جبر و تفویض در روایات اوصیای پیامبر (ص)

فارسی 823 نمایش |

بندگان خدا نه چنان است که بر انجام کارها مجبور باشند، و نه چنان است که هیچ تقدیری از جانب خدا نباشد، بلکه حقیقت کار بندگان، میان این دو امر است.

1. در روایات زیادی از اوصیای پیامبر (ص) این عبارت را می بینیم: "لا جبر و لا تفویض، بل أمر بین أمرین"، «نه جبر است و نه تفویض، بلکه امری بین این دو می باشد.»

2. مردم در عقیده به قدر، بر سه دسته اند. در شرح این گفتار امام صادق علیه السلام چنین می فرماید: «کسی که می پندارد خدا مردم را بر معصیت کردن اجبار فرموده است؛  چنین کسی به خدا ظلم کرده و کافر شده است. کسی که می پندارد همه کارها به بندگان واگذار شده است؛ چنین کسی خدا را در فرمانروایی توهین کرده و کافر شده است. کسی که می گوید خدای عز و جل بندگان را بر کارهایی تکلیف کرده است که توان انجام آنها را دارند و بر کارهایی که توانایی انجام آنها را ندارند، تکلیف نفرموده است؛ چنین کسی اگر کارها را به نیکی انجام دهد، خداوند را حمد کند و اگر بدی کند، از خداوند آمرزش می طلبد، چنین مردی مسلمان است.»

3. روزی ابو حنیفه، در حالی که به خانه امام صادق علیه السلام وارد می شد، با امام موسی کاظم علیه السلام، فرزند خردسال آن حضرت رو برو شد. ابو حنیفه آن کودک را دست کم گرفت؛ پس، از راه استخفاف از او پرسید: ای کودک! معصیت از کیست؟ امام کاظم علیه السلام فرمود: «ای شیخ! این امر از سه حال خارج نیست. یا آن است که از خدا می باشد و از بنده هیچ دخالتی در آن نیست. در این صورت خدای حکیم را نمی رسد  از بنده برای کاری که آن بنده انجام نداده  است، باز خواست کند. و یا آنکه بنده با خداوند  در انجام آن معصیت شرکت کرده است، در این صورت خداوند قویترین شریک در معصیت می باشد و شریک بزرگ را نمی رسد از شریک کوچک خود در معصیت مواخذه نماید. و یا آن است که معصیت از بنده خداست و به هیچ وجه از خدا نیست. در این صورت اگر مشیت خدا بر عقاب بنده معصیتکار قرار گرفته باشد، او را عقاب می کند و اگر مشیت باری تعالی بر آمرزش گنه کار تعلق بگیرد، از او در می گذرد و او را می آمرزد.» ابوحنیفه پس از شنیدن این پاسخ خاموش شد گویی به دهانش سنگ افکندند.

4. امام رضا علیه السلام در این باره می فرماید: «کسی از راه جبر و اکراه، خدا را فرمان  برداری نمی کند، و کسی خداوند را از راه چیرگی برحضرتش، معصیت نمی کند. خداوند بندگانش را در جهان هستی به خود واننهاده، و آنچه را که به بندگان خویش عطا کرده، خود مالک اصلی آن است، و قدرتش بر هر نیرویی که به بندگانش بخشیده، فزونی دارد. اگر بندگانش به آنچه فرمان داده است عمل کنند، آنها را از عمل کردن منع نمی کند، و چنانچه عمل به معصیت او کنند و مشیت او تعلق گیرد از آنها جلوگیری کند، جلوگیری می نماید، و چنانچه جلوگیری نکرد و بندگان معصیت کردند، خداوند ایشان را به آن معصیت وادار نکرده است.»

5. امام صادق علیه السلام می فرماید: «مثل آن چنان است که شما کسی را می بینید که گناه می کند، شما هم  او را از آن گناه نهی می کنید، ولی او نمی پذیرد. پس شما هم او را رها می کنید و او آن معصیت را انجام می دهد. حالا که او حرف شما را نپذیرفته و شما هم او را رها کرده اید، این طور نیست که شما او را به انجام آن گناه فرمان داده باشید.»

6. آغاز همه این مناظرات و سوال ها و پاسخ ها را می توان فرمایش اولین وصی پیامبر (ص) در این باره دانست. در آن زمان که حضرتش از جنگ صفین به کوفه باز می گشت، یک تن از  یارانش این سوال را طرح کرد: ای امیر المومنین! ما را خبر ده از جنگ ما با این گروه ( معاویه و اهل شام)؛ آیا به موجب قضا و قدر خداوند بود؟ آن حضرت در جوابش فرمود: آری، از هیچ بلندی بالا نرفتید و در هیچ وادی سرازیر نشدید، مگر به موجب قضا و قدر خداوند. مرد گفت: رنجی که بردم از خدا  پاداش می خواهم – بنابراین هیچ اجری برای خود نمی بینم. آن حضرت فرمود: چرا- چنین می پنداری؟ آن مرد گفت: اگر قضا و قدر ما را بر انجام  این کار وا داشته باشد، چگونه بر طاعت، ثواب و بر گناه، عقاب خواهد بود؟! امیر مومنان علیه السلام فرمود: «آیا گمان برده ای که در کار قضا و قدر، حتم و الزامی وجود دارد؟ چنین مپندارد که عقیده بت پرستان و حزب شیطان و دشمنان خدا و قدری و محبوس این امت می باشد. خداوند جل جلاله، در حالی که در کار خود صاحب اختیار هستیم، اوامر و دستورهایی را صادر فرموده، و نهی هایی را مقرر داشته، و تکلیف را بر ما آسان گرفته، تا آنجا که اگر کسی او را فرمانی برده اطاعت کند، خداوند را به اجبار و الزام اطاعت نکرده و اگر او را معصیت  و نافرمانی کند، به چنان عصیان و گناهی، مجبور و ناگزیر نبوده است. خداوند  آسمان و زمین را بیهوده  نیافریده، این گمان آنهاست که کافر شده اند....» آن مرد گفت: «ای امیر المومنین! پس قضا و قدر که فرمودی چیست؟ فرمود: «( قضا و قدر) آن است که خداوند فرمان به اطاعت کردن داده است و نهی از معصیت کردن، ( قضا) و توانایی داده است بر کار نیکوکردن و ترک کردن کارهای پلید و زشت، و یاری می دهد ( بندگان را ) بر کارهایی که با آن به او تقرب جویند، و به خود وا می گذارد کسی را که معصیت او را می کند، و نوید و بیم داده است و ترغیب فرموده و تخویف نموده است. همه اینها  قضای خداست در افعال ما، و تقدیر اوست در اعمال ما. غیر از این مپندار، چرا که اگر غیر از این پنداشتی، اعمال نیک تو نابود می شود.» آن مرد گفت: اندوه مرا زدودی، خدا اندوه  تو را بزداید. سپس چند بیتی در مدح آن حضرت انشا کرد.
در روایت دیگر، آن حضرت به وی فرمود: خداوند شما را در رفت و بازگشتتان، بزرگ مقرر داشته است. شما در هیچ کاری مجبور به انجام  آن نبودید. مرد گفت: چگونه در کارمان  مجبور نبودیم، در حالی که قضا و قدر، ما را به آن کارها واداشته! آنگاه آن حضرت در جوابش، آنچه که گذشت فرمود.
بیش از هفتاد روایت از اوصیای پیامبر، مانند آنچه آوردیم، از کتب حدیث مکتب اهل بیت می توان جمع آوری کرد. در برابر آنها، چند حدیثی مانند آنچه در مکتب خلفا روایت شده، به اوصیای پیامبر نسبت داده شده و از ایشان روایت شده است که ما آنها را از روایات مکتب خلفا می دانیم که به کتب حدیث مکتب اهل بیت راه یافته است.

7. راوی گوید به امام رضا علیه السلام عرض کردم: ای پسر پیامبر! مردم به ما ( شیعیان)، به سبب اخباری که از پدران شما در این باره روایت شده است، عقیده  به جبر و تشبیه باری تعالی به بندگانش را نسبت می دهند. آن حضرت فرمود: آیا اخباری که از پیامبر درباره جبر و تشبیه روایت می کند بیشتر است، یا اخباری که در این باره از پدران من روایت می کنند؟ راوی گوید: عرض کردم. آنچه از پیامبر در این باره روایت می کنند، بیشتر است. آن حضرت فرمود: بنابراین به آنها بگویند: پیامبر خدا قائل به جبر و تشبیه باری تعالی به بندگانش بوده است! راوی گوید: عرضه داشتم: آنها می گویند: پیامبر هیچ یک از آن روایات را نفرموده، بلکه آن روایات را ] به دروغ به پیامبر نسبت داده اند. آن حضرت فرمود: «درباره پدران من نیز بگویند: هیچ یک از این روایت ها از ایشان نیست، بلکه به دروغ آنها نسبت داده شده است.» سپس فرمود: «هرکس قائل باشد باری تعالی به بندگانش  شبیه می باشد و بندگان را بر افعالشان مجبور کرده است، چنین کسی کافر و مشرک به خدا می باشد و ما از او در دنیا و آخرت بیزاریم. همانا این اخبار را در تشبیه  و جبر غلاة، جعل کرده و به ما نسبت داده اند. آنان بزرگی خدا را کوچک داشتند. هرکس آنها را دوست دارد، ما را دشمن داشته، و هرکس آنها را دشمن دارد، ما را دوست داشته است. هرکس با ایشان دوستی کند، با ما دشمنی کرده است و هر کس با آنها دشمنی کند، با ما دوستی کرده است. هر کس به آنها بپیوندد، از ما بریده و هرکس از آنها برید، به ما پیوسته است. هرکس به آنها جفا کند، به ما احسان نموده و هرکس به آنها احسان  کند، به ما جفا نموده است. هرکس به آنها اهانت کند، ما را گرامی داشته و هرکس آنها را گرامی دارد، به ما اهانت کرده است. هرکس آنها را قبول نماید، ما را رد کرده است و هرکس آنها را رد کند، ما را پذیرفته است. هرکس به آنها نیکی نماید، به ما بدی کرده و هرکس به آنها بدی کند، به ما احسان نموده است. هرکس آنها را تصدیق کند، ما را تکذیب کرده و هرکس آنها را تکذیب نماید، ما را تصدیق کرده است. هرکس به آنها بخشش کند، ما را محروم ساخته و هر کس آنها را محروم سازد، به ما بخشش نموده است. ای پسر خالد! هرکس از شیعیان ما باشد، از آنها یار و یاور نگیرد.»

منـابـع

سید مرتضی عسکری- نقش ائمه (ع) در احیای دین- از صفحه 431 و صفحه 435 تا 441

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد