تفاوت مکر انسانها با مکر خداوند
فارسی 946 نمایش |در آیه 54 سوره آل عمران چنین می خوانیم:
"و مکروا و مکر الله خیر الماکرین"، «مکر بنده» عبارت از فریب و خدعه است که بندگان برای حفظ نفس خود و استیلای بر غیر و رسیدن به غرض فاسد خود می نمایند. «و اما مکر خداوند متعال» عبارت است از یک نوع عقوبت و انتقام و قهر که در مقابل عمل زشت بنده اش جاری می فرماید و آن عقوبت از طریقی است که بر بنده مخفی باشد و نداند که مورد قهر و انتقام است مثل «املاء» و آن مهلت دادن کفار و فساق است تا طغیان ایشان شود و در نتیجه استحقاق عقوبتشان در آخرت زیاد گردد: "..... انما نملی لهم لیزدادوا اثما" ( سوره آل عمران / آیه 178)
و عن الرضا علیه السلام: "و الله ما عذبهم الله بشی اشد من الإ ملاء" یعنی: «به خدا سوگند! خداوند عقوبت نفرمود ایشان را به چیزی سخت تر از مهلت دادن ( گناهشان زیاد و در نتیجه عذابشان زیادتر شود.»
و نیز مانند «استدراج» که عبارت از این است که هرگاه بنده ای گناه تازه نماید، خداوند نعمت تازه به او بدهد تا در اثر اشتغال به نعمت، خود را عاصی نبیند و استغفار نکند، چنانچه از حضرت صادق علیه السلام مروی است هنگامی که بنده ای مورد نظر و لطف خداوند است و به اراده خیر دارد، پس چنین بنده ای اگر گناهی کرد، دنبالش خداوند او را به ناراحتی مبتلا می فرماید تا استغفار را به او یادآوری کند و خود را از آن گناه پاک نماید و هنگامیکه بنده ای از نظر لطف خداوند افتاد، پس گناهی کرد، خداوند به دنبالش نعمت تازه ای به او عنایت می فرماید و در نتیجه استغفار را فراموش می کند و به آن گناه مداومت می نماید. این است فرموده خداوند: «درجا آنها را می گیریم از جایی که نمی دانند.»
و اما وجه تسمیة این نوع عقوبت الهیه به مکر، چون شبیه است با مکر بندگان با یکدیگر برای حفظ نفس و ظلم و این عقوبت الهی برای انتقام و عدل است و این نوع عقوبت با استحقاق مورد (مکر شونده) است و بالجمله شباهت در صورت عمل و اختلاف در غرض است و نیز مکر عباد در اثر عجز و کمی احاطه غالبا بی نتیجه می ماند ولی این و نوع عقوبت الهیه در اثر تمامیت قدرت و احاطه اش غرض حاصل می شود و لذا خودش فرموده:
"..... و الله خیر الماکرین" (سوره آل عمران / آیه 21)
".....الله أ سرع مکرا"( سوره یونس / آیه 21)
"و املی لهم ان کیدی متین" ( سوره اعراف /آیه 183)
و یا چون عقوبت الهی در مقابل مکر بنده واقع می شود، صحیح است عقوبت را هم مکر از طرف خدا گویند مثل "وجزاوا سیئه سیئه مثلها..." (سوره شوری / آیه40) یعنی: «پاداش بدی، بدی مانند آن است.» و حال آنکه تلافی سیئه، سیئه حقیقی نیست؛ چون مجازات و عدل است ولی لفظا صحیح است که گفته شود سزای بدی، بدی است و صحیح است که گفته شود جزای مکر بنده، مکر با او ست هرچند مکر با او مکر مذموم نیست بلکه عدل است و لذا مکر بنده را به مکر بد ".....و لا یحیق المکر السیی ء الا باهله...." ( سوره فاطر/آیه 43) تعبیر فرموده است. باید دانست که مکر و حیله به معنای چاره جویی و نقشه کشی و به دست آوردن اسباب خفیه است برای رسیدن به منفعت یا دفع مضرت و آن بر دو قسم است، «مکر خوب و رحمانی و مکر زشت و شیطانی»، مکر خوب آن است که برای رسیدن به منفعت حلالی از راههایی درست نقشه کشی کند و یا اینکه برای جلوگیری از رسیدن مضرت و زیان به خود یا دیگری چاره جویی کند و برای نجات خود یا مظلومی دیگر از شر ستمگری، چاره اندیشی کند و خلاصه چاره جویی به غرض صحیح، عقلا و شرعا پسندیده و ممدوح است. مکر بد آن است که به غرض شیطانی چاره اندیشی کند مثل اینکه برای رسیدن به منفعت حرامی باشد یا رساندن زیان و ستم به مظلومی یا برای جلوگیری از ظهور و اثبات حقی نقشه کشی کند. آنچه گفته شد راجع به مکر آدمی است.
و اما مکر الهی، شکی نیست که همان مکر صحیح و ممدوح است یعنی نقشه های شیطانی ستمکاران را باطل می فرماید، زیانهای مکر آنها را به خودشان بر می گرداند، دین و طرفداران آن را بر دشمنان غالب می فرماید. دیگر آنکه مکر الهی، مکر جزائی و ثانوی است یعنی در برابر مکر گنهکاران و ستم پیشه گان به آنها مکر می فرماید. برای آشکار شدن معنای مکر الهی، آیاتی از قرآن مجید که در این باره وارد شده است نقل می گردد. "و مکروا و مکر الله خیر الماکرین" ( سوره آل عمران /آیه 54) یعنی یهود و دشمنان مسیح علیه السلام برای نابودی او و آینش، مکر کردند؛ یعنی نقشه کشیدند و با طرحهای شیطانی خود می خواستند جلو این دعوت الهی را بگیرند و خداوند هم در برابر مکر آنها مکر فرمود؛ یعنی برای حفظ جان مسیح و آیینش، تدبیر کرد و چاره جویی نمود و نقشه های آنها نقش بر آب شد و خداوند بهترین چاره جویان است.
شخصی به نام «یهودا» جزء حواریین حضرت مسیح علیه السلام شد ولی منافق و در باطن جاسوس بود تا در شبی که حضرت مسیح تنها بود و از حواریین کسی با او نبود، یهود را با خبر کرد، شب تاریکی بود، یهودا را گفتند داخل شو و مسیح علیه السلام را بیرون آور تا او را بکشیم، چون یهودا وارد شد، خداوند مسیح علیه السلام را نجات داد و چون یهودا او را ندید، به سوی یهود برگشت و خداوند او را به شکل مسیح نموده بود، لذا او را گرفتند و هر چه فریاد کرد من یهودا هستم نه مسیح علیه السلام گوش به حرفش ندادند و بالاخره او را کشتند، و بعضی گفته اند یهودا شباهت زیادی به مسیح علیه السلام داشت و در آن شب به جای او دستگیر و کشته شد.
"و اذ یمکر بک الذین کفروا لیئبتوک او یقتلوک او یخرجوک و یمکرون و یمکر الله خیر الماکرین" ( سوره انفال / آیه 30) یعنی: «و چون کفار مکر کردند با تو ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم که تو را حبس کنند یا بکشند یا تبعید کنند و مکر می کردند و خداوند هم مکر فرمود، پس مکر آنها را باطل نمود و تو را نجات داد و خداوند بهترین چاره جوها ست.»
بزرگان قریش در دارالندوه جمع شدند تا درباره از بین بردن حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم اندیشه کنند، «ابو البختری» گفت: باید او را در خانه ای محبوس نمود و درب او را محکم بست و از روزنه ای آب و نان به او رسانید تا بمیرد. «شیخ نجدی» گفت: این رأی باطل است؛ زیرا بنی هاشم و سایر یارانش او را نجات خواهند داد. «هشام بن عمرو» گفت: باید محمد صلی الله علیه و آله و سلم را بر شتری بست و در بیابان رها کرد تا از بی خوراکی بمیرد. «شیخ نجدی» گفت: حتما در راه به قبایل عرب برخورد می کند و با فطانتی که دارد آنها را به خود جذب می نماید و نجاتش می دهند و در نتیجه با آنها همدست شده با شما جنگ خواهد نمود. «ابوجهل» گفت: رأی من آن است که از هر قبیله ای یک نفر بطلبیم تا به اتفاق او را بکشند و خون او در قبایل منتشر شود و بنی هاشم با تمام قبایل محاربه نتوانند کرد به ناچار به گرفتن دیه ( پول خون) راضی می شوند. «شیخ نجدی» گفت: این رأی درست است. و بعضی گفته اند این نظر ابتدا ئا رأی شیخ نجدی بوده و همه او را تصدیق کردند. پس ابوجهل از هر قبیله ای کسی را طلبید و قرار دادند که همگی دور خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در شب جمع شده، سپس به داخل خانه ریخته و با هم او را بکشند، جبرئیل مکر قریش را به رسول خدا خبر داد و گفت امر خداوند است که امشب از شهر مکه خارج شوی، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به امیرالمومنین فرمود: «جای من باش و در بستر من بخواب تا قریش جای مرا خالی نبینند و به دنبال من نیایند.»، پس از خانه بیرون شد و به سمت «غار ثور» رفت. قریش یک نفر جاسوس به خانه فرستادند خبر آورد که آن حضرت در خانه و در بستر خوابیده است، پس در آن شب اطراف خانه آن حضرت را محاصره کردند، نزدیک صبح همگی با اسلحه برای کشتن آن حضرت درخانه وارد شدند، امیر المومنین از جای برخاست و فرمود برای چه کار آمده اید و چه کسی را می خواهید؟ گفتند: محمد را می خواهیم، بگو او کجاست؟ فرمود: من نگهبان او نبودم. قریش بیرون شدند و به همراهی کسی که رد پا را می شناخت رفتند تا نزدیک غار ثور رسیدند، به الهام خداوند عنکبوتها در غار، خانه درست کردند به طوری که قریش گفتند اگر محمد داخل غار شده بود باید این تارهای عنکبوتها پاره و خراب شده باشد، پس حتما محمد داخل غار نشده است پس برگشتند و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پس از سه روز به سمت مدینه هجرت فرمود.
از آنچه گفته شد دانسته شد معنای مکر مشرکین مکر شیطانی و ابتدایی و ستم بوده و مکر خدا جزائی و عین عدل بوده است.
منـابـع
آیت الله شهید عبدالحسین دستغیب- 82 پرسش- از صفحه 20 تا 25
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها