تفسیر آیاتی از سوره انفال درباره اسیر گرفتن در اسلام

فارسی 2118 نمایش |

خداوند متعال در سوره مبارکه انفال می فرماید:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

67-ماکان لنبی أن یکون له اسری حتی یثخن فی الارض تریدون عرض الدنیا و الله یرید الاخره والله عزیز حکیم

68-لولا کتب من الله سبق لمسکم فیما أخذتم عذاب عظیم

69-فکلوا مما غنمتم حللا طیبا واتقوا الله إن الله غفور رحیم

70-یا ایها النبی قل لمن فی ایدیکم من الاسری إن یعلم الله فی قلوبکم خیرا یوتکم خیرا مما أخذ منکم ویغفرلکم و الله غفور رحیم

هیچ پیامبری را روا نباشد که اسیرانی] از دشمن[ بگیرد تا کاملا بر آنها پیروز گردد و جای پای خود را در زمین محکم کند[ شما متاع ناچیز و ناپایدار دنیا را می‌خواهید و خدا برای شما آخرت را می خواهد و خدا مقتدر و کارش از روی حکمت است. اگر فرمان سابق خدا نبود ]که بدون ابلاغ، امتی را کیفر ندهد[ مجازات بزرگی به خاطر چیزی که ]از اسیران[ گرفتید به شما می‌رسید. اکنون از آنچه غنیمت گرفته‌اید و حلال و پاکیزه است، بخورید و خدا ترس و پرهیزگار باشید که خدا آمرزنده و مهربان است. ای پیامبر، به اسیرانی که در دست شما مسلمینند. بگو اگر خدا در دل شما خیر و هدایتی مشاهده کند، در مقابل آنچه ازشما گرفته شده نعمت‌های بهتری عطا می کند و از گناهان شما می‌گذرد که خدا آمرزنده ی گناه و مهربان است و اگر با ]ابزار مسلمانی[ قصد خیانت به تو را دارند، پیش از این به خدا هم خیانت کردند و خدا ]شما را[ بر آنها پیروز کرد و خداوند دانا و حکیم است.

اسیر گرفتن در اسلام
آیات فوق که از سوره ی مبارکه ی انفال ذکر شد، مربوط به قتال و جهاد با کفار است و هر جنگ و قتالی طبعا توأم با اسیرگرفتن خواهد بود. اکنون سئوال این است که آیا جایز است مسلمانان در میدان جنگ از کفار اسیر بگیرند؟ اگر جایز است، نحوه‌ی رفتار با اسیران جنگی چگونه باید باشد؟ آیه‌ی شریفه می‌فرماید: مجاهدین در میدان جنگ تا وقتی که بر دشمن تسلط کامل پیدا نکرده‌اند، حق ندارند اسیربگیرند. "ماکان لنبی" مختص به پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله وسلم نیست؛ بلکه همه‌ی انبیا‌ء چنین بوده‌اند. یعنی وقتی که با دشمنان حق می‌جنگیدند، روششان این بود که تا زمانی که بر دشمن تسلط کامل پیدا نمی‌شد، حق نداشتند اسیر بگیرند.

"ما کان لنبی أن یکون له اسری" یعنی برای هیچ پیامبری این حق و این شایستگی نیست که اسیر بگیرد. کلمه‌ی «اسری» جمع اسیر است. اسیر مفرد است و جمعش می شود «اسری» یا «اسراء» یا «اساری» هرسه درست است. تا چه وقت حق ندارند اسیربگیرند؟ حتی یثخن فی الارض؛ تا اینکه در زمین و در منطقه «ثخن» پیدا کنند. ثخن یعنی صلابت، قوت و شوکت. در مقابل "میعان" است. مایعی که سیلان دارد، وقتی سفت شد و شکل گرفت، می‌گویند ثخین شد. این حالت، حالت ثخن است که دیگر میعان و سیلان ندارد. از قوت و شوکت تعبیر به ثخن می شود.

آیه‌ی فوق به این نکته اشاره می‌کند که تا شما به طور کامل بر دشمن مسلط نشده‌اید و جای پای خود را محکم نکرده اید، حق ندارید از دشمن اسیر بگیرید. همه ی انبیاء چنین بوده اند. در جنگ بدر، بعضی اشتباه کردند و این خطا را مرتکب شدند. در اثنای جنگ افرادی را که می دیدند می‌توانند اسیر کنند، می گرفتند و اسیر می‌کردند.  چون ثروتمندان مکه را می شناختند، آنها را می گرفتند و اسیر می کردند تا بعد از آنها پول بگیرند و آزادشان کنند. برای اینکه به پول برسند این کار را می کردند. در همین آیه هم توبیخ شده اند.

علل نهی از اسیر گرفتن
چرا اسیر گرفتن پیش از تسلط کامل ممنوع است؟ شاید برای این باشد که در اثنای جنگ، که تنور جنگ گرم است و دشمن قوتی دارد، اگر مسلمانان به فکر این باشند که افرادی را اسیر کنند و ببندند و به پشت جبهه منتقل کنند، طبعا به همان مقدار از ادامه ی جنگ باز می مانند و چه بسا دشمن از همین فرصت استفاده کند و بر شدت حمله‌ی خود بیفزاید و خطری عظیم برای لشکر اسلام پیش آید؛ چنان که در جنگ احد پیش آمد. در این جنگ، مسلمانان اول پیروز شدند و همین که دشمن را در حال فرار دیدند، دست از ادامه ی جنگ کشیده به جمع آوری و غنایم پرداختند؛ غافل ازاینکه دشمن هنوز به طور کامل شکست نخورده است و لذا دشمنان از این فرصت استفاده کرده از پشت سرحمله کردند و مسلمانان شکست فاحشی خوردند و حتی به شخص پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم صدماتی وارد شد. این یکی از علل احتمالی نهی از اسیر گرفتن در اثنای جنگ است. علت دیگر این است که ممکن است اسیرانی که می‌گیرند افرادی شرور و آتش افروز باشند و وقتی میان مسلمانان آمدند، فرصتی بیابند و مجدا آتش جنگ را برافزوزند و لذا آیه می‌فرماید: هیچ پیغمبری حق ندارد اسیر بگیرد تا وقتی که بر دشمن تسلط کامل پیدا کند. بعد، کسانی را که چنین کرده‌اند توبیخ می کند:

تریدون عرض الدنیا و الله یرید الاخره

شما دنیا خواهید. برای اینکه به دنیا برسید این کار را می کنید. این برای مسلمانان مجاهد زشت است. البته، همه این طور نبودند. جمعیت کمی در میان آنها چنین بودند. همان کسانی که در آیات گذشته (آیه‌ی پنجم) خواندیم که حتی مایل به آمدن به میدان جنگ هم نبودند.

"وإن فریقا من المومنین لکارهون"؛ همان افرادی که اگر به میدان جنگ هم آمدند، می‌خواستند از غنایم جنگی بهره‌ای ببرند یا اینکه اسیر بگیرند و بعد آزاد کنند و پولی نصیبشان بشود. "تریدون عرض الدنیا" شما این طور هستید. دنبال متاع ناپایدار دنیا می گردید. عرض یعنی متاع ناپایدار و فناپذیر. شما هدفتان این است. در همه جا می‌خواهید به دنیا برسید و حال آن که "و الله یرید الاخره"؛ خداوند همش این است که دین را ابقا کند تا شما در سایه ی دین به حیات ابدی برسید. اگر دستور جنگ هم می‌دهد به این منظوراست. هدف کشورگشایی یا به دست آوردن اموال و غنایم نیست.

"والله عزیز حکیم"؛ خود را به عزت و حکمت می‌ستاید. خداوند عزیز است. قدرتش شکست ناپذیر است. هیچ قدرتی نمی‌تواند در مقابل او مقاومت کند و حکیم است؛ کار عاقلانه و حکیمانه می‌کند. باقی را با فانی معاوضه نمی کند و می‌خواهد شما نیز این گونه باشید. خود عزیز و حکیم است، دوست دارد بندگانش هم عزیز و حکیم باشند. آنها هم عزت و صلابت پیدا کنند و کاری کنند که دشمن نتواند در مقابلشان مقاومت کند. عزت شما در آن موقع است که شکستی کامل به دشمن وارد آورید و مطمئن بشوید که دیگر رمقی ندارد؛ آن وقت حکیمانه عمل کنید. آخرت را در راه رسیدن به دنیا از دست ندهید. باقی را با فانی معاوضه نکنید. این نشانه‌ی حکمت است. او دوست دارد شما هم در حد خودتان، هم عزیز و شکست ناپذیر باشید هم حکیم باشید. معامله‌ی احمقانه نکنید. آخرت باقی را برای دنیای فناپذیر از دست ندهید. در ادامه تهدید می‌کند که شما گناهی بزرگ مرتکب شدید؛ زیرا بدون اینکه از سئوال استیذان کنید و از خدا دستور برسد، در اثنای جنگ اقدام به اسیر گرفتن کردید. در حالی که ممکن بود این کار به پیکر اسلام لطمه بزند و پایه‌ را متزلزل سازد. از این نظر، شما مستحق عذاب عظیم هستید؛ ولی ما شما را عذاب نمی‌کنیم، چون هنوز حکم را بیان نکرده بودیم و روش ما این است که تا حکم را بیان نکرده ایم. متخلف را عذاب نمی کنیم:ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا؛ (اسراء/15)

لولا کتاب من الله سبق لمسکم فیما اخذتم عذاب عظیم؛

اگر نبود قانونی که خدا مقرر کرده که کیفر بدون تبیین نکند، به خاطر آنچه گرفته‌اید  عذابی عظیم دامنگیر شما می شد.

وقت اسیر گرفتن
جمله‌ی آخر آیه 4 سوره محمد (ص) این است: "حتی تضع الحرب اوزارها"؛ تا جنگ بار سنگین خود را فرو گذارد. "فاذا لقیتصم الذین کفروا" وقتی در میدان جنگ با کفار برخورد کردید، "فضرب الرقاب"؛ وظیفه‌ی اول شما کوبیدن محکم است تا گردن ها زده شود؛ نه اینکه فقط سیلی بزنید یا مشتی بزنید باید گردن ها زده شود. تا چه وقت؟ "حتی إذا أثخنتموهم"؛ تا وقتی که ثخن در زمین به دست آورید. یعنی صلابت و قوت و شوکت پیدا کنید تا دشمن از پا درآید و دیگر نتواند در مقابل شما مقاومت کند. به این حد که رسید، آنگاه مرحله‌ى اسیر گرفتن است. پس تا ثخن پیدا نشده، حق اسیر گرفتن ندارید. وقتی که ثخن قوی و بر دشمن مسلط گشتید، به طوری که او دیگر انسجامی نداشت و متفرق و پراکنده  شد، در این موقع حق دارید اسیر بگیرید. " فشدوا الوثاق"؛ اینجا مرحله ی گرفتن و بستن است. تا به حال مرحله‌ی کشتن بود و حق گرفتن و بستن نداشتید. حالا که آنها از رمق افتاده‌اند آنان را بند کنید. وثاق یعنی طناب یا زنجیر یا هرچه که چیزی را با آن می‌بندند.

فلسفه ی اسیر گرفتن
اصلا چرا باید اسیر بگریم؟ سرش معلوم است. برای دفع خطر محتمل که مبادا در میان باقی مانده ها افراد شروری باشند از قبیل ابوجهل و عمروبن عبدود و..که مجددا فرصتی به دست آورده برضد مسلمین قیام کنند و لذا راه عقلایی‌اش این است که اینها را اگر نمی‌کشیم رهاشان نکنیم.  علاوه بر این، یک فایده ‌ی بسیار مهم اسیر گرفتن این است که آنها در مکتب اسلام تربیت شوند. چون هدف اصلی دین ارشاد و اصلاح و تربیت انسان است. مسلمانان آن چنان رفتار کریمانه با اسرار دارند که آنها را جزو افراد خانواده ی خود به حساب می‌آورند. به آنان غلام و کنیز نمی‌گویند، بلکه "فتی و فتاه" یعنی جوانمرد  و جوان زن می‌گویند. آنها را شریک خوراک خود می‌کنند. مگر نه این است که خاندان عصمت علیهم السلام خوراک خود را به اسیر می‌دادند، زن و فرزند خود را گرسنه می خواباندند و  اسیر را سیر می‌کردند؟

ویطعمون الطعام علی حبه مسکینا ویتیما واسیرا ، (انسان/8)

پس این طور نیست که اسیر بگیرند و ذلیلش کنند و او را تحت فشار قرار دهند؛ بلکه اصلاحش می‌کنند، تربیتش می کنند و از او انسان می‌سازند. یعنی همان کسی که به خون شما تشنه است و آمده شما را از بین ببرد، شما او را نمی‌کشید او را نگه می‌دارید و تمام حوائجش را تأمین می‌کنید. خوراک و لباس و مسکن به او می‌دهید، با کمال ادب و احترام مثل برادر با او رفتار می‌کنید و در عین حال، دفع خطر محتمل هم از خود می‌کنید. بعضی از همین اسیرها در مکتب تربیتی اسلام آن چنان ترقی کردند که به مقام فرماندهی لشکر رسیدند. مگر زیدبن حارثه و اسامه بن زید نبودند که به مقام فرماندهی لشکر اسلام رسیدند؟

احکام رفتار با اسیران
در دنباله‌ی آیه 4 سوره محمد(ص) "فامامنا بعد و اما فداء" بعد از اینکه اسیر گرفتید دیگر کشتن آنها جایز نیست، بلکه با تشخیص ولی امر، اگر مصلحت بود، آنها را بدون فداء یعنی بلاعوض آزاد کنید و اگر صلاح غیر از این بود فدا بگیرید و آزاد کنید. مسأله‌ی. فدا گرفتن در مقابل آزاد ساختن اسیران نیز کاری عادلانه است به جهت اینکه آنها آتش افروز جنگ بوده‌اند و طبیعی است که جنگ خسارت و تلقات دارد. نیروهای انسانی از بین رفته و اموال تلف شده است. از این نظر مسلمانان حق دارند از کفار غرامت جنگی بگیرند. علاوه بر این، مهاجرانی که در اثر فشار مشرکین دست از خانه و زندگی خود  برداشتند و به مدینه آمدند و مشرکین اموال آنها را تصرف کردند، حالا که دسترسی به اموال مشرکین پیدا کرده اند حق دارند به عنوان تقاص غنایم جنگی بگیرند یا اینکه در مقابل آزاد کردن اسیر از آنها فدیه بگیرند. این هم کاری منطقی و عادلانه و عاقلانه است. آنچه به عنوان فدیه می‌گرفتند مبلغ کمی بود. اگر اسیر فردی ثروتمند بود،  چهار هزار درهم و اگر کم ثروت بود یک هزار درهم می‌گرفتند. جمعی را هم بدون عوض آزاد می‌کردند. وقتی که این خبر، که اسیران را با پول آزاد می‌کنند، به مشرکین قریش در مکه رسید، آنها هم از مکه پول می‌فرستادند تا اسیران خود را آزاد کنند.

دلداری اسیران
خداوند متعال می‌فرماید:

یا ایها النبی قل لمن فی ایدیکم من الاسری  إن یعلم الله فی قلوبکم خیرا یوتکم خیرا مما اخذ  منکم ویغفر لکم والله غفور رحیم،

ای پیامبر، به اسیرانی که گرفته‌اند با زبانی نرم و لین بگو: اگر واقعا خدا بداند شما در دل نیت خوش دارید و ایمان آورده‌اید، بیش از آن مقداری که از شما گرفته اند به شما بر می‌گردانند. در آخرت پاداش های ابدی می‌دهد و در این دنیا هم جای آنچه را داده اید پر می‌کند و گناهان گذشته‌ی شما را هم می‌آمرزد و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.

قول ظاهری دشمن را بپذیر
بعد می‌فرماید: "و إن یریدوا خیانتک"؛ ممکن است در بین این افرادی که پول می‌دهند و آزاد می‌شوند یا اظهار اسلام می‌کنند و در مدینه می‌مانند، عناصری شرور و کینه تور و انتقامجو وجود داشته باشند و بخواهند فتنه انگیزی کنند. البته، این احتمال وجود دارد اما به این احتمال ترتیب اثر نده، هم آزادشان کن هم اسلامشان را بپذیر. در آیه ی صلح (آیه ی شصت و یکم سوره انفال ): "و ان جنحوللسلم فاجنح لها..." این مطلب وجود دارد که اگر تقاضای صلح و پیمان و عدم تعرض کردند و احتمال دادی که دروغ  می‌گویند و خدعه در کار است، به این احتمال ترتیب اثر نده. صلح کن و پیمان هم ببند. اگر در واقع قصد خیانت داشتند خدا جلوشان را می‌گیرد.

اینجا هم مطلب همین است. بر فرض هم که در واقع قصد خیانت داشته باشند. باکی نیست: "فقد خانوا الله من قبل "؛ قبلا هم به خدا خیانت کرده‌اند. خیانت به تو خیانت  به خداست. با همین قصد خیانت، به جنگ با شما آمده بودند و می‌خواستند نظام اسلامی را براندازند، ولی دیدید که خدا شما را پیروز کرد و نگذاشت که آنها به هدف خود برسند. "فامکن منهم"؛ خداوند تو را بر آنها مسلط کرد و مغلوبشان ساخت. پس خدا حامی تو است نگران نباش. آنجا که ظواهر امر اقتضا می‌کند که عمل کنی، عمل کن. اگر آمدند صلح کنند و اگر آمدند پول بدهند تا آزاد بشوند، قبول کن. اگر اظهار اسلام می‌کنند، قبولشان کن. حتی اگر احتمال می‌دهی که خائن باشند، به این احتمال ترتیب اثر نده. اگر هم قصد خیانت داشته باشند: "فان حسبکالله" خدا کفایتت می‌کند. همانگونه که تابه حال کفایتت کرده است. "والله عزیز حکیم"؛ خدا از نیت ها آگاه است و بر اساس حکمت کار می‌کند.

منـابـع

سیدمحمد ضیاء آبادی- تفسیر سوره انفال - از صفحه 609 تا 618

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها