برخورداری قوانین اسلام از ضمانت اجرایی

فارسی 401 نمایش |

هدف از جعل قانون، رفع نیازمندیهای جامعه است. هرگز این هدف از وجود ذهنی قانون  و یا وجود کتبی و لفظی آن تأمین نمی گردد، قانون در صورتی می تواند نیازمندی های جامعه را برطرف کند، که در مورد خود اجرا گردد، و به اصطلاح «وجود عینی» پیدا کند، و در غیر این صورت موجی در هوا، و تصویری در ذهن و روی صفحه بیش نخواهد بود. قانونگذاران برای تأمین این هدف، به فکر ضمانت اجرائی قوانین افتاده تا از طریق ضمانت اجرائی، قوانین؛ درباره تمام طبقات اجراء گردد. ضمانت اجرائی در نظامات کنونی بشر، از دو عامل ترکیب یافته است:

1- نیروی بازدارنده از گناه یا قوای انتظامی

2- مجازات متخلفان

نیروهای بازدارنده گناه، خلاف را در نطفه خفه می کند و نمی گذارد خلاف در اجتماع پدید آید و از این جهت شایسته است نام  چنین قدرتی را نیروی انتظامی بنامیم. مجازات و کیفر دادن متخلفان، مربوط به کسانی است که گناه را مرتکب شده، و اکنون باید قانون در حق آنان به وسیله قوه مجریه اجرا گردد. این دو نوع عامل هر چند تأثیر مشترکی دارند زیرا اجراء قانون درباره گنهکاران خود نیز یک نوع عامل بازدارنده است نسبت به دیگران ولی در عین حال، دو نوع تأثیر مختلف نیز دارند. اینک بحثی فشرده پیرامون عامل نخست.

1- عامل نخست:
نیروی بازدارنده از گناه یا نیروی انتظامی

وجود نیری انتظامی در معابر و مراکزT خود نیروی بازدارنده اجتماعی از ارتکاب گناه است، زیرا برخی از مردم در غیاب دیدگان پلیس، آماده قانون شکنی هستند، و با خود چنین می انیشند که در این فرصت  می توانند به مقصد برسند و در چنگال قانون گرفتار نشوند و با وجود او حاضر به خلاف نمی باشند. برای چنین گروهd نیروهای انتظامی، بهترین عامل بازدارنده از گناه و خلاف است. هیچ حکومتی حتی حکومت اسلامی از چنین قوائینی بی نیاز نیست، و اصولا هیچ حکومتی در جهان نمی تواند بدون چنین نیروئی پایدار باشد. قوای انتظامی در حکومت اسلامی جزئی از گروه امر به معروف  است که باید آن را نظارت خصوصی نام نهاد و قرآن نام آنرا با جمله زیر بیان کرده آنجا که میفرماید: "و لتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر"( سوره آل عمران /آیه 104«باید از شما گروهی باشند که نیکی ها را در میان مردم اشاعه دهند، از بدیها بازداند.»

بطور مسلم امر به معروف دارای مراتب مختلف و گوناگونی است و هر مرتبه ای برای خود، مأمور و مسئول مشخصی دارد، و مجریان تمام قوانین در تمام مراحل حتی مراقبان مواد غذائی جزو آمران به معروفند که ستونی از حکومت اسلامی را تشکیل می دهند. اسلام برای تأمین این هدف و بازداری مردم از گناه از دو  راه دیگر نیز وارد شده است و با تأسیس نظارت عمومی و پرورش ایمان و اعتقاد به خدا  و روز رستاخیز توانسته است  قواین خود را در سطوح مختلف اجرا سازد.

اینک بیان این دو قسمت
الف- نظارت عمومی: نظارت عمومی این است که تمام افراد می توانند بر اجراء قوانین نظارت کنند، البته این نوع نظارت از حدود نصحیت و اندرز و آگاه ساختن مراجع صلاحیتدار جرمها و مجرم ها در خارج نیست، و یک چنین  نظارت  به عنوان  یک وظیفه مهم مذهبی است که تخلف از آن گناه مایه دوری از زحمت  حق است. یک چنین نظارت  عمومی که همه جامعه را نسبت به یکدیگر سراپا گوش و چشم، قرار میدهد، نقش مهم  در اجراء قوانین دارد، چه بسا در پرتو نظارت عمومی، گناه و جرم در همین مراحل خنثی  می گردد، و نوبت به دیگر مراحل نمی رسد. هدف آیاتی که همه افراد جامعه را موظف می سازد که باید امر به معروف کنند، نظارت عمومی است، و وظیفه این گروه از وظیفه قوه مجریه که ما آنرا نظارت خصوصی می نامیم کاملا جدا است.

ب- ایمان به خدا و اعتقاد به سرای دیگر: این نوع ضامن اجراء در مناطقی می تواند فعالیت کند که از کنترل مأموران نظارت خصوصی و عمومی بیرون باشد، و اجراء  قوانین برای آنان در آن مراحل ممکن نیست. تأثیر ایمان به خدا و کیفرهای الهی در بازداری انسان از گناه، آنچنان روشن است که ما خود را از هر نوع توضیحی بی نیاز می دانیم.

2- عامل دوم:
مجازات متخلفان

مجازات و کیفرهای دنیوی دومین رکن تأمین کننده عدالت اجتماعی و اجراء قوانین است و در حقیقت نمی توان موضوع مجازات متخلفات را رکن جداگانه ای شمرد بلکه مجازات به ضمیمه عامل پیشین عامل واحدیست که می تواند اجراء قوانین را در سطوحی تضمین کند، ولی اسلام در مسأله مجازات و کیفرها راه خاصی دارد که می تواند مسأله اجراء قوانین را به صورت کامل تری در آورد.

کیفرها
اولا- اسلام مخالفان و متمردان را تنها به کیفرهای دنیوی مانند قتل، و زندان و تبعید و تنبیه های بدنی تهدید نکرده است بلکه برای مجرم دو نوع کیفر قائل شده است.

1- کیفرهای دنیوی که باید به وسیله قوه مجریه اجرا گردد از قبیل بریدن انگشتان دست دزد، قصاص قاتل و شلاق زدن.

2- کیفرهای اخروی. امتیاز قوانین الهی در همین نقطه است که به کیفرهای دنیوی اکتفا نکرده و برای گناه، کیفر اخروی که چاره و فراری از آن نیست قائل شده است. ممکن است مجرم به عناوینی بتواند از چنگال کیفرهای دنیوی خود را برهاند اما کیفرهای اخروی آن چنان در کمین گنهکار نشسته است که چاره ای از آن نیست، چه برخی از این کیفرها، لازم عمل، و صورت واقعی گناه است، به این معنی که گناه در روز رستاخیز به آتشی تبدیل می گردد. راستی اگر فردی به مفاد آیه زیر مومن باشد، ممکن نیست دور گناه بگردد: "هذا کتابنا ینطق علیکم بالحق انا کنا نستنسخ ما کنتم تعملون" ( سوره جاثیه /آیه 29«این نوشته های ما است که به حق سخن می گوید. ما آنچه را عمل می کردید می نوشتیم.»

"ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید" ( سوره ق/ آیه 18)

«سخن نمی گوید مگر این که مراقبی برای ضبط آن آماده است.»

پاداش ها
ثانیا- اسلام علاوه بر تعدد کیفر، به شرحی که بیان گردید به موضوع پاداش توجه کرده و در پرتو آن به موضوع اجراء قوانین کمک شایان تقدیری نموده است، در قوانین امروز برای عمل به قانون، پاداشی در نظر گرفته نشده است، زیرا قانونگذار تصور می کند که عمل به قانون وظیفه ای انسانی و اجتماعی است برای تأمین عدالت اجتماعی که سود  آن عائد عامل می گردد، و این مطلب منطقی است ولی آیا تمام افراد این منطق را درک می کنند. آیا توده مردم که اکثر قوانین متوجه آنها است خلاف آن را انتظار ندارند. آنان با خود می گویند همان طور که تخلف کیفر دارد باید عامل به قانون نیز پاداشی داشته باشد. اسلام با تعیین پاداشها، توانسته است این خلا را در ذهن توده ها  پر کند، تا آنان به طور خودکار از گناهان دوری جویند، و به اطاعت و پیروی از قوانین بگرایند. در مضمون آیه زیر دقت بفرمائید که چگونه در افراد روح آزادگی و گذشت از جان و مال را در برابر گسترش آئین خدا پرورش میدهد:

"ان الله اشتری من المومنین انفسهم  و اموالهم  بان  لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون  و یقتلون" ( سوره توبه / آیه 111)

«خداوند جان و مال افراد با ایمان را در برابر بهشت خریداری  نموده است، آنان در راه خدا جهاد می کنند، می کشند و کشته می شوند.»

انگیزه  بسیاری از افراد با ایمان، برای رعایت قوانین اعم از فرائض و نوافل، همین پاداش ها است که آنان را به سوی هدف اعزام می کند و هرگز نباید از یک چنین عامل موثر غفلت نمود. اسلام برای نفوذ قانون در دل اجتماع، هرگز کیفر متخلف را با پاداش مطیع یکسان نگرفته است، بلکه به خاطر رعایت عدالت کیفر را معادل جرم قرار داده در حالی که پاداش بر عمل نیک را ده برابر معرفی کرده چنانکه میفرماید: "من جاء بالحسنه فله عشر  امثالها  و من جاء بالســیئه  فلا یجزی الا  مثلها" (سوره انعام / آیه 160«هرکس کار نیک انجام دهد ده برابر پاداش دارد و هر کس گناهی انجام دهد به مقدار  تخلف، کیفر می بیند.»

منـابـع

استاد جعفر سبحانی- الهیات و معارف اسلامی- از صفحه 304 تا 308

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها