نظر مفسران درباره «لا اقسم» 2

فارسی 1282 نمایش |

این دسته از مفسران گفته اند اگر کسی اشکال کند که عقاید کفار در آیات و سوره های دیگر بیان شده چطور در اینجا قرآن آنها را نفی و باطل کرده است؟ در پاسخ می گوییم: چون همه قرآن بصورت یک سوره است و آیات قرآن ارتباط کاملی با یکدیگر دارند؛ لذا می بینیم چیزی در یکی از سوره ها گفته شده و جوابش در سوره دیگری آمده، مثلا در سوره حجر آیه 6 می فرماید: کافران به پیغمبر اسلام می گویند: ای کسی که مدعی آنی که قرآن از جانب خدا بر من نازل شده تو (بعقیده ما محققا) دیوانه ای. جوابش در سوره قلم آیه 2 آمده است چنان که می فرماید: تو به لطف و رحمت پروردگارت عقل کامل و نعمت نبوت یافتی و هرگز  ( چنان که کافران پندارند) دیوانه نیستی. حال به بیان بعضی از مفسران که به این معنی معتقدند توجه می کنیم:

مرحوم طبرسی در ذیل آیه: "فلا و ر بک لا یومنون..." (نساء / آیه 65) می نویسد: « لا» در اول کلام داخل شده چون رد کلام است مثل آنکه گفته می شود "فلیس الامرکما یزعمون انهم آمنوا" آن طور نیست که گمان کرده اند آنها ایمان آورده اند...سپس قسم آورده شده است.

راغب می گوید: گاهی «لا» بر کلام مثبت داخل می شود و کلام محذوف را نفی می کند مثل: "و ما یعرب عن ر بک  من مثقال ذره فی الارض و لا فی السماء" (یونس/آیه 61سپس می گوید بر همین معنی حمل شده قول خداوند: "فلا اقسم بیوم  القیمه"، "فلا اقسم برب المشارق"، "فلا اقسم بمواقع النجوم..".

شیخ مصطفی مراغی در تفسیر خود از عده ای از مفسران نقل کرده که «لا» رد کلامی است که قبلا گذشته و جواب آنها است. بعد اضافه می کند: این معنی در محاورات مردم شایع است، «الله» یا «اقسم» آغاز قسم است. مثلا در«لا اقسم بیوم  القیمه»، نخست به وسیله «لا» عقیده کفار (انکار قیامت و برانگیخته نشدن مردم در آن روز) را نفی کرده سپس برای اثبات آن سوگند یاد می کند.

فخر رازی پس از آن که وجوهی در این مورد ذکر می کند می گوید: معقول آن است که بگوییم «لا» نافیه است که عقیده کفار را نفی می کند و قسم بعد از آن می آید، مثل این که گفته می شود «لا والله» نه به خدا گفتار کافران درست نیست سوگند یاد می کنم به آن....

شیخ طوسی و ابوالفتوح رازی از فراء نقل کرده اند که گفته است «لا» رد کلام مشرکان است، آنگاه خداوند ابتدا کرده به قسم و می فرماید: اقسم ( قسم می خورم) سپس فراء گفته هر سوگندی که بر کلامی وارد می شود حتما باید «لا» بر قسم مقدم باشد تا فرق باشد بین سوگند انکاری و سوگند اثباتی مثلا می گویند: "والله ان الرسول حق"، این سوگند فایده آن می دهد که پیامبر حق است، اما وقتی که بگوید: "لا و الله ان الرسول حق" به معنی آن است کسانی که رسالت آن حضرت را انکار کردند دروغ گفتند، بلکه او پیغمبر است، و انکار آنان در صحت نبوت آن حضرت اثر نمی کند.

طبری می گوید: مقصود از «لا» نفی اندیشه خلاف است یعنی آن طوری که کفار و تکذیب کنندگان به کتاب خدا و پیامرانش می گویند نیست. سپس نام برده در مورد دیگر با تفصیل بیشتری می گوید: اقوالی در مورد «لا» وجود دارد که بهترین آنها که به نظر من درست است قول کسی است که گفته است «لا» رد سخن کسانی است که گفتارشان قبلا گذشت و بیان شد، و «لا» جواب گفتار و اندیشه ناپاک آنها است چون در سخن گفتن و به طور کلی در محاوره و گفتگوی مردم شایع و متداول است که وقتی یکی از آنها می گوید: "لا والله لافعلت کذا"، دیگران با «لا» رد سخن را قصد می کنند و بعدش که می گوید والله، آغاز سوگند اراده می شود. همینطور است وقتی می گویند: "لا اقسم بالله لافعلت کذا"، پس وقتی که معروف از معنی «لا» در آغاز سوگند آن است که ما گفتیم، لازم است که در  سایر موارد که نظیر آن است همین معنی را اراده کرده و این قانون را جاری نماییم. البته در صورتی که در آن موارد دلیل خلاف این معنی نباشد که در آن صورت لازم است همان را که دلیل اقتضا دارد اراده نمائیم، بنابراین، آیه "لا اقسم بیوم القیمه" را این طور معنی می کنیم: مردم کافر! آن طور که شما می گویید که خداوند بندگان خود را پس از مردن دوباره زنده نمی کند نیست بلکه سوگند به قیامت که همه مردم را پس از مردن زنده خواهد نمود.

صاحب تفسیر نوین نیز بیانی در همین زمینه دارد که به طور خلاصه نقل می کنیم: او می گوید: «در عرب معمول و متداول بوده است که بر بسیاری از سوگندهای خود «لا» می افزودند و هم اکنون در آثار اشعار قبل از نزول قرآن که به جا مانده است فراوان به این گونه قسمها برمی خوریم.... حال ما به همان استعمال خود عرب که قویترین دلیل و برهان است استناد می نماییم و می گوییم قرآن با روش اهل مکالمه و محاوره قوم عرب سخن می گوید و آنها در بعضی قسمتها حرف «لا» می افزوده اند بدون آن که معنی نفی از آن بفهمند یا قصد کنند و در پاره ای موارد آن را نمی آوردند. قرآن نیز که لهجه های مختلف و استعمالات گوناگون زبان را در خود جمع نموده است بسیاری از سوگندها را بدون حرف نفی و چند مورد با آن حرف آورده است. سپس نام برده در پاورقی توضیحی می دهد که: در فارسی نیز معمول است که می گویند "نه به خدا قسم" به صورت یک کلمه متصل ولی این گونه سوگند در این زبان گویا موقعی است که سوگند خوردنده با مخالفتی روبرو است که می گوید تو چنین کاری کرده ای او در جواب می گوید، نه به خدا نکرده ام یا می گوید نکرده ای و پاسخ دهنده می گوید نه به خدا کرده ام. بعد صاحب تفسیر نوین از بیان خود نتیجه گیری می کند که: با قیاس به قسم فارسی می توانیم قول کسانی را صحیح بدانیم که می گویند حرف «لا» در اول در مقام رد مخالفان است و آیاتی هم که «لا اقسم» در آنها آمده معمولا اثبات یا رد مطلبی یا عقیده ای در برابر مشرکان و مخالفان است و در حقیقت لا اقسم به جای خدا قسم و به همان معنی می باشد.

این بود مجموعه نظریات  عده ای  از مفسران که در سه قسمت به طور خلاصه آورده شد لیکن نظر سوم که نفی اندیشه خلاف باشد و همچنین نظر دوم که در هر صورت نافیه گرفتن «لا» است، با آیاتی قرآنی سازش بیشتری دارد  چون:

1.  قرآن کلام حکیم است و از هر یک از حروف و کلمات آن معنایی اراده کرده، معنایی عمیق و شگرف، و حشو و زاید بودن هر یک از آنها خارج از مقام عظیم کلام حکیم است و مناسب با آن نیست.

2. آیات قرآن دارای پیوستگی و رابطه خاصی با یکدیگر است و هر یک از کلمات اثر خاصی در معنی کلمات دیگر دارد. همانطور که قبلا نقل شده نافیه گرفتن «لا» که عقاید و گفتار کفار را که در آیات و سوره های دیگری نقل شده نفی مینماید هیچگونه به فصاحت قرآن لطمه نمی زند بلکه لازمه فصاحت و بلاغت قرآن بوده و پیوستگی آیات را با یکدیگر می رساند.

3. هدف از سوگندهای قرآن خصوصا آن دسته که با «لا» آغاز شده اصول عقاید اسلامی را تشکیل می دهد از قبیل اثبات و حدانیت خدا وند و رسالت پیامبر اسلام و معاد و قرآن و.... و کافران و مشرکان هم همین مسایل را انکار نموده اند لذا قرآن مجید نخست این گونه اندیشه های ناپاک و اعتقادات ناحق و خلاف واقع آنان را با «لا» نفی و باطل  کرده سپس بلافاصله برای اثبات همان مسایل سوگند یاد کرده که این مسئله با دقت و توجه کوتاهی در مقسم له (آنچه که برای سوگند یاد شده) و پیوستگی آن با اصل قسم روشن می شود. ناچاریم برای تأیید بیشتر این معنی نظر دو نفر از مفسران معاصر را در این زمینه نقل نمائیم:

1. مولف تفسیر پرتوی از قرآن می گوید: «بعضی این «لا» را زایده و برا ی تاکید قسم، و بعضی برای نفی و رد افکار مقدر دانسته اند. زاید و بی معنا بودن «لا» در این آیه و در آیات مانند آن شایسته بلاغت و مقام قرآن نیست. این گونه «لا» که پیش از فعل قسم آمده، یا مانند «کلا» برای نفی اندیشه خلاف است یعنی در مطلب سابق جای شبهه و انکار نیست، یا برای تاکید قسم است. موردی برای قسم و نیازی بدان نیست چنان که در گفتگوهای متعارف می گوییم: به جان شما نباشد».

2. علامه مجاهد مرحوم شیخ محمد جواد بلاغی در دو کتاب پر ارج خود: تفسیر «آلاء الرحمن» و «الهدی الی دین المصطفی» بحثی در این زمینه عنوان کرده که خلاصه آن را از دو کتاب در این جا آورده به بخشی از گفتار خود حس اختنام می بخشیم. مرحوم بلاغی به کسانی که «لا» را زاید دانسته اند شدیدا اعتراض می کند خصوصا به زمخشری ، می گوید: با اینکه زمخشری به ادبیات عرب تسلط کاملی داشته اما در این مورد دچار اضطرابی شده سپس کلام زمخشری را نقل می کند که گفته: «لا اقسم أی اقسم» سوگند نمی خورم یعنی سوگند می خورم و «لا» زاید است، مانند آیه "لئلا یعلم اهل الکتاب..." (حدید/ آیه 29) که «لا» زاید است. همچنین زمخشری در مورد آیه سوره قیامت: "لا اقسم بیوم القیمه* و لا اقسم بالنفس اللوامه" گفته است: در سخنان عرب داخل شدن «لا» نافیه بر فعل قسم زیاد است مثل امراء القیس شاعر معروف عرب که گفته: "لا و ابیک ابنه العامری لا ید عی القوم  انی افر..." که فائده این گونه «لا» تاکید قسم است.

مرحوم بلاغی بعد از نقل این بیان زمخشری می گوید: کاش زمخشری داخل شدن «لا» را بر فعل قسم مانند دو آیه سوره قیامت با داخل شدن «لا» بر حرف قسم مانند شعر امرء القیس اشتباه نمی کرد. سپس اضافه می کند که دشمنان قرآن این حرفها را متوجه شده و سوء استفاده کرده و به قرآن اعتراض کرده اند که دارای کلمات زاید و لغوی است. همچنین مرحوم بلاغی می فرماید: هرچند در این مدعا زمخشری تنها نیست بلکه عده ای از مفسرین و نحویین نیز این ادعا را نموده اند.

اگر چه زاید واقع شدن «لا» در کلام عرب چه در شعر و چه نثر متداول است لکن این امر مجوز آن نیست که اینها این معنی را در مثل بلاغت و عظمت قرآن مجید جاری نمایند خصوصا مواردی که ادعاء زاید بودن «لا» را نموده اند. بلاغت بلکه استقامت و تمامیت کلام اقتضا می کند «لا» ثابت و غیرزاید باشد. سپس مرحوم بلاغی آیه: "لئلا یعلم اهل الکتاب..." و آیات دیگری را که «لا» در آنها قرار دارد و یا حروف دیگری غیر از «لا» که بعضی از مفسران آنها را زاید دانسته اند با حفظ و اصیل دانستن آن حروف  تفسیر و تشریح کرده که هیچگونه خللی در معنی آیات پدید نیامده بلکه زیبایی خاصی بخود گرفته است.

منـابـع

ابوالقاسم رزاقی- سوگندهای قرآن - از صفحه 37 تا 44

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد