تعلیم علم نحو برای فهم معنای قرآن، از خدمات امام علی (ع) به قرآن
فارسی 2211 نمایش |حضرت امیر در زمان حکومت خود خدمات ارزشمندی به قرآن کریم نمودند از جمله:
تعلیم علم نحو برای فهم معنای قرآن. زبان عرب مانند هر زبان دیگر قواعدی دارد که آن را علم نحو می نامند. علم نحو در حفظ لغت از آشفتگی و تحریف، و نیز در معنای کلام عربی اهمیتی بسیار دارد، تا آنجا که گاهی با تبدیل کسره به فتحه معنای یک کلمه تغییر می کند که در بعضی موارد مستلزم کفر است.
قواعد زبان عرب تا عصر خلافت حضرت امیر، کشف و تنظیم نشده بود و نوشتن کلام عربی بدون اعراب گذاری انجام می گرفت. قرآن و سایر نوشته ها و نامه ها بدون اعراب بود و مردم قانون اعراب گذاری را نمی دانستند. اما کار آموختن قواعد زبان عرب، برای ساکنان جزیرة العرب که با غیر عرب آمیزش نداشتند، به طور طبیعی انجام می گرفت، یعنی یک طفل عرب با آموختن سخن گفتن، آن قواعد ساده را به آسانی می آموخت. به خصوص آنکه فرهنگ عرب قبل از اسلام بسیار بسیط و حول یک زندگانی ساده دور می زد که عبارت بود از: آب، نان، گوشت، شتر، صحرا، شمشیر، نسب، جنگ قبیله ای و مانند آن.
پس از نزول قرآن کریم، فرهنگ عرب به فرهنگ اسلام با ابعاد گوناگون آن- از صفات ربوبی و شناخت انبیا و احوال قیامت و اخلاق و احکام – تبدیل یافت و لغت عرب آن را فرا گرفت. ولی پس از فتوحات مسلمانان و آمیزش آنان با افراد غیرعرب، مانند ایرانیان ساکن شهر کوفه که ایشان را حمراء می نامیدند و اهل سند و هند در بصره که ایشان را سبابجه و زط می نامیدند و اقباط در اسکندریه، و هجرت مسلمان های عرب به کشورهای آفریقا و هند و سند و بلخ و بخارا، در لغت عرب آشفتگی پیدا شد؛ به طوری که کودکان عرب به واسطه معاشرت با همسالان غیرعرب، به جای آنکه زبان فصیح عرب را از قوم و قبیله عرب خود بیاموزند، از کودکان و معاشرین غیرعرب می آموختند. علاوه بر آنکه گاهی مادران این اطفال زنانی بودند که در فتوحات از اقوام قبط و فرس و روم اسیر شده بودند و این کودکان سخن گفتن را از مادر غیرعرب یا کلفت و نوکر غیرعرب در خانه می آموختند. در نتیجه این عوامل، چنان آشفتگی در زبان نسل جدید عرب پدید آمد که نزدیک بود به تدریج لغت عرب مانند زبان بعضی ملل قدیمه از بین برود. تا آنجا که جز معدودی متخصصین در هر عصر نتوانند آن زبان را بفهمند و در نتیجه باعث می شد که خواندن و فهمیدن قرآن و سنت پیامبر جز برای معدودی امکان نداشته باشد. این آشفتگی در زبان عربی نیمه اول قرن اول هجری بود. پس از بیان این مقدمه، خدمت حضرت امیر علیه السلام را در امر حفظ قرآن به وسیله تنظیم علم نحو یا قانون اعراب گذاری، بیان می نماییم. ابوالاسود دئلی که یکی از اصحاب و شاگردان حضرت امیر بود، داستان تأسیس علم نحو یا قانون اعراب گذاری در زبان عرب را چنین حکایت می کند:
روزی بر حضرت امیر وارد شدم، دیدم آن حضرت در حال فکر و اندیشه است. به من فرمود: در شهر شما (کوفه) قرآن را غلط می خوانند. می خواهم کاری کنم تا لغت عرب از این آشفتگی بیرون آید. گفتم: یا امیر المومنین! اگر این کار را بکنید، لغت عرب را زنده کرده اید. بعد از چند روز، خدمت آن حضرت رسیدم. نوشته ای به من داد که در آن زیر بنای علم نحو را نوشته بود و از تقسیم کلمه به اسم و فعل و حرف و تعریف آنها شروع می شد. بعد حضرت به من فرمود: "انح نحوه" «به این نحو پیش برو.» ابوالاسود می گوید آن را گرفته به منزل رفتم و یک دوره قواعد نحو را طبق راهنمایی و طرح حضرت نگاشتم و بعد آن را به حضرت نشان دادم و ایشان اشکالاتش را رفع کرد. مثلا در مورد اسماء مشبهه بالفعل فرمود: چرا کن را ننوشتی؟ گفتم: نمی دانستم از آنهاست. فرمودند: از جمله آنهاست.
این قواعد نزد ابوالاسواد بود و به سبب بخلی که داشت، آن را به کسی نشان نمی داد و از آنجا که عالم به ادبیات عرب بود، والیان پس از حضرت امیر علیه السلام او را احترام می کردند. از جمله این والیان، زیاد بن ابیه بود که از جانب معاویه ولایت عراق را در دست داشت. زیاد فرزندش ابن زیاد را به شام نزد معاویه فرستاد. ابن زیاد در سخن گفتن به زبان عربی ناتوان بود و غلط تلفظ می کرد. چرا که مادرش سمیه از غیرعرب بود و حتی پدرش زیاد هم غلط گفتن او را درک نکرده بود. معاویه که در مکه بزرگ شده و از قبیله قریش که فصیح ترین قبایل عرب بود، اشتباه او را تشخیص داد و به زیاد نوشت: به پسرت سخن گفتن به زبان عربی را تعلیم بده. او غلط حرف می زند. زیاد ابو الاسواد را احضار کرد و از او خواست قواعد زبان عربی را که حضرت امیر علیه السلام به او آموخته، برای فرزندش در اختیار او بگذارد. ابو الاسواد نپذیرفت. زیاد حیله ای به کار برد؛ کسی را واداشت تا در مسیر ابو الاسواد قرآن را غلط بخواند. او هم آیه سوم سوره برائت را این طور خواند: "إن الله بری من المشرکین و رسوله" و "رسو له" را به کسر لام خواند که صحیح آن "رسوله" به ضم لام است. معنی آیه با تلفظ صحیح این است: «خدا و رسولش از مشرکان بیزارند». اما با تلفظ غلط چنین معنا می دهد «خدا از مشرکان و رسولش بیزار است.» ابوالاسواد پس از شنیدن این غلط خوانی و تحریف قرآن، حالش دگرگون شد و تصمیم گرفت تا نحو را برای حفظ قرآن از تغییر و تبدیل، به مردم تعلیم دهد. برای رسیدن به این هدف به دو طریق اقدام کرد:
* اعراب گذاری قرآن بر طبق قواعد نحو تا عموم مردم قرآن را صحیح بخوانند.
* تعلیم علم نحو یا اعراب گذاری به عموم مردم، خصوصا به ادبای لغت عرب.
برای انجام کار اول، نزد زیاد برگشت و گفت: ده نفر نویسنده زبر دست از قبیله عبدالقیس برای من انتخاب کن تا کار را انجام دهم. زیاد خواسته او را برآورد. ابوالاسواد به آنان گفت: قرآن را از اول تا آخر بنویسید. بعد من یک بار قرآن را با دقت می خوانم. شما در آخر کلمات به دهانم نکاه کنید؛ هر جا دهانم را بازمی کنم، یک نقطه روی حرف بگذارید( فتحه) و هر جا لبم را پایین می آورم، یک نقطه زیر آن بگذارید( کسره) و هر جا دهانم را جمع می کنم، یک نقطه برابر آخر حرف بگذارید( ضمه). ابوالاسواد پس از آنکه آن ده تن نوشتن قرآن را به پایان رساندند، خود از اول قرآن شروع به خواندن کرد و آنان مطابق دستور او قرآن را اعراب گذاری کردند. ابوالاسواد علم نحو را که از استاد خود حضرت امیر آموخته بود، به این ترتیب بر قرآن پیاده کرد و باعث شد که همه، قرآن را، بر وفق قواعد زبان عرب و بدون تحریف و به طور صحیح بخوانند. از طبقه سوم شاگردان او در علم نحو خلیل بن احمد فراهیدی بود که او نقطه بالا و پایین حروف را کشیده و نقطه برابر کلمه را به صورت «واو» کوچک نوشت و فتحه و کسره و ضمه را به صورت فعلی در اورد. پس از خلیل تا امروز همه قرآن ها این چنین اعراب گذاری می شود. در مورد کار دوم، ابوالاسود علم نحو را به جمعی تعلیم نمود که از جمله آنها دانشمندان ذیل می باشند:
سه فرزندش عطا، ابوالحارث و ابوحرب و نیز عنبسة بن معدان مشهور به الفیل، و میمون بن الاقرن و عبدالرحمن بن هرمز و یحیی بن یعمر و نصر بن عاصم که از طبقه اول علمای نحو می باشند. از طبقه دوم، عبدالله بن اسحاق الحضرمی و عیسی بن عمر الثقی و ابوعمر و بن العلاء الحارثی بوده اند که علم نحو را از یحیی بن یعمر فرا گرفتند. همچنین خلیل بن احمد فراهیدی از طبقه سوم بوده است.در جدول صفحه بعد انتشار علم نحو و اعراب گذاری قرآن مشخص شده است.
قواعد علم نحو که وصی پیامبر، حضرت امیر علیه السلام تنظیم و تعلیم فرمود، این چنین متتشر شد و در نتیجه هرکس علم نحو را می آموخت، قرآن و دیگر متون را می توانست بدون اعراب گذاری هم صحیح بخواند. اگر این خدمت حضرت امیر نبود چگونه می شد از قرآن و حدیث پیامبر معارف اسلام را استفاده کرد. خداوند به مقتضای ربوبیتش وصی پیامبر، علی علیه السلام، را برانگیخت تا در وقت مناسب ( دهه چهارم از هجرت) علم نحو را تنظیم و تعلیم نماید و به شاگرد خود، ابوالاسود بیاموزد و از آنجا که نشر این علم در کشور پهناور اسلام جز با نیروی حکومت امکان پذیر نبود، پروردگار عالم چنین اراده فرموده که زیاد از ابوالاسواد بخواهد علم نحو را که او از استادش، حضرت علی، فرا گرفته بود، به دیگران تعلیم دهد. بدین شکل این علم به واسطه دستگاه حکومتی که با حضرت علی دشمن بود، در کشور پهناور اسلام منتشر شد. این خواست خداوند متعال بود که بدین وسیله فهم لغت عرب عصر پیامبر برای همه آسان گردد و امروزه میلیون ها مسلمان قرآن را آن چنان که بر پیامبر نازل شده است، بخوانند و نه تنها ساکنان جزیره العرب زبان اصلی خود را فراموش نکردند، بلکه این زبان، زبان ملل آفریقا و دیگر ملت ها نیز شد. بنابراین پروردگار عالم که اسلام و قرآن را به وسیله پیامبر خاتم به مردم رسانید، با این خدمت وصی او، آنها را تا ابد در بین بشر حفظ فرمود. چنانچه آن حضرت این کار را انجام نمی داد، در عصرهای بعد این کار شدنی نبود و سایر اوصیا و ائمه نمی توانستند قرآن و سنت پیامبر را تفسیر کنند و معارف اسلام را بین مردم عصر خود نشر دهند.
منـابـع
سید مرتضی عسکری- نقش ائمه (ع) در احیای دین- از صفحه 567 تا 571
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها