراینجا یک مفعول بیشتر ندارد (دقت کنید).

شایان توجه اینکه «ابن عباس» با اینکه از قدیمترین مفسران اسلام است مسأله تجسم اعمال را در اینجا پذیرفته و در روایتی که از او نقل شده می گوید: «هیچ مومن و کافری نیست که عمل نیک یا بدی انجام داده مگر اینکه خدا عملش را به او نشان می دهد، اما مومن سیئاتش را می بخشد و حسناتش را ثواب می دهد، و اما کافر حسناتش  را رد می می کند تا گرفتار حسرت شود».

در احادیث معصومین (ع) که ناظر به تفسیر آیات فوق است نیز تعبیراتی آمده که گواه برتجسم اعمال است مثلا در حدیثی از امیرمومنان علی (ع) می خوانیم که فرمود: «هرکس از مومنان در این دنیا به اندازه سنگینی ذره ای کار نیک انجام دهد آن را می یابد، و هر کدام در این دنیا به اندازه سنگینی ذره ای کار شر انجام داده باشد آن را می یابد».

در دومین آیه به تعبیر دیگری در این زمینه برخورد می کنیم، بعد از آنکه اشاره به نامه اعمال می کند، می فرماید: «آنها همه اعمال خود را حاضر می بینند» «و وجدوا ما عملوا  حاضرا»، بنابراین هرچه می کشند از عمل خویش می کشند «و پروردگار تو به هیچ کس ستم نمی کند» «و لا یظلم ربک احدا».

باز در اینجا جمعی از مفسران که مسأله تجسم عمل برای آنها غیر مقبول بوده گاه آیه را به معنی حضور نوشته های اعمال در نامه عمل تفسیر کرده اند، و گاه به معنی حضور جزای اعمال ولی بعضی، احتمال حضور نفس عمل را نیز داده اند. به گفته مرحوم علامه طباطبائی در المیزان ذیل آیه نیز می تواند تأییدی بر این مطلب باشد، چرا که حضور خود عمل برای اثبات نفی ظلم از پروردگار بهتر و واضحتر است (دقت کنید).

در سومین آیه همان تعبیر با صراحت و عمومیت بیشتری مطرح شده زیرا در آیه قبل سخن از کافران و مجرمان بود ولی در اینجا می فرماید: «روزی که هر کس آنچه را از کار نیک انجام داده حاضر می بیند، و دوست دارد میان او و آنچه از اعمال بد انجام داده فاصله زمانی زیادی باشد» «یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء تود ان بینها و بینه امدا بعیدا».

در تفسیر این آیه دو معنی ذکر شده: نخست اینکه هرکس هر کار خوب و بدی انجام داده در آن روز حاضر می بیند، دوم اینکه هر کس کار خوبی کرده باشد حاضر می بیند و دوست دارد میان او و کار بدش فاصله زیادی باشد (این تفاوت مربوط به آن است که در کجای آیه وقف کنیم بعد از محضرا یا بعد از سوء) ولی نتیجه در هر دو یکی است چرا که از معنی دوم نیز استفاده می شود که اعمال سوء او نزد وی حاضر است هرچند آرزو می کند با آن فاصله زیاد داشته باشد.

این احتمال نیز از سوی بعضی از مفسران داده شده است که مجرمان دوست می دارند بین آنها و بین آن روز فاصله زیادی باشد. قابل توجه این که معمولا انسان آرزو می کند میان او و اموری که مورد تنفر او است فاصله مکانی زیادی باشد درحالی که «امدا بعید» که در آیه آمده به معنی فاصله زمانی دور است. ممکن است این تعبیر به خاطر آن باشد که در فاصله های مکانی احتمال حضور و تصادم بیشتر است اما در فاصله زمانی، احتمال برخورد به هیچ وجه ممکن نیست، مثلا  کسی که در سالهای جنگهای جهانی در منطقه دور دستی از صحنه جنگ بوده باز کم و بیش احساس نگرانی می کرده، اما آنها که فاصله زمانی زیادی با این جنگها دارند طبیعی است که  هیچگونه احساس نگرانی نکنند.

باید توجه داشت که «امد» همیشه برای زمان می آید و به گفته راغب در مفردات معنی آن با «ابد» نزدیک است، با این تفاوت که «ابد» زمانی است که هیچ حد محدودی ندارد، ولی «امد» دارای حد مجهولی است. در آیه قبل سخن از حضور اعمال بود و در این آیه سخن از احضار اعمال است یعنی مطلبی افزونتر در بر دارد. طبق این آیه خداوند به قدرت مطلقه اش تمام اعمال نیک و بد را احضار می فرماید، چه صاحبان اعمال بخواهند و چه نخواهند، و لذا بعضی از مفسران گفته اند این تعبیر آیه پیشین هول انگیزتر است.

در چهارمین آیه باز با تعبیر تازه ای در این زمینه رو به رو می شویم می فرماید: «در آن روز اعمال بدی را که انجام داده اند برای آنان آشکار می شوند» «و بدا لهم سیئات ما کسبوا»، و عذاب و کیفر الهی و آنچه را مسخره می کردند (از مسائل مربوط به قیامت و عذاب و کیفر الهی ) بر آنها واقع می شود» «و حاق بهم ما کانوا به یستهزون».

«بدا» از ماده «بدو» به معنی آشکار شدن کامل است و «بادیه» را از این جهت «بادیه» گفته اند که سرزمینی است آشکار برخلاف شهرها، با آن خانه ها  و کوچه های پرپیچ و خم که معمولا در گذشته در درون دیوارهای بلندی بنام «سور بلد» بود پنهان بودند.

«سیئات ما کسبوا» به معنی اعمال سوء است ولی بعضی آن را به معنی کیفرهای این اعمال تفسیر کرده اند یا اینکه واژه جزا را در تقدیر گرفته اند، ولی ظاهر آیه این است که اعمال سوء آنها در آن روز به وضوح آشکار می شود، زیرا «سیئات» جمع «سیئه» به معنی «عمل بد» است نه به معنی «بدی عمل» (دقت کنید).

این تعبیر ممکن است اشاره به آن باشد که بسیاری از اعمال سوء در این عالم چهره واقعی خود را مخفی می دارد. اعمال ریائی که برای غیر خدا انجام شده است، ولی در آن روز که روز بروز و ظهور است چهره واقعی تمام اعمال آشکار می گردد، چنانکه در حدیثی از پیغمبر (ص) می خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: «این همان اعمالی است که آن را حسنه می پنداشتند در آن روز آن را در ترازوی عمل در کفه سیئات می بینند»! (تعبیر این حدیث به نوبه خود شاهد دیگری بر مسأله تجسم عمل است).

در پنجمین آیه با تعبیر جدید درباره این موضوع مواجه می شویم، بعد از آنکه از بخیلان مذمت می کند و می گوید این کار به نفع آنها نیست بلکه به زیان آنها است، می افزاید: «به زودی در قیامت آنچه را درباره آن بخل ورزیدند به صورت طوقی (سنگین) به گردن آنها می افکنند»! «سیطوقون ما بخلوا به یوم القیامه».

از این تعبیر استفاده می شود اموالی که حقوق واجب آنها پرداخته نشده و کسی از آن استفاده ننموده در قیامت همچون طوقی به گردن بخیلان خواهد افتاد، همان گونه در دنیا نیز سنگینی آن بردوش آنها است بی آنکه بهره ای ازآن بگیرند!

در تفسیر عیاشی از امام باقر (ع) نقل شده که در توضیح معنی این آیه فرمود «هیچ بنده ای نیست که از پرداختن زکات خودداری کند مگر اینکه خداوند آن را روز قیامت مبدل به اژدهائی آتشین می کند که طوق گردن او می شود». در اینکه منظور از بخل نمودن در «آنچه خداوند از فضلش به آنها داده است» چیست؟ بعضی از مفسران آن را ناظر به مسأله بخل در مورد علم و دانش دانسته اند، به قرینه شأن نزولی که از ابن عباس نقل کرده اند که آیه درباره کتمان یهود نسبت به نشانه های  پیغمبر اکرم(ص)  نازل شده است. این درحالی است که در روایات متعدد آیه به عنوان مانع الزکاه تفسیر شده است، و بعید نیست که آیه مفهوم وسیع و گسترده ای داشته باشد و همه مواهب الهی را از آنچه گفته شد و غیر آن را شامل شود.

باز در اینجا می بینیم که جمعی از مفسران ظاهر آیه را نپذیرفته و آن را به جزای اعمال تفسیر کرده اند، و یا گفته اند منظور این است که آنها را در قیامت «مکلف» می کنند تا مثل آن اموال را بیاورند در حالی که قادر نیستند (یعنی آنچه بر گردن آنها است تکلیف است نه خود اموال). ولی این تفسیرها علاوه براینکه دلیلی ندارد و مخالف ظاهر آیه است، با روایات متعددی که از پیشوایان دین در تفسیر آیه نقل شده سازگار نیست.

در ششمین آیه بار دیگر با تعبیر «حضور و احضار عمل» رو به رو می شویم، می فرماید: «در آن زمان که دوزخ شعله ور گردد و بهشت نزدیک شود هر کسی می داند  چه چیزی را حاضر ساخته است»؟! «و اذا الجهیم سعرت و اذا الجنه ازلفت – عملت نفس ما احضرت». مرحوم طبرسی در مجمع البیان می گوید: ما احضرت به معنی ما وجدت حاضرا من عملها می باشد (یعنی آنچه  را از اعمال خود حاضر می یابد) و عجب اینکه به دنبال آن می گوید: احضار اعمال یک معنی مجازی دارد چون عمل چیزی نیست که باقی بماند زیرا بعد از انجام نابود می شود، پس منظور  این است که حساب هیچکدام فرو گذار نمی شود! و بعضی گفته اند منظور حاضر یافتن نامه های اعمال است. بعضی نیز آن را به معنی یافتن عقاب اعمال تفسیر کرده اند درحالی که عمل هرگز فانی نمی شود و پیوسته باقی می ماند و هیچ مانعی ندارد که در آن روز به صورت مناسبی مجسم گردد. احضار عمل خواه به معنی «حاضر ساختن» یا «حاضر یافتن» (چون به هر دو معنی تفسیر شده)  گواهی بر مقصود ما در این بحث است.

در آنجا اعمالتان تحویل داده می شود
در هفتمین آیه و آیات هشتم و نهم و دهم تعبیر دیگری در زمینه تجسم اعمال به چشم می خورد، زیرا در این آیات آمده است که اعمال انسان در قیامت اعم از نیک و بد به طور کامل به او تحویل داده می شود و انسان همه آنها را دریافت می کند (دقت کنید).

ظاهر تمام این آیات دریافت خود عمل است نه جزای عمل یا نامه عمل. در آیه هفتم می فرماید: «برای هرکدام از آنها (افراد جن و انس) درجاتی است بر طبق اعمالی که انجام داده اند، و هدف آن است که اعمال آنها را بی کم و کاست به آنها تحویل دهد، و برآنها هیچ ستمی نخواهد شد» «و لکل درجات مما عملوا و لیوفیهم اعمالهم و هم لا یظلمون»، و در آیه هشتم بعد از اشاره به دادگاه قیامت و نامه اعمال و شهود و گواهان و عدم ظلم و ستم بر هیچکس می فرماید: «و به هرکس آنچه انجام داده است تحویل داده می شود و خدا نسبت به آنچه انجام می دادند از همه آگاه تر است» «و وفیت کل نفس ما عملت و هو اعلم بما یفعلون».

گوئی این آیه به منزله تعلیلی است برای داوری به حق و عدم ظلم و ستم بر هیچ کس که در آیه قبل از آن آمده است، یعنی چگونه ممکن است ظلم و ستمی بر کسی برود درحالی که اعمالشان را به آنها می دهند؟ آن هم از سوی کسی که از همه کس نسبت به اعمال آنها آگاه تر است! همین معنی در نهمین آیه نیز آمده می فرماید: «آنچه از خوبیها (در راه خدا) انفاق می کنید بی کم و کاست به شما داده می شود و ستمی برشما نخواهد شد» «و ما تنفقوا  من خیر یوف الیکم و انتم لا تظلمون»، و بالاخره در دهمین آیه نیز همین معنی در عبارتی کاملا گسترده تر و فراگیر آمده است می فرماید: «در آن روز که به سوی خدا بازگشت می کنید به هرکس آنچه را انجام داده بازپس داده می شود و به آنها ستمی نخواهد شد» «ثم توفی کل نفس ما کسبت و هم لا یظلمون».

«وفیت و توفی و یوفی» همه از ماده «وفا» است که به معنی رسیدن به کمال است و «توفیه» به معنی پرداختن چیزی به طور کامل می باشد و «توفی» به معنی گرفتن چیزی به طور کامل است. باید توجه داشت که قرآن در بعضی از موارد می گوید: «صابران پاداش خود را بی حساب می گیرند» «انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب» (زمر/ 10). ولی در آیات فوق و بعضی دیگر از آیات قرآن می گوید: خود اعمال را دریافت می دارند. این دو با یکدیگر منافات ندارد چرا که از مجموع آیات قرآن استفاده می شود در آن روز هم پاداش و کیفر به اعمال تعلق می گیرد، و هم نفس اعمال آدمی نزد او خواهد آمد. این درست به آن می ماند که اگر انسان از مقررات رانندگی تخلف کند احیانا هم گرفتار خسارت تصادفها می شود و هم مشمول جریمه! و اینکه بسیاری از مفسران تمام این آیات را کنایه از پرداخت جزای اعمال گرفته اند سخنی است که دلیل روشنی ندارد، بلکه چنانکه دیدیم بسیاری دیگر از آیات قرآن و احادیث همه گواه بر تجسم اعمال انسان در آن روز است، و لذا ما این آیات را بر همان معنی ظاهرش رها می سازیم و براساس آن بحث تجسم اعمال را بنا می نهیم، همان گونه که جمعی از محققان اهل تفسیر و حدیث چنین کرده اند.

در یازدهمین آیه بعد از اشاره به اموالی که مردم به صورت گنجینه در می آورند و در راه خدا انفاق نمی کنند و عذاب دردناکی  که دامان آنها  را می گیرد می فرماید: «این عذاب دردناک روزی است که آن سکه ها را در آتش جهنم گرم و سوزان کرده با آن صورتها و پهلوها و پشتهایشان را داغ می کنند (و به آنها می گویند) این همان چیزی است که برای خود گنجینه می ساختید! پس بچشید آنچه را برای خود گنج کردید»! «یوم یحمی علیها فی نار جهنم فتکوی بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما کنزتم لا نفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون». این آیه به روشنی می گوید: درهم و دینارهائی که به صورت گنج درآمدند و در راه خدا هرگز مصرف نشدند در صحنه قیامت ظاهر می شوند و در آتش دوزخ گداخته خواهند شد و بر پیشانی و پشت و پهلوی زراندوزان می گذراند، و به آنها می گویند اینها همان گنجینه های شما است! (دقت کنید)

در اینکه چرا این اعضاء سه گانه را داغ می نهند؟ بعضی گفته اند به خاطر اینکه قسمت عمده بدن را شامل می شود. و بعضی گفته اند به خاطر این است که نخست در برابر مستمندان چهره درهم می کشیدند سپس پهلوی تهی می کردند و بعد پشت می نمودند، لذا براین اعضاء سه گانه که وسیله بی اعتنائی به محرومان بوده در آن روز داغ می نهند، و گاه گفته شده زراندوزان هنگامی که به مقصود خود نائل می شوند نخست آثار فرح در صورتشان نمایان می شود و بعد به خوردن از بهره این اموال  مشغول می شوند به گونه ای که پهلوهایشان بالا می آید و از آن لباسهای فاخر تهیه می کنند و بر پشت می افکنند، به همین دلیل این سه عضو محل مجازات آنها است.

درست است که این آیه صریحا تجسم اعمال را بیان نمی کند بلکه فقط حضور آن اموال را در آن صحنه نشان می دهد، ولی همین تعبیر می تواند اشاره ای به مسأله تجسم اعمال  باشد، با اینکه ظاهرا این سکه ها و این اموال محو و نابود می گردد ولی در آنجا حکم معاد، بازگشت می نماید و اعمال آنها به صورت داغ نهادن بر چهره و پشت و پهلو تجسم می یابند! در این که منظور از کنز (گنج ) در اینجا  چیست گفتگو بسیار است ولی بدون شک «کنز» مفهوم گسترده ای دارد که هرگونه مال پر قیمتی را که جمع آوری کنند و در جائی ذخیره و پنهان نمایند شامل می شود.

با این حال آیا مفهوم آیه این است که هر کس ثروتی اضافه بر نیازمندیهای زندگی جمع آوری کرده و کناری بنهد، حرام است و مشمول این مجازات الهی خواهد شد؟ و یا اینکه آیه مربوط به کسانی است که حقوق واجب شرعی مانند زکات و غیر آن را نمی پردازند؟ اما کسی که حقوق  واجب را ادا کند کار حرامی مرتکب نشده و مشمول این مجازات نخواهد بود.

معرف در میان فقهاء و مفسران و محدثان معنی دوم است و احادیث متعددی در این زمینه در منابع اسلامی (اعم از منابع شیعه و اهل سنت) وارد شده است، چنانکه در حدیثی از پیغمبر اکرم(ص) می خوانیم: «هر مالی که زکات آن اداء شود کنز نیست». این احتمال نیز وجود دارد که هرگاه جامعه اسلامی بر اثر سرمایه های راکد گرفتار مضیقه و مشقت شود بر سرمایه داران واجب است که آن را از طریق انفاق یا سرمایه گذاری برای تولید کار و تأمین نیازمندیها، مصرف کنند، و چنانچه در چنین شرائطی اموال خود را از جریان خارج ساخته و کنز نمایند مشمول آیه فوق خواهند شد، و شاید حدیثی که از امیرمومنان علی (ع) نقل شده که فرمود: «آنچه بیش از چهار هزار(درهم) باشد «کنز» محسوب می شود، خواه زکاتش را داده باشد یا نه، و بیش از آن هزینه زندگی (سالیان )است، پس این گونه افراد را به عذاب دردناک بشارت ده».

جزای شما همان اعمال شماست!
در آخرین و دوازدهمین آیه تعبیر دیگری در این زمینه دیده می شود که خلاصه مفهومش این است: جزای شما در قیامت اعمال شما است و این تعبیر در چندین آیه از قرآن مجید دیده می شود. گاه می فرماید: «تنها اعمالی را که انجام می دادید جزای شما است»! «انما تجزون ما کنتم تعلمون»، عین این تعبیر در آیه 16 طور و آیه 7 تحریم نیز آمده است. و در آیه 54 یس می فرماید: «و لا تجزون الا ما کنتم تعملون» «جزا داده نمی شوید مگر به اعمالتان»، و در آیه 90 نمل می فرماید: «هل تجزون الا ما کنتم تعملون» «آیا جزای شما جز اعمال شما خواهد بود»؟! و در آیه 52 یونس می خوانیم «هل تجزون الا بما کنتم تکسبون» «آیا جزایی جز آنچه انجام می دادید به شما داده می شود»؟! و تعبیرات دیگری از همین قبیل با مختصری تفاوت.

بنابراین  ظاهر این آیات این است که جزای انسان همان اعمال او است. آری اعمال او است که به سوی او باز می گردد و او را آزار می دهد یا غرق فرح و شادی و سرور می کند، و این دلیل روشنی است بر مسأله تجسم اعمال و بازگشت اعمال انسان به سوی او، و نیز تأکید مجددی است بر مسأله عدالت خداوند، چرا که آنچه انسان می کشد از اعمال خود می کشد!

در اینجا باز می بینیم بعضی کلمه «باء» را در تقدیر گرفته اند (باء سببیت) و گفته اند در تقدیر «بما کنتم تعملون» است یعنی جزای شما به سبب اعمالی است که انجام می دادید درحالی که تقدیر بر خلاف ظاهر است و بدون دلیل جائز نیست، و در آیات فوق نیازی به تقدیر نمی بینیم، چه مانعی دارد خود اعمال انسان در آنجا حاضر گردد و بخش عمده ای از جزای او را تشکیل دهد؟ مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان ذیل آیه 7 سوره تحریم می گوید: «یعنی عذابی  که شما گرفتار آن می شوید همان عمل سوء شما است که انجام دادید و امروز حقیقت آن ظاهر و آشکار شده است.»

از مجموع آیاتی که در بالا تفسیر آن را دانستیم به خوبی روشن می شود که اگر ظواهر این آیات را دستکاری نکنیم، تأویل و توجیهی برای آن در نظر نگیریم، و تقدیر جمله یا کلمه ای برای آن قائل نشویم، و به تعبیر روشنتر ظواهر آیات را آنچنانکه هست صاف و درست تفسیر کنیم، از آنها استفاده می شود در قیامت و در دادگاه عدل الهی، یا مراحل دیگر آن روز، اعمال ما مجسم می گردد و به صورتهای مناسبی در برابر ما ظاهر می شود. اعمال بد به صورت موجوداتنی زشت و زننده و موذی و ناراحت کننده، و اعمال خوب به صورت موجوداتی زیبا و جالب و دلپذیر و روح بخش در آن صحنه ظاهر می گردند و همراه  صاحبش خواهند بود.

منـابـع

ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 6- از صفحه 115 تا 133

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد