بررسی عصمت پیامبران از گناه
فارسی 544 نمایش |عصمت یک صفت نفسانی و نیروی درونی است که دارنده را از فکر و خیال انجام گناه تا چه رسد، خود گناه باز میدارد و به عبارت دیگر حالت خدا ترسی باطنی است که شخص را در برابر گناه حتی فکر و تصمیم بر انجام آن، بیمه می نماید. در این جا این سوال پیش می آید: چگونه می شود یک شخص نسبت به تمام گناهان مصونیت پیدا کند، چنانکه نه تنها معصیتی از او سر نزند بلکه حتی به فکر گناه و نافرمانی نیز نباشد، پاسخ این سوال این است که عصمت و مصونیت در برابر گناه از شئون و لوازم علم به مفاسد گناه است. البته این مطلب، نه به این معنی است که هر نوع علم به لوازم گناه پدید آرنده مصونیت و عصمت است بلکه باید واقع نمائی علم به اندازه ای قوی و نیرومند باشد که لوازم و آثار گناه را آن چنان در نظر انسان مجسم و روشن سازد، که انسان لوازم کارهای خود را با دیده دل، موجود و محقق ببیند، در این موقع صدور گناه از وی، به صورت یک «محال عادی» در می آید.
برای تقریب ذهن به مطلب زیر توجه فرمائید:
هریک از ما در برابر یک سلسله اعمال خارجی که به قیمت جان ما تمام می شود، یک نوع عصمت و مصونیت داریم و این نوع مصونیت زائیده علم ما به لوازم این گونه اعمال است. مثلا هر فرد عاقل و خردمندی که به حیات و زندگی خود علاقمند است در برابر هر سم کشنده ای که نوشیدن آن به قیمت جان انسان تمام می شود، و یا سیم لخت برق که تماس با آن، انسان را خشک و سیاه می سازد، و یا باقیمانده غذای بیماری که مبتلا به مرض «جذام» و «برص» است و خوردن آن موجب سرایت بیماریهای مزبور می گردد، یک نوع مصونیت و عصمت دارد یعنی انسان هرگز به هیچ قیمت این اعمال را انجام نمی دهد، و صدور این اعمال از وی محال عادی می باشد، و علت این مصونیت، همان تجسم آثار مرگبار این اعمال است و این آثار چنان در نظر وی مجسم و محقق، و از نظر دیده عقل آن چنان مسلم و موجود می باشد که در پرتو آن اقدام به چنین کارها را، در مغز خود نمی پروراند تا چه رسد که عملا به این کار اقدام نماید. ما ملاحظه می کنیم که برخی از افراد از خوردن مال یتیم بینوا کوچکترین بی پروائی ندارند ولی در مقابل، گروهی از خوردن حبه ای حرام امتناع می ورزند، چرا اولی با کمال بی پروائی مال بینوایان را حیف و میل می کند، ولی دومی از کوچکترین تصرف خودداری می نماید؟
علت آن این است که شخص نخست یا اساسا معتقد به لوازم و تبعات این نوع نافرمانی نیست، و یا اگر هم نیمه ایمان و اعتقادی داشته باشد، لذایذ زود گذر جهان، آن چنان حجاب غلیظی میان دیده دل و عواقب شوم عمل، به وجود آورده است که از این آثار جز شبحی احساس نمی کند، ولی دومی آن چنان علم قوی و نیرومند لازم به این گناه را دارد که هر قطعه ای از مال یتیم در نظر او، با قطعه ای از آتش برابر است و به اتلاف و حیف و میل آن اقدام نمی کند، زیرا او با دیده علم و بصیرت می بیند که چگونه این اموال به آتشهای سوزنده مبدل گردیده است، روی این اصل در برابر این عمل مصونیت پیدا می کند. هرگاه برای شخص نخست چنین علم و بینشی رخ دهد قطعا او نیز مانند دومی از هر نوع تصرف ظالمانه خودداری می کند.
قرآن کریم درباره کسانی که طلا و نقره را کنز کرده و حقوق واجب آنرا در راه خدا نمی پردازند چنین می فرماید: این فلزها در روز رستاخیز به صورت آتش در آمده و با آنها پیشانی و پهلو و پشت کنز کنندگان را داغ می نهند. ( سوره توبه /آیه 35). اگر برخی از کنز کنندگان این منظره را با دیدگان خود مشاهده کنند و ببینند که چگونه همکاران آنها به کیفر اعمال خود رسیدند، سپس اخطار شود که اگر شما نیز ثروت خود را کنز سازید، سرانجام به همین سرنوشت دچار می شوید، آنان فورا تمام ثروتهای کنز شده نامشروع را آزاد می سازند.
گاهی برخی از افراد در همین جهان، بدون مشاهده منظره کیفر الهی، آن چنان به مفاد این آیه ایمان پیدا می کنند که اثر آن ایمان، کمتر از شهود اثر آن گناه، نمی باشد، تا آنجا که اگر پرده های این جهان از برابر دیدگان آنها برداشته شود کوچکترین تفاوتی در ایمان آنان به وجود نمی آید، در چنین صورتی این افراد در برابر این گناه (کنز کردن طلا و نقره) یکنوع مصونیت و عصمت پیدا می کند، یعنی هرگز طلا و نقره را کنز نمی کنند. حالا اگر فردی یا گروهی نسبت به کیفر تمامی معاصی یک چنین حالتی پیدا کنند، کیفر الهی آن چنان بر آنها روشن و یقینی شود که ارتفاع حجاب و از بین رفتن فواصل زمانی و مکانی، کوچکترین اثری در ایمان و اعتقاد آنان نگذارد، در این صورت این فرد یا آن گروه در برابر همه معاصی یک نحوه مصونیت و عصمت صد درصد پیدا می کند، نه تنها گناه از آنان سر نمیزند بلکه به فکر گناه نیز نمی افتند. بنابراین عصمت در مورد افراد معصوم، اثر مستقیم ایمان شدید و علم قاطع به کیفر اعمال می باشد و هر فردی برای خود یک نوع عصمت در برخی از موارد دارد. چیزی که هست پیامبران بر اثر احاطه علمی به کیفر اعمال و آگاهی کامل از عظمت خداوند درباره تمام گناهان عصمت جامع و کامل دارند، و روی همین علم، تمام دواعی گناه و غرائز سرکش انسانی در آنها مهار شده و لحظه ای از خطواطی که خداوند تعیین کرده است تجاوز نمی کنند.
در پایان از یادآوری نکته ای ناگزیزیم و آن اینکه درست است که پیامبران در برابر گناه و هر نوع نافرمانی مصونیت دارند و همگی نسبت به آن بیمه هستند ولی آن چنان نیستند که دیگر توانائی و قدرت برانجام گناه نداشته و در پیروی از فرمانهای خدا مجبور باشند، بلکه آنان نیز بسان سایر مردم از حریت و آزادی در عمل برخوردارند، و بر اطاعت و عصیان قادر و توانا می باشند. وی چون با چشم باطنی که نتیجه علم وسیع و گسترده آنان نسبت به جهان هستی است، لوازم اعمال را می بینند و به حقایق اعمال خود که در لسان شرع به آنها پاداش و کیفر گفته می شود، واقف و آگاهند، از این جهت از هر نوع گناه و نافرمانی خوداری می کنند. جای گفتگو نیست که خداوند بر انجام هر نوع کار زشت و قبیح قادر و توانا است اما هیچ گاه کارهای ناشایست که برخلاف عدل الهی است و کار قبیح انجام نمی دهد ولی انجام ندادن این نوع کارها گواه بر عدم قدرت او نیست. افراد معصوم نسبت به گناه نیز همین حالت را دارند، آنان در عین قدرت و توانائی بر گناه، گرد معصیت نمی گردند.
منـابـع
استاد جعفر سبحانی- الهیات و معارف اسلامی- از صفحه 323 تا 235
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها