سه واقعیت مهم از زبان قرآن در بیان اثبات معاد
فارسی 1838 نمایش |خداوند متعال در آیات 83 -81 سوره مبارکه یس در مقام اثبات حتمیت مسأله ی معاد و حیات پس از مرگ می فرماید:
"اولیس الذی خلق السموات و الارض بقدر علی أن یخلق مثلهم بلی و هٌو اخلقٌ العلیمٌ أنما امره إذا اراد شیئا إن یقول له کٌن فیکٌون فسبحن الذی بیده ملکوت کل شی و البیه ترجعٌون"
«آیا کسی که آسمانها و زمین را آفریده است قادر بر این نیست که همانند آنها را ]پس از مرگ و پوسیدن در میان خاک[ بیافریند؟ آری ]می تواند[ و او آفریدگار داناست. کار او جز اراده ی ایجاد چیزی نیست، همین که چیزی را اراده کند به او می گوید: موجود باش، او هم بی درنگ موجود می شود. پس منزه ]از عجز و ضعف[ است خداوندی که مالکیت همه چیز در دست اوست و ]همگی[ به سوی او باز می گردید».
سه واقعیت مهم در اثبات معاد
در جواب استبعاد و استنکاف کافران سه واقعیت را ارائه می نماید که با تحکیم آنها مسأله ی معاد و حیات پس از مرگ برای هر انسان با وجدان دور از لجوج و عناد، مقطوع و مسلم می گردد. یکی از آن سه واقعیت مسأله ی حکمت یعتی هدفدار بودن خلقت است. البته این حقیقت را هیچ گاه نباید از نظر دور داشته باشیم که ما بحث معاد را پس از ایمان و اعتقاد به وجود خالق حکیم علیم پی می گیریم که خودش فرموده است:
الف: حکمت خدا
"ان الله کان حکیماً" (احزاب /1)
بدیهی است حکیم هرگز کار بی هدف انجام نمی دهد. چنان که می فرماید:
"ایحسب الإنسان ان یترک سدی" (قیامت/36)
«آیا انسان می پندارد که مهمل و بیهوده به حال خود رها می شود؟»
اگر بنا بر رها کردن بود که در مراحل قبلی خلقت رهایش کرده بودیم.
"الم یک نطفه من منی یمنی" (قیامت /37)
«آیا او ابتدا نطفه و آب اندکی از منی که از رحم مادر ریخته می شود نبود؟»
اگر قانون خلقت این بود که تکامل و حرکت به سوی کمال در کار نباشد، از همان اول نطفه و علقه و مضغة و.... را از بین می بردیم. می بینید که چنین نشده است و خلقت در مسیر تکامل پیش می رود. اکنون اگر بعضی از افراد در شرایط خاصی قرار می گیرند و از مسیر تکامل خارج می شوند- مثلاً در مرحله علقه و مضغة و جنین بودن سقط می شوند- این به قانون کلی خلقت مربوط نیست؛ بلکه تحت یک سلسله شرایط خاص استثنایی قرار می گیرند و از طریق دیگری باز به مسیر تکامل برمی گردند. توقف و رکود در عالم خلقت تحقق پذیر نمی باشد. تمام موجودات در حال حرکت به سوی کمالند و مقتضای قانون حکمت در خلقت، تکامل و حرکت به سوی کمال است.
ب: علم خدا
واقعیت دوم مسأله ی "علم خالق" است که احاطه ی بر همه چیز عالم دارد. او که می خواهد مخلوق خود را به هدف برساند طبیعی است که باید علمش به تمام ذرات عالم خلق محیط باشد؛ به تمام اعمال آدمیان احاطه داشته باشد. او می داند که ذرات بدن شما پس از مرگ و پوسیدن، به کجا می رود و به چه صورت می آید.
"فقال الکافرون هذا شیء عجیب"(ق/2)
مردم کافر، سرپوش روی فکرشان نهاده اند و نمی خواهند بیندیشند! وقتی می شنوند که بعد از مرگ زنده خواهند شد می گویند: این، چیز شگفت آوری است!
"أ إذا متنا و کنا تراباً ذلک رجع بعیدٌ"(ق/3)
آیا وقتی ما مردیم و خاک شدیم، بازگشتی داریم؟ این چنین چیزی دور و بعید ]از فکر و ذهن[ است. خداوند جواب می دهد:
"قد علمنا ما تنقص الارض منهم"
به یقین ما می دانیم که زمین از آتها چه کم می کند...
اگر زمین اجزای بدن شما را خورده است، ما می دانیم آن اجزاء به کجا رفته و اگر باد وزیده و آن اجزاء دستخوش امواج هوا گشته، می دانیم به کجا رفته، جزء بدن کدام کرم شده، جزء بدن کدام حیوان درنده شده، همه ی اینها را می دانیم:
"قد علمنا ما تنقص الارض منهم و عندنا کتابٌ حفیظٌ: (ق/4)
آنچه را که زمین از بدن اینها می کاهد می دانیم و نزد ما کتابی هست که نگه دارنده ی همه چیز است ]و همه چیز در آن مضبوط است[.
"ما یعزب عن ربک من مثقال ذره فی الارض ولا فی السماء والا اصغر من ذلک ولااکبر الا فی کتاب مبین"(یونس/61)
به قدر ذره ای در زمین و آسمان از علم خدای تو پنهان نمی ماند و چیزی کوچک تر و بزرگ تر از ذره ای نیست مگر این که در کتاب آشکار کننده ای محفوظ است. پس واقعیت اول، مسأله ی حکمت است که عالم خلقت هدفدار است و واقعیت دوم مسأله علم است که خالق عالم و آدم احاطه ی علمی بر تمام ذرات بدن آدمیان پس از مرگ و خاک شدنشان دارد و همچنین از تمام جزئیات اعمالشان آگاه است.
ج: قدرت خدا
واقعیت سوم، مسأله ی قدرت است که حضرت خالق حکیم علیم می تواند ذرات پراکنده ی مرده ی در دل خاک را جمع آورده از نو بسازد، نه مگر شما ابتدا نطفه و ذره ی نامرئی داخل آن نطفه بوده اید، او شما را از آن حالت به این شکلی که اکنون هستید درآورده است. همو یک ذره از بدن شما را از میان خاک ها برمی دارد و انسانی می سازد و عجیب این که :
"و یقول الانسان إذا ما مت لسوفً اخرج حیا* او لا یذکر الانسان انا خلقناه من قبل لم یک شیئا" (مریم /67-66)
«این انسان ]فراموشکار[ می گوید: آیا من وقتی مٌردم باز زنده از قبر برمی خیزم؟ آیا انسان به یاد نمی آورد که ما او را قبلاً خلق کردیم، درحالی که اصلاً چیزی نبود و هستی نداشت.»
حکمت و علم و قدرت، سه عامل برای اثبات معاد
پس سه مطلب به دنبال هم آمده است و حتمیت مسأله ی معاد را اثبات می کند:
حکمت: این عالم هدف دارد. شما جزء – جزء این بدن خود را در نظر بگیرید، هیچ جزیی را بی هدف نمی بینید، یک مو بی هدف نیست، یک ناخن بی هدف نیست، یک مژه ی چشم شما بی هدف نیست و ....اگر یکی از اینها نقصی پیدا کند، زندگی شما مختل می شود. این حس ذائقه که به وسیله ی آن با کمال آسانی طعم غذاها را می چشید، هیچ می دانید اگر نبود چه تلخی در زندگی تان پیدا می شد؟ به هر جای عالم که نگاه کنید، چیز بی هدفی نمی بینید! هر موجودی، از خلقتش غایتی منظور است. علومی که در دنیا به وجود آمده برای این است که هر علمی، مقررات و نظاماتی را در عالم کشف می کند و با نام علمی خاص نامیده می شود. آنچه که مقررات بدن انسان را کشف می کند، علم طب است، آنچه که نظامات کرات آسمانی را کشف می کند، علم هیأت است. هر علمی عبارت از نظامات و حساب ها و مقررات معینی است که در عالم به کار رفته است. اگر بنا بود در عالم حکمتی در کار نباشد و زندگی بیهوده و بی هدف باشد، علمی به وجود نمی آمد. وقتی بنا شد در جزء- جزء عالم، هدف و غایتی منظور باشد، پس نظام کلی عالم نیز دارای هدف و غایت خواهد بود. در این میان انسان که از اصالت و شرف خاصی برخوردار است، طبعاً هدف و غایت خاصی از خلقتش منظور است؛ آن چنان که خالقش فرموده است:
"و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون" (ذاریات /56)
«من جن و انس را نیافریدم مگر این که عبادتم کنند».
و عبادت خدا یعنی حرکت به سوی او که کمال مطلق لایتناهی است از مسیری خاص با برنامه ی سیری خاص که همان دین و عمل به احکام آسمانی قرآن است. آری! خالق انسان می خواهد او را در این مسیر با این برنامه ی سیر حرکت داده او را از خاک بردارد و از افلاک هم بگذارند. طی این چند سال عمر دنیوی اش، تیرگی ها را از گوهر جانش بزداید و همچون آفتاب درخشان از این جهان به سرای آخرت منتقلش سازد و برغرفه های جنة المأوایش بنشاند و آنجا به دستش بدهد که در آن نوشته است: «من خدای تو چنینم که به هر چه بگویم باش، موجود می شود. تو را هم اکنون چنین کرده ام که به هرچه بگویی باش، موجود می شود».
آری! هدف و غایت خلقت انسان این است که او را به مرتبه ی خلاقیت برسانند.
"انا لله وانا الیه راجعون"( بقره/156)
«به یقین ما از آن اوبیم و به سوی او باز می گردیم ]و همچون او خلاق می گردیم[.»
"واعلموا انکٌم ملاقوه"(بقره/223)
«این را بدانید که سرانجام شما به لقاء و دیدار او خواهید رسید» و صفات او را در حد امکانی خود به خود خواهید گرفت.
پس سه واقعیت در عالم حاکم است که به دنبال هم آمدن این واقعیت تحقق معاد و حیات پس از مرگ را مقطوع و مسلم می سازد:
1- حکمت که خلقت عالم، لغو و بیهوده و بی هدف نیست.
2- علم که خالق عالم می داند آن را از چه راهی به هدف برساند.
3- قدرت و توانایی خالق که می تواند آن را به هدف برساند.
با توجه به این سه واقعیت، معاد برای هر انسان سلیم الوجدانی قطعی است. حال:
"او لیس الذی خلق السماوات والارض بقادر علی ان یخلق مثلهٌم بلی وهٌو الخلاق العلیم"
«آیا آن کسی که آسمان ها و زمین را آفریده است، توانا و قادر بر این نیست که مثل آنها ]آدمیان[ را ]پس از مرگ[ از تو بیافریند؟ آری! قادر است و او خلاق و آفریدگار دانا است.»
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی- تفسیر سوره یس - از صفحه 355 تا 360
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها