داستانی درباره رعایت ادب در برابر ائمه (ع) حتی در هنگام مرگ

فارسی 2476 نمایش |

مرحوم حاج عبدالعلی معمار عالم فرد – علیه الرحمه – نقل کرد: اوقاتی که موفق به زیارت کربلا بودم، روزی در صحن مقدس نشسته بودم، یک نفر هم نزدیک من نشسته بود، اسم او را پرسیدم گفت فلان خراسانی. از شغل او پر سیدم گفت «بنایی». دیدم با من هم شغل است، پرسیدم زوار هستی یا مجاور؟ گفت سالهاست در این مکان شریف سرگرم بنایی هستم. گفتم در این مدت اگر عجایبی دیده ای برای من نقل کن، گفت: متصل به صحن شریف سمت قبله قبری است مشهور به قبر "دده" و چون مشرف به خرابی بود چند نفر حاضر شدند آن را تعمیر کنند و به من مراجعه نمودند و من اقدام نمودم  و برای محکم شدن شالوده، به کارگرها دستور دادم اطراف قبر را بکنند، قسمتی که نزدیک قبر بود در اثنای حفر، جسد آشکار گردید، به من خبر دادند، چون مشاهده کردم دیدم جسد تازه است و لیکن به سمت چپ خوابیده؛ یعنی صورتش رو به قبر مطهر حضرت سید الشهداء علیه السلام است و پشت او رو به قبله است و به همان حالت قبر را پوشانده و تعمیر آن را به اتمام رساندم.

موید این داستان آنچه را مرحوم حاج میرزا حسین نوری – اعلی الله مقامه – در "کتاب دارالسلام" نقل نموده که علامه بزرگوار شیخ عبدالحسین تهرانی- اعلی الله مقامه- برای توسعه سمت غربی صحن مطهر حضرت سید الشهداء علیه السلام خانه هایی خرید و جزء صحن شریف قرار داد و قریب شصت سرداب برای دفن اموات در همان قسمت قرار داد و روی آنها طاق زدند و مردم مردگان خود را در آن سردابها دفن می کردند، چون مدتی گذشت دانسته شد که طاق روی سردابها در اثر کثرت عبور مردم بر آن،  توانایی  تحمل را ندارد و ممکن است فرو ریزد و سبب زحمت و هلاکت شود، لذا شیخ امر فرمود که طاق را بردارد و از] نو[ دو مرتبه با استحکام بیشتری بنا کنند و چون جماعت بسیاری  در سردابها دفن شده بودند امر فرمود سردابی را خراب کنند و بنا کنند، بعد سرداب دیگر و هر سردابی را خراب می کردند. یک نفر پایین می رفت و خاک بر جسد مرده می ریخت به مقداری که کشف نشود و هتک حرمت اموات نشود، پس مشغول شدند تا رسیدند به سردابی که مقابل ضریح مقدس بود. چون پایین رفتند برای پوشانیدن جسدها، دیدند تمام جسدهایی که در این قسمت هست سرهایشان که در جهت غرب بوده به جای پایشان که رو به قبر شریف بوده قرار گرفته و پاها به سمت غرب است. مردم خبر شدند. جماعت بی شماری می آمدند و این منظره عجیبه را مشاهده می کردند، و آن جسدهایی که در این قسمت بوده و منقلب گردید سه جسد بوده که یکی از آنها جسد آقا میرزا اسماعیل اصفهانی نقاش بوده که در صحن مقدس مشغول نقاشی بوده و پسرش وقتی که منظره جسد پدر را می بیند گواهی می دهد که من هنگام دفن پدرم حاضر بودم و بدن پدرم را که دفن کردم پاهایش رو به ضریح مقدس بود و الحال می بینم سرش رو به ضریح است و آشکار شد بر مردم اینکه این تغییر وضع جسد چند میت تأدیبی از طرف خداوند است بندگانش را که بشناسند راه ادب و طریقه معاشرت با ائمه علیهم السلام.

فاضل صالح متقی حاج ملاابوالحسن مازندرانی نقل کرده است مدتی پیش از ظهور این معجزه خوابی دیدم که در تعبیر آن حیران بودم و امروز تعبیرش آشکار شد و آن خواب این بود:  تقیه صالحه خاله فرزندم چون فوت شد او را در همین قسمت از صحن شریف دفن کردم، پس شبی در خواب او را دیدم و از حالش و آنچه برایش پیش آمده پرسش  کردم، گفت به خیر و عافیت و خوبی و سلامتی هستم غیر از اینکه تو مرا در مکان تنگی  دفن کردی که نمی توانم پایم را دراز کنم و دائما باید سرم را بر زانو گذارم. چون بیدار شدم جهت آن را ندانستم تا الان که دانستم پا را به سمت قبر مطهر دراز کردن بی ادبی  ساحت قدس امام علیه السلام است و این معجزه در ماه صفر 1276 هـ.ق بوده است.

منـابـع

شهید عبدالحسین دستغیب (ره) - داستانهای شگفت - از صفحه 254 تا 256

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها